eitaa logo
شهید صیاد شیرازی
131 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
👈به ڪانال#شهید_صیاد_شیرازی خوش آمدید @Shahidsayaad @esmaili422
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✊ درود خدا بر سپاه، ارتش، نیروی انتظامی و همه حافظان امنیت کشور 🌷 شهادت اخیر جوانان سپاه، ما را آگاه میکند که امنیت ما به چه قیمتی فراهم شده است ⚠️ کسانی که از امنیت استفاده میکنند و بعد نمکدان میشکنند هوشیار شوند. 🔸️ یک نکته درباره‌ی این جوانانی که در راه امنیت کشور جان خود را فدا کردند بگویم: این حوادث باید ما را آگاه کند که امنیت به چه قیمتی به دست می‌آید. 🔹️ برخی کسانی که از کشور استفاده می‌کنند و کار و ورزش و... خود را انجام می‌دهند و بعد نمکدان می‌شکنند، بدانند امنیت از این راه به‌دست می‌آید. یادمان نرود که امنیت چطور به دست می‌آید. 🔸️ ۲۲بهمن با این عظمت با امنیت به پایان رسید. 🔹️ درود خدا بر آن‌ها و درود خدا بر که آن تشییع را به راه انداختند. 🔺️ درود خدا بر سپاه پاسداران و همه‌ی عناصر حافظ امنیت و و و دیگران @Khamenei_ir 🚨 هشدار رهبر انقلاب به مسئولان: ⛔ فریب لبخند دشمن را نخورید؛ اروپایی‌ها امروز خدعه می‌کنند ⚠️ نمیگویم چه کنید، اما به نام کار کردن برای کشور، ایران را دچار مشکل نکنید 🔹️ مسئولان، دوست و دشمن را بشناسند و فریب نخورند. 🔸️ دشمن گاهی دندان نشان می‌دهد، گاهی مشت می‌زند و گاهی می‌زند؛ این‌ها فرقی ندارند و لبخند آن‌ها هم از سر دشمنی است. 🔹️ در دل‌های نجس و سرشار از کینه‌ی آن‌ها نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی «دشمنی» است. 🔺️ دشمنی آمریکا که آشکار است؛ هم امروز خدعه می‌کنند. من نمی‌گویم چه کار کنند، اما مخدوع نشوند و . به نام اینکه حالا یک کاری بکنیم، کشور را دچار مشکل نکنند؛ بدانند دست خدا بالای دست‌هاست. ۹۷/۱۱/۲۹ Sapp.ir @Khamenei_ir http://eitaa.com/shahidsayaad
🔴 بازرگان: مگر می‌شود شاه برود؟ آمریکا را چه می‌کنید؟ 🔹 ‌‏مهندس و دکتر برای ملاقات با امام از ایران عازم فرانسه شدند. در نوفل لوشاتو بازرگان ‌‏خطاب به امام گفت: آقا، ایران سه رکن دارد ، ، شما می گویید شاه باید برود‏ مگر می شود شاه از ایران برود و کنده بشود؟! شاه رفتنی نیست بر فرض که شاه برود شما آمریکا را چه می کنید؟ ارتش را چه می کنید؟ 🔹امام با خنده معنی داری فرمود: شما بگویید شاه باید برود وقتی شاه رفت ارتش بچه های این ملت هستند. از آمریکا که نیامده اند. لذا به دامن ملت برمی گردند. وقتی ارتش به مردم پیوست آمریکا هم گور خودش را گم می کند. شما غصه آنها را نخورید و بیایید را بگیرید و بگویید شاه باید برود. 🔹 هر چه امام در آن جلسه اصرار کردند آقای بازرگان و سنجابی زیر بار نرفتند که این موضع امام و مردم را قبول کنند و جلسه تمام شد. بعد از دو روز دکتر آمد و گفت آقای بازرگان به صورت به ایران رفت و گفت این حرفها چیه من که گفتم قبول نمی کنم بگویم شاه باید برود! 📚کتاب برداشتهایی از سیره امام خمینی ج4 ص 232 ؛ به نقل از حجة الاسلام والمسلمین فردوسی پور ➖➖➖➖➖➖➖ @shomareshmakooszohor
شهید صیاد شیرازی
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_هفتم 💠 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا می‌زد من نبودم، سعد ناباورانه نگاه
✍️ 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشه‌ای دیگر جعبه‌های ؛ نمی‌دانستم اینهمه ساز و برگ از کجا جمع شده و مصطفی می‌خواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!» تا رسیدن به خانه، در کوچه‌های سرد و ساکت شهری که از در و دیوارش می‌پاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم می‌دیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر می‌چرخد تا کسی دنبالم نباشد. 💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بی‌هوشی روی همان بستر سپید افتادم. در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک می‌دید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و همین حال خرابم مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار می‌کنید؟» 💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی به این شهر آمده‌ایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟» صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه می‌خواست کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!» 💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو بود...» و مصطفی منتظر همین بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟» برادرش اهل بود و می‌دانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه‌اش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمی‌خواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش خودشون رو از مرز رسونده بودن درعا و اسلحه‌ها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!» 💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!» از چشمان وحشتزده سعد می‌فهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش می‌جنبید و مصطفی امانش نمی‌داد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو و و تظاهرات می‌کنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش می‌کشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«می‌دونی کی به زنت کرده؟» 💠 سعد نگاهش بین جمع می‌چرخید، دلش می‌خواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمی‌دونم، ما داشتیم می‌رفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی دارن فرار می‌کنن سمت ما، همونجا تیر خورد.» من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست می‌گوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس می‌زد و مصطفی می‌خواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، می‌دیدی چند تا پلیس و نیروی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟» 💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می‌کرد و او همچنان از که روی حنجره‌ام دیده بود، زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون ، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟» دلم برای سعد می‌تپید و این جوان از زبان دل شکسته‌ام حرف می‌زد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بی‌حیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم می‌برم!» 💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه‌تونه!» برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق شده که خون شیعه رو حلال می‌دونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمی‌کنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه‌ها کمین کردن و مردم و پلیس رو بی‌هدف می‌زنن!»... .. ✍️نویسنده: فاطمه‌ولی‌نژاد @shahidsayaad
۲۹ فروردین روز جمهوری اسلامی ایران مبارک باد.. به یاد اولین شهید مدافع حرم ارتش ؛ @shahidsayaad