eitaa logo
🌹ڪٰانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
127 فایل
کانال #شهید_صالحی زیر نظر خانواده شهید بزرگوار اداره شده و مطالب توسط ادمین بارگذاری می شود. 🌐کانال شهید احمد صالحی مله: @shahidsalehi72 📍ارتباط با ادمین(ارسال خاطرات؛فیلم،عکس،صوت،متن): @shamesozan @abolfazlsalehii
مشاهده در ایتا
دانلود
از: خلبـان علی‌اکبر شیـرودی به: پایگاه هوانیروز کرمانشاه موضوع: گزارش      اینجانب که خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمود‌ه‌ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوان‌یار سومی که قبلاً بوده‌ام برگردانید. در صورت امکان امر به رسیدگی این درخواست بفرمائید. باتقدیم احترامات نظامی خلبان علی‌اکبر شیرودی نهم مهر 59 برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز @shahidsalehi72
دانم مجید چه کرده بود که آن همه ثروت پدرش نتوانست پابندش کند. یک روز بعد از صبح گاه دیدمش؛ احساس کردم به او بیش از همه سخت می گذرد. ازش پرسیدم: «مجـیـد! این جا خوب است یا ویلای تان در خیابان پاسداران؟» را پایین انداخت و گفت: «اینجــا خیلی خـوش می گذرد.» وصیت نامه اش نوشته بود: «خــدایا! تو شـاهد باش که همه مظـاهر دنیــا را به سویی افکندم و به سمت تــو آمدم.» شهید: امامزاده علی اکبر(ع) چیـذر 💠 «مربع های قرمز» شفاهی حاج حسین یکتا بقلم زینب عرفانیان/ نشر شهید کاظمی برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
بود موشکی را در فضای باز تست کنیم. موقع تست باران گرفت. به حاج حسن گفتم: «بگذاریمش برای بعد.» او مخالفت کرد و گفت: «این تست باید الان انجام بگیرد حتی اگر نتیجه اش منفی باشد.» نتیجه تست مثبت شد. بچه ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش می گرفتند. حاج حسن مثل عادت همیشگی اش شروع کرد به خواندن دو رکعت نماز شکر. بعد از نماز شروع کرد برای بچه ها سخنرانی کردن. توی ذهنم بود که حتما می خواهد از پاداش نیروها برای شان بگوید؛ اما مطلب دیگری گفت: «بچه ها حالا که این تست با موفقیت انجام شده؛ یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد. پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول بدهیم، نمازمان را اول وقت بخوانیم.» ما می گفت؛ وگرنه نماز او همیشه اول وقت بود. #«با دست های خالی» بقلم مهدی بختیاری نشر یا زهرا (س) برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
🌹 🌹 شهیدی که حاضر نشد به حرم حضرت عباس(ع) برود! 💠 آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس خجالت می‌کرد که وقتی حرم بی‌بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید... ده روز بعد به سوریه رفت و در راه دفاع از حرم به شهادت رسید. روحمان با یادش شاد. 📙خاطرات شهید در کتاب مدافعان حرم اثر گروه شهید هادی برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
عملیـات کـربلای ۵ به مـا اطلاع دادنـد، حـاج احمـد کـاظـمی پسـردار شـده. ازقبل هم گفته بود اسـمش را "محـمـد" بگذارند. پشت بیسیم به او گفتم که: «خـدای متـعال به تو هدیـه ای داده»؛ ابتدا فکر کرد رزمندگان به پیروزی خاصی دست پیـدا کرده اند. ولی وقتی به او گفتم پسردار شدی ابتدا خیلی خوشـحال شد اما بعداز چند ثانیه مکثی کرد و گفت: «بگذارید بعـداز عملـیات صحبت می کنیم.» فکر میکنم؛ او یک جهــاد نفسی انجام داد برای جلوگیری از تاثیر این خبر بر روحیه خودش هنگام رزم. ◽راوی: محسن رضایی 📚 «پــرواز در پــرواز» زندگیـنامه و خـاطـرات برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
