eitaa logo
🇮🇷پایگاه شهیدین سربازان
152 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
79 فایل
┈┈┈┈┈┈•••🍃🌹🌿•••┈┈┈┈┈┈ پایگاه شهیدین سربازان 🆔 rubika @sarbazan_vatan8" rel="nofollow" target="_blank">https://rubika.ir/@sarbazan_vatan8 🆔 telegram https://t.me/sarbazan_vatan1357 🆔eitaa https://eitaa.com/shahidsarbazan 🆔Instagram http://instagram.com/sarbazan_vatan1357 ┈┈┈┈┈┈•••🍃🌹🌿•••┈┈┈┈┈┈
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از راه شهید حاج قاسم سلیمانی
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 . اولین مأموریت در عملیات دم دمای صبح روز عملیات هوا گرگ و میشی بود تعدادی جعبه مهمات و آذوقه به من دادند ، گفتند به خط برسانم و در بازگشت شهدای عزیزمان را به پشت خط منتقل نمایم . به نزدیکی های پل چم سری رسیدم، یک مقر فرماندهی عراقی ها توسط رزمندگان اسلام به تصرف درآمده بود. در آنجا برای اولین بار جنازه ای دیدم که با صورت روی زمین افتاده بود و کلاه جنگی به سر داشت ، با پا بدنش را به رو برگرداندم دیدم یک عراقی است که فقط کاسه سر داشت و صورتش به طور کامل بر اثر اصابت ترکش خمپاره متلاشی شده بود. چند جنازه عراقی هم کمی آن طرف تر افتاده بودند چون برای اولین بار چنین صحنه ای می دیدم حالم بد شد ،. دوستی که همراهم بود مقداری آب به صورتم زد کم کم بهتر شدم . در آن مقر عراقیها یک دستگاه خودرو سنگین کانتینر دار نو عراقی که در آن یک دستگاه موتور برق بزرگ با کلیه تجهیزات قرار داشت مشاهده کردم، به کمک یکی از برادران بسیجی با رنگ فشاری ( که همراه داشتیم) آرم سپاه پاسداران را بر روی آن نقش کردیم که مشخص شود این خودرو از غنائم جنگی متعلق به سپاه است برای فرماندهی لشکر فجر هم پیغام فرستادیم تا این خودرو که کارایی زیادی داشت را به مقر منتقل نمایند. به طرف خط ادامه دادیم کمی جلوتر که رفتیم تانک عراقی را مسیر مشاهده کردم که در کنار جاده در حال سوختن بود و دو جنازه عراقی هم در کنار آن میسوختند. بوی سوختن گوشت و خون محیط اطراف را فرا گرفته و وضعیت بسیار بدی ایجاد کرده بود . راننده لودری که در همان نزدیکیها در حال ساختن خاکریز بود را صدا کردم ، آمد و مقداری خاک با بیل لودر بر روی جنازه ها ریخت. وقتی بعد از چند ساعت از خط برگشتم دیدم چربی بدن جنازه ها از خاک بیرون زده و جلب توجه میکرد. ... ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*