5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تأثیرگذاری برنامه زندگی پس از زندگی
▪️نظر یکی از بینندگان برنامه زندگی پس از زندگی که قصد خودکشی داشت ولی با دیدن برنامه دیگر به خودکشی فکر نمیکند !!
@shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرکاداش بیا پایین تو رو خدا سرمون درد گرفت😐!!
@shahidsarjoda
هدایت شده از .
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔 شبهه:
📌اشتباه علمی در قرآن❓😱
- قرآن میگه ما زمین و آسمان را در شش روز آفریدیم، اما علم میگه جهان الان ما طی میلیاردها سال به وجود اومده‼️😐
داستان چیه⁉️🤔
✅ پاسخ این شبهه رو ببینید و به دوستان خود هدیه دهید 💡🌱
« کاری از مجموعهٔ رُنِشــا »
╔═══••❖••═══╗
@Ronesha_ir
╚═══••❖••═══╝
⚫️ سؤال و جوابهایی که در تذکرهای لسانی بدردتون میخوره👇
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
❌من آزادم هر کاری بخوام بکنم
✅ اگر هر کس آزاد باشد که هرکاری خواست بکند ، سنگ روی سنگ بند نمیشود...
❌به شما مربوط نیست
✅به خدا که مربوط است من دستور خدا را بیان کردم .
❌شما چه کاره هستید ؟
✅ مأمور خدا
❌مزاحم نشو
✅توصیه به نیکی مزاحمته؟خیر خواهی مزاحمته؟
❌برو به کار خود برس!
✅در حال حاضر مهمترین کارمن همین است چون خداوند مرا به آن امر کرده است
❌به خودم مربوط می شود!
✅به خدا مربوط نمیشود ؟
✅نفرماییدعزیزجان، اینجا محیط عمومی است و به همه مردم جامعه ربط پیدا میکند.
❌لازم نیست شما ، ما را امر به معروف کنید
✅ولی خداوند لازم می داند.در چندجای قرآن هم آمده
❌مملکت صاحب دارد
✅ اتفاقاً صاحب مملکت #امر_به_معروف را واجب کرده است
✅بله چون حساب وکتابی هست منهم به شما یادآوری کردم.
❌گناه من یک مسئله شخصی است
✅ اولاً گناهِ شخصی هم مخالفت با خداست و باید ترک شود البته گناهی که در منظر عموم انجام شود شخصی نیست!
❌ دوست دارم این کار و انجام بدم
✅اما خدا دوست ندارد شما چنین کاری بکنید.
❌قلبت پاک باشد
✅بله قلب آدم مهم است ولی گناه کمکم قلب انسان را آلوده و ناپاک میکند.
❌نیازی به نصیحت ندارم
✅کسی که خطا می کند نیازمند نصیحت است
❌دیگران بدتر از ما هستند.
✅ بدتربودن دیگران مجوز گناه شما نیست...
✅آنها باید جوابگوی اعمال خود باشند و ما جوابگوی اعمال خودمان
❌تعصب نداشته باش
✅چرا به فرامین پروردگارم تعصب نداشته باشم؟
❌ما گرفتار شده ایم،کار از کار گذشته...
✅ ولی همیشه امکان بازگشت وجود دارد و مهم اینست که هنوز زنده ای و فرصت انتخاب درست را داری .
من اگه ببینم و چشمامو ببندم .....
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
@shahidsarjoda
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من اگه ببینم و چشمامو ببندم .....
(#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر)
@shahidsarjoda
هیچ وقت یه پولدارِ بد باعث نمیشه از پول بدت بیاد؛
پس چرا یه دین دارِ بد باعث میشه از دین بدت بیاد؟(:
@shahidsarjoda
May 11
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
📌 *غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.*
🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت
🔹️ *ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسنحججی:*
◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"*
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."*
◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"*
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."*
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*
@shahidsarjoda