﷽
#خواندنی...
🚶♂میگفت : تو کربلا داشتم میرفتم
گرسنم شد رفتم یه غذا از یک موکب گرفتم
🥣 نشستم لب جدول و داشتم غذا میخوردم
🤔 #یه آقایی اومد #کنارم ایستاد..
👈 #قد دو متر #عرض شونه نود. #دشداشه تنش بود
👤 #یه ذره رفتم #اون طرف
باز #دیدم اومد #کنارم ایستاد
🥟 غذامو خوردم #رفتم به...
.. صاحب موکب گفتم #غذا خوب داری میدی #پذیرایی به این شیکی تر و تمیز..
🧐 این #اقا اینجوری.؟
🔸 دست گذاشت #رو شونم گفت #کاریش نداشته باش ...
🔹 این از #یه روستا اومده #هیچی نداره
🔅 نذر کرده #سایه بشه
◀️ سایه بشه #زائر ها بشینن تو سایه اش #غذا بخورن
😭 ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب ...
#صلی الله علیک یا یا اباعبدالله 💔
🏴ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━