eitaa logo
شهیدحرم سیداسماعیل سیرت نیا
118 دنبال‌کننده
716 عکس
364 ویدیو
1 فایل
آرزومند شهادتیم... سیدجان,سرمشقی که برایمان با خونت نوشتی را, در این محفل مشق میکنیم به امید دیدار در محضر حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدحرم سیداسماعیل سیرت نیا
#دلنوشته #شهیدحرم_سیداسماعیل_سیرت_نیا #به_نیابت از تو دست بر سینه ،روبروی ایوان طلا #السلام_علیک
این روزها بسیار برایت مینویسم ، به بهانه های مختلف ، اما برای امروز که روز مرد است و جای تو در کنارم خالیست، آنقدر تلخ شدم که ترسیدم خاطرت تلخ شود ... پس دلنوشته ام همچون نوشته های قبلتر از این را، فقط برای خودم میخوانم ، تا شادی این روزهای تو را که میهمان سفره زیبای حضرت عشقی کم نکنم .... یادت کرده ام تا یادم کنی ... @ShahidSiratnia1
اول فروردین سال ۹۸ اولین شب جمعه سال چه لذتی داشت زیارت حرم ارباب ... حرم ساقی و حرم ارباب عشق ... #به_نیابت از تو و همه عشاق بین الحرمین ... السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یا ساقی العطاشا یادت کردم تا یادم کنی ... #مخاطب_آسمانی #شهیدحرم_سیداسماعیل_سیرت_نیا @ShahidSiratnia1
#زیارت_به_نیابت ورودی صحن باصفای حضرت زهرا (س) در نجف اشرف حرم امیرالمومنین علی (ع) #مخاطب_آسمانی #شهیدحرم_سیداسماعیل_سیرت_نیا @ShahidSiratnia1
السلام علیکم ایها الامامین العسگریین #به_نیابت از تو و همه مدافعان و شهیدان ... #به_نیابت از همه عاشقان این حریم وصاحب الحرم ... شب مهمان خانه ایی باشی که مشتاقانه منتظر دیدار صاحبخانه ایی ... 😔 السلام علیک یا صاحب الزمان العجل یا مولا #مخاطب_آسمانی #شهیدحرم_سیداسماعیل_سیرت_نیا @ShahidSiratnia1
چرا تکراری نمیشوند این روزهای بی تو... چرا عادت نمی کنم به این شبها و روزهای تنهایی... چرا هر روز رنگ نبودنت پُررنگتر از دیروز است... چرا این دل به ندیدنت خو نمی کند ... چرا هنوز در همهمه دنیا به دنبال صدای گوش نواز تو میگردم... حال با تمام عمق وجود حس میکنم آن چه را که برایم نوشتی ... که چقدر عظیم و بزرگ است داشتن یک همراه موافق ،کسی که علاوه بر تاییدت تکیه گاهت ، موتورِ محرکِ افکارو اعمالت هم باشد... تو گفتی که من همه اینها بودم برایت ... آری اما تو خود نیز برایم اینچنین بودی ، و حال چقدر محتاج این بودنت ، دلگرمیهایت هستم... همین که بگویی مشکلی نیست من هستم برو انجام بده نگران نباش .... بگو یکبار دیگر بگو که هستی که نگاهم میکنی که دستم در دست توست که از هیچ نترسم که ... خدایا بودنت را سخت محتاجم ... ببخش که این بنده نا توان باز محتاج و درگیر حس و فیزیک و عوامل دنیایی است... اما مگر نه این است که مرا در دنیا قرار دادی و عوامل و لوازم آن نیز دنیایی است... نمیدانم چه میگویم و میخواهم و مینویسم... فقط سخت دلتنگم ... آخر باز امتحان است و درس و دانشگاه و من ... خسته ام خسته ... از هرآنچه که فکرش را بکنی ... کاش مثل بعضی اوقات ، به اجبار همراهم میشدی ... بیا مرا ببر که بی تو پایی برای رفتن نیست ... ۲۵/۳/۹۸ @ShahidSiratnia1