عارفانه در دل شب 🔹از همرزمان شهید تعریف می‌کند: " شهید اکبر روندی شب‌ها تا پاسی از شب حتی برای صرف شام نیز به سنگر برنمی‌گشت و سر به بیابان می‌گذاشت و ناله‌ی سوزان خود را سرمی‌داد و من در این بین بدون اینکه به کسی چیزی بگویم او را در میان انبوه درختان و لابه لای سنگها جستجو و جهت صرف شام به خیمه می‌آوردم. او زاهدی عابد بود که در این دنیا جز به اهل سیر و سلوک عرفا و استادان اخلاقی و امام(ره) نمی‌نگریست و تنها دل به مجالس عرفانی، نوارهای اخلاقی و روضه، خدمت به محرومان، جنگ و جهاد در راه خدا خوش داشت." 🌷شهید🕊 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
💠خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است... 🌷 📙برگرفته از کتاب آسمان. خاطرات شهید شیرودی. اثر گروه شهید هادی برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
💠وقتی محـمود در تهران، گرم دانشگاه و فعالیت های سیاسی بود، هر وقت که به همدان می آمد، با خودش کتاب های داستان مذهبی ویژه نوجوانان را می آورد و سعی می کرد هر طور که شده بین من و کتابخوانی اُنسی ایجاد کند. بیشتر کتابهای شهید مطهری و استاد حکیمی را برایم می آورد. 💠 وقتی هم می خواست به من کتاب بدهد، خیلی با محبت این کار را انجام می داد. دست به سرم می کشید و می گفت: «آبجـی! این کتاب ها را حتما بخوان. چند روز بعد خلاصه اش رو ازت می پرسم.» من هم برای اینکه روزِ جواب دهی سربلند باشم، کتابها را خط به خط می خواندم و محورهای اصلی داستان را هم به ذهنم می سپردم. 💠 خیلی به من سفارش می کرد که قواعد صـرف و نحـو و ادبیـات عرب را یاد بگیرم تا بتوانم روایات و متون دینی را با زبان اصلی مطالعه کنم. از کتاب «حماسه بی پایان» سرگذشت نامه سردار خط شکن؛ برای شادی روح مطهر همه ی شهداء بالاخص این شهید عزیز 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
🌹از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچـه های هیئت صحبت کند. 🔹 آن شب جمعیتی منتظر بود. هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از ۹ شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخست وزیـری تلفن زدم و پـرس وجـو کـردم؛ گفتند: «ایشان خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.» 🔸 در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت: «آقا سید! یک نفـر بغـل دست من نشسته که با آقای رجـایی مو نمیـزنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بلـــــه؛ خود آقای رجاییه! وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمی آمد! رفتم جلو و گفتم: «آقـا، سـلام. شمــا اینـجایی!؟ دو ساعته حيــرون شــما هستم؛ تیـم حفاظت را چی کار کردید؟!» • گفت: «تیــم حفـاظت نمیخـوام! سـوار تاکـسی شـدم آمـدم! » 📚 کوچــه نقــاش هــا خاطرات جانباز شهید 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
🌹مهدی در مصرف بیت المال حساسیت داشت. یک بار با ماشین سپاه آمده بود تهران. ماشینش خراب شد و هزینه تعمیرش زیاد می شد. 🌹با اینکه در مأموریت بود و طبق قانون باید ماشین را به تعمیرگاه سپاه می برد؛ اما آن را با هزینه شخصی خودش تعمیر کرد و پول آن را از پدرش قرض کرد. ❤️شهید مهدی خندان❤️ 📙کتاب از لواسان تا کانی مانگا. اثر گروه شهید هادی ❣❣❣❣❣ ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🌹کانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 @shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
🕌خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است... 🌷 ❣❣❣❣❣ 📙بر فراز آسمان. خاطرات شهید شیرودی. اثر گروه شهید هادی @shahidsalehi72🌹