🔻وقتی حاج قاسم زندگی یک پسر جوان را نجات داد
🔹مدیر کل سابق بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس در گفتگویی با مهر به بیان خاطرهای از سردار سلیمانی پرداخت.
🔹او با بیان خاطره ای از شهید سردار سلیمانی گفت: سال ۹۵ با شهید سلیمانی از فرودگاه مهرآباد به سمت کرمان پرواز داشتیم. در فرودگاه، جوانی به سمت حاجی آمد و پس از احوالپرسی گفت من خیلی دوست داشتم شما را از نزدیک ببینم و با هم گفت و گو کنیم، حاجی گفت عازم کرمانی؟ گفت بله. کارت پرواز را از آن جوان گرفت و گفت همسفریم، من را صدا کرد و کارت پرواز آن مسافر جوان را به من داد و گفت: شما کارت پروازت را به این جوان بده تا کنار من بنشیند، از تهران تا کرمان ۱ ساعت و نیم با آن جوان گفت و گو کرد. وقتی پیاده شدیم دیدم آن مرد جوان چشم هایش سرخ شده، وقت خداحافظی می خواست دست حاجی را ببوسد. آن روز گذشت تا روز ۱۳ دی که حاج قاسم به شهادت رسید، بعد از ظهر آن روز در حسینیه ثارالله با همان احوال متالم مشغول هماهنگی های لازم برای تشییع پیکر در کرمان و… بودیم. دیدم چند جوان با تیپ امروزی نزدیک شدند. یکی از آنها رو به من کرد و با بغض گفت آقای صدفی من را می شناسید؟ خب من در آن بحبوبه کارها و حال نامناسبی که داشتم گفتم، متاسفانه حضور ذهن ندارم. گفت من همان جوانم که در فرودگاه کارت پروازت را دادی و کنار حاج قاسم نشستم، با همان حالت بغض و گریه گفت حاج قاسم زندگی مرا نجات داد. بعد بلافاصله دست کرد توی جیبش و کلیدی را به سمت من گرفت و گفت: این کلید خانه من برای کسانی که برای تشییع پیکر به کرمان می آیند نزد شما امانت باشد، هر کس جا نداشت این را در اختیارش قرار دهید. این تنها کاری است که می توانم برای شهید سلیمانی انجام دهم. گفت آن یک ساعت و نیم صحبت های حاج قاسم زندگی من را متحول کرد. از آن روز به بعد یک آدم دیگر شدم. حاج قاسم زندگی ام را متحول کرد. اینها را می گفت و اشک می ریخت. می گفت: من از آن روز به بعد نماز خوان شدم. نمی دانید این جوان و دوستانش چطور برای حاج قاسم اشک می ریختند. وضع ظاهری شان هم حزب اللهی و مذهبی نبود اما درون شان با صفا بود. در همان روزها هم دیدم در میان جمعیت سقایی می کردند./مهر
#بسیار_زیبا
@rhshohada