سلام جانا ... دیگر از دلتنگی برایت نمیگویم که تمام دیروز تو بغضهای گاه وبیگاهم را شکستی، تا سیل اشکهای روان، غمِ ندیدنت را با خود بشوید.... سیزده سال از آغاز هم نفسی ، پیوند هم سنگریمان میگذرد و فقط تو میدانی حال امروزم را... جایم کنار تو سبز... نمیدانم کی بود رویا بود یا خیال هرچه بود زیبا بودو آرامش بخش ... چشم انتظاریت را میگویم... دستش در دست بودو در انتظار آمدنم بودی ... لبخندت لبخندش 😍 کاش سرآید همه چشم انتظاری ها .... همه خیره به در ماندن ها... گاه دلم همه عالم را به سکوت میخواند ،تا شاید صدای نفس هایت به گوشهای منتظرم برسند... امروز روز پیوند آسمان و دریاست روز پیوند پدرِ خاک و مادرِ آب ... روز پیوندمان را اینروز خواستیم تا چون آنها همنفس باشیم... قرابت زندگیمان با زندگیشان بسیار است ، اما آنچه دلم را ه‍لاک کرده آن ۹سال کنار هم بودنشان شده ... توبعد۹ سال همچون مادر پر کشیدی و رفتی ... من ماندم ... چه قیاس سنگینی ...!! تنها ناله هایِ از فراقِ پدر است که دلم را با نجوایشان آرام میکنم ... هر وقت امانِ دلم طاق میشود زمزمه های او ، نجوای جانم میشود... همانگونه که پدر و مادر یکدیگر را بهترین همراه در بندگی خدا یافتند ، تو نیز بهترین همراه برای بندگی بودی و حال من ماندمو.... باز تلخ شدم ... باز حال دلم روضه شدُ تلاش بیفایده ام برای نباریدن...😭 نماز عشق در حرم امام(ره) را یادت هست... حلقه بندگی که در دستم کردی را چطور ... دستی که برای آرام کردن قلبِ بیتابم بر سینه فشردی را هرگز برندار.... من به شوق دیدارِ دوباره این روزهایِ بعد تورا سَر میکنم... من تورا چشم در راهم جانا پیوندمان مبارک💐 @ShahidSiratnia1
تولدت مبارک ۲۳/۴/۱۳۹۹ یاد باد آن روزگاران یاد باد.... تولد های دو نفری خودم و خودت چه زود خاطره شدند و در خاطرمان ابدی ... مرد آسمانیم تولد ۴۲ سالگیت مبارک یادت در یادم ابدیست ... انتشار برای اولین بار @ShahidSiratnia1
1.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرآن عمل میخواد ... جانا عامل بودی که توفیق پاسداری از حریم عمه جانت روزیت شد و آخر فداییش شدی ... @ShahidSiratnia1
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد از ۵سال ،انتشار برای اولین بار .... تا خود خاطره گوی مراسمت نشدند، آخرین فیلم های موجودت را مخفی کردند ... خیرشان مقبول حضرت مادر😔😢 @ShahidSiratnia1
چه کنم یار پسندید تو را ........... در محضر ارباب بی کفن دعایم کن ... که در بهشت کرب و بلا به نیابتت قدم می شمارم ... به نیت تعجیل در امر فرج ، إن شاءالله @ShahidSiratnia1
آن روز که همسفر شدیم ، هر سه زخم خورده یک زخم بودیم و دلمان گره خورده با خونِ جگر گوشه هایمان بود ... راهی دیار عشق بودیم و سر سپرده و مجنون ... مجنونی که لیلی و دلبری بنام حسین ع داشت ... اما به رسم همه سفرهای کاروانی، اول راهی خانه پدری شدیم ، گویا اول باید کوله بارِ غم را آنجا زمین می‌گذاشتیم و بعد در دیار لیلایمان به سماع میرفتیم.... چه شبی بود آن شب 😭😭😭 شبی که روبروی گنبد نشستیم و هر کدام به زبان دل روضه خواندیم و اشک هایمان که همجا آرام و بی صدا بود به هق هق گریه تبدیل شد ... آری خاصیت خانه پدری جز این هم نمی‌تواند باشد ... چه گفتیم و شنیدیم از دلِ سوخته و جامانده از یار فقط برای پدر بود و بس... و ثمره اش شد ذکر كه از ناي ني بود و بغض گلو گیرمان ، که تا جانمان از گرمای آغوش پدر ذوب نشده بود ، همراه دم و بازدمِ نفَسمان بود ... آری مِهرِ مادری حضرت مادر، مارا به لطف و آغوش پدر رسانده بود... چه شبی بود آن شب... بعد دل سبک کردن و سوختن در آتش درون ، اشک های پدرت دوباره جانمان را مشتعل کرد، محمدحسین ت که هنوز نوزادی بیش نبود کنار ستون حرم خوابیده بود که به ناگاه چشم باز کرده بود و (بابا) صدا کرده بود و دوباره خوابیده بود...😭 یادت در یادمان با خون شهیدانمان گره خورده و سفر به خانه پدری، بهانه ای برای یادآوری بود ... لحظه ورود یادت ،اسمت خاطراتت را یاد کردم، شب جمعه محضر ارباب یادم کن ، خواهر عزیز و دلباخته ام @ShahidSiratnia1