eitaa logo
🇮🇷بیاد شهیدین سربازان
140 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
86 فایل
┈┈┈┈┈┈•••🍃🌹🌿•••┈┈┈┈┈┈ پایگاه شهیدین سربازان 🆔 rubika @sarbazan_vatan8" rel="nofollow" target="_blank">https://rubika.ir/@sarbazan_vatan8 🆔 telegram https://t.me/sarbazan_vatan1357 🆔eitaa https://eitaa.com/shahidsarbazan 🆔Instagram http://instagram.com/sarbazan_vatan1357 ┈┈┈┈┈┈•••🍃🌹🌿•••┈┈┈┈┈┈
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اسوه های اخلاق
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🔸اگر کسی این را کرد که من میتوانم ی را از جایش و به جای دیگر ببرم نکنید. 🔸ولی اگر کسی گفت من یک راسخ در را از بین ببرم تعجب کنید. 🌿علامه حسن زاده آملی 🔖 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
🚨 که منجر به نجات جان شد! 🔘 رهبر معظم انقلاب حفظه الله : 💠 - در ایام پایانی تبعید - شبی رئیس پلیس آمد و به من گفت : شما آزادی! من هیچ یا از خود نشان ندادم و با این خبر با برخورد کردم. از این موضعِ من ، خیلی متعجب شد. گفتم: می خواهم در بمانم! تعجبش بیشتر شد و به من اصرار کرد که فرصت را مغتنم بشمرم و بروم. به او گفتم : نه ، اینجا می مانم . من از این حرف داشتم ، زیرا احتمال میدادم آزادی من برای از بین بردن من در باشد. شنیده بودم که برخی از تبعیدی ها را در مسیر بازگشت در از بین برده اند و رئیس پلیس نیز ، احتمال چنان توطئه ای را تقویت می کرد. تصمیم گرفتم خروجم از جیرفت ، بدون اطلاع باشد . کسی را به نزد دوستم حاجی صدّیقی که راننده کامیون بود و فرد دیگری به نام یزدان پناه فرستادم ، تا آن را به جیرفت بیاورد. وقتی آمدند ، به آنها گفتم : قصد دارم از جیرفت کنم و جریان را برای ایشان گفتم . گفتند : شما را می‌بریم و لازم است اتومبیل و اثاثیه شما در جیرفت بماند تا رژیم متوجه رفتن شما از شهر نشود . من در خانه اثاث و وسایل فراوانی داشتم که غالبا کسانی که به دیدنم آمده بودند برایم آورده بودند. وسایل را برداشتم و بقیه را گذاشتم به آنها گفتم این وسایل تبعیدی هایی است که به جیرفت می‌آیند. از جیرفت خارج شدیم... 📚 ، فصل پانزدهم ( پیروزی بعد از سختی ) ص ۳۱۶ ، ۳۱۷ https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
🔆مرحوم حجت الاسلام آقای سید مرتضی سبزواری با دو واسطه نقل کردند: 🔆 به همراه یکی از دوستان از زیارت حضرت رضا باز می گشتیم در بین راه از دور متوجه شدیم عبا به سر کشیده و به طرف می رود در حالی که گاهی جلوی او روشن می شود، از آنچه دیدیم بسیار کردیم. 🔆 شخصی که همراه من بود گفت :من نمی روم، تا بفهمم این روشنایی چه چیزی است که گاهی می آید؟ 🔆 نزدیک تر رفته و متوجه شدیم چراغی در دست او نیست بلکه هر موقع می گوید و دندان های او نمایان میشود روشنایی نیز حاصل می شود. 🔆 جلوتر رفته دیدیم آن شخص مرحوم آقای حاج شیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح الجنان است. کرامات شگفت عارفان ص100، 99 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d