محمدرضارسولی:
✍#داستان_زن_سنی ...!
یک جوان سنی(اهل سنت) آمد پیش علامه امینی و گفت:
مادرم دارد می میرد!
علامه گفت: من که طبیب نیستