#خاطراتی_از_احمد_اقا
#احمد آقا یک روز فکر کنم زمان دانشجویی بود گفت من مزار شهید احمد صالحی هستم. من (مادر) بر اساس مهر مادری گفتم از این شوخی ها با من نکن ؛ گفت شوخی نیست واقعی است.
همیشه از آرزوی شهادتش می گفت و اینکه دعا کنم شهادت نصیبش شود اگر شهید نشود می میرد.
با من راحت بود حرفهایش را به من می گفت و خیلی در این مورد صحبت می کرد.
من با علم به اینکه می دانستم احمد آقا در این دنیا ی فانی ماندنی نیست اما به شهادتش فکر نمی کردم؛ شاید این هم از علاقه ی من به ایشان بود.
گرچه شهادت سعادتی است برای شهید اما....
▫️یاد آن دوران به خیر
چه زود گذشت آن لحظات با او بودن و امروز باید مزارش مأمن من باشد.
می دانم به آرزویش رسید و خداوند به او آنچه لایقش بود (شهادت) عطا کرد( شهادت در جوانی) ....
#بعدا آقای بلوکات وقتی تشریف آوردند منزل ما گفتند از بدو ورود به ساری محو این شهید شدم و شاید دلیلش هم نامی احمد آقا با خواهر زاده ی شهیدم باشد و من یاد صحبتهای احمد آقا افتادم ...
#آشنایی با احمد آقا (ادامه دارد)
روح مطهر تمام شهدا شاد با ذکر صلوات
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━