شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی(ره) رسیدند
و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند.
وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند،
شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم.
امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
#پای_کار_حسینیم
🍃🥀ربابهستوخروشوخستهحالی
بهدامناشکوجایِطفلخالی ..💔🖤
اگرگهوارهراپسدادهبودند
دلشخوشبودباطفلخیالی ...😭
◾️ حرکت امام حسین علیهالسلام منطق مستحکم داشت
✍عنصر منطق و عقل در حرکت و در بیانات امام حسین علیهالسلام متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جملهی این بیانات نورانی، بیانکنندهی یک منطق مستحکم است. خلاصهی این منطق هم این است که وقتی شرایط متناسب بود، وظیفهی مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالیترین مراحل، یا نداشته باشد.
#از_تبیین_تا_قیام
#امام_خامنه_ای
#معشوق_من_می_بیند
🔘بعضی از بندگان خدا اینگونه اند که در مقابل تحمل بلا و مصیبت ها فقط با خدا معاشقه می کنند و می گویند: خدایا، ببین؛ من این بلا را به خاطر تو تحمل می کنم.
🔘سیدالشهدا(علیه السلام) پس از آن كه تیر سه شعبه را از گلوی حضرت علی اصغر کشیدند، مقداری از خونی را كه از گلوی طفل شیرخواره جاری شده بود، به آسمان پاشیدند و قدری از آن هم به محاسنشان مالیدند و فرمودند: آن چه این مصیبت را بر من آسان می کند این است كه در برابر دیدگان خدا این مصیبت بر من نازل شد؛ «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّه»؛ معشوق من می بیند که من برای او چه می کنم؛ من چیزی دیگری نمی خواهم.
🔘اگر خدای متعالی شِمه ای از چنین معرفت و محبتی را به كسی بدهد، خیلی اوج می گیرد و اصلاً در زندگی برایش تلخی معنا ندارد؛ برای چنین كسی تحمل سخت ترین مصیبت ها لذیذترین رفتار است؛ زیرا از نظر او موقعیتی است كه اوج وفاداری اش را به محبوب نشان بدهد. برای یک عاشق چه چیزی بهتر از این؟!
#علامه_مصباح
⚫️ روایت کربلا؛ شب هشتم محرم
علیاکبر، اسماعیل امام حسین(علیهالسلام)
وقتی که همهی اصحاب امام حسین (علیهالسلام) به شهادت رسیدند و کسی غیر از خانوادهی او باقی نماند، علیاکبر از خیمهگاه خارج شد. پیش پدر آمد و گفت: پدر! اکنون اجازه بده تا من بروم بجنگم و جانم را قربانت کنم. هیچ مقاومتی نکرد و به او اجازه داد!
این دیگر اصحاب و برادرزاده و خواهرزاده نیست که امام به او بگوید نرو، بایست؛ این پاره تن و پاره جگر خود اوست! حال که میخواهد برود، این انفاق امام حسین (علیهالسلام) است؛ این اسماعیل حسین (علیهالسلام) است که به میدان میرود. امام حسین (علیهالسلام) نگاهی از روی نومیدی به قدّ و قامت علیاکبر انداخت. گفت: خدایا! خودت شاهد باش. جوانی را به جنگ و به کام مرگ فرستادم که از همه مردم، شبیهتر به پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) بود.✔️
#روایت_کربلا
#از_تبیین_تا_قیام
#امام_خامنه_ای
سلام_ارباب_خوبم♥️✋
از دور سلامم به تو ای غریب مادر
ای پیکرصدپاره شده زخمی خنجر
جانم به فدای تو ویاران شهیدت
لبیک حسین بن علی کشته ی بی سر
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
14020502 شب هفتم.mp3
22.01M
🏴صلّی اللّه علیک یااباعبدالله
🔳نگاه توحیدی به دشمنی ها(۷)
«حجة الاسلام محسن عباسی ولدی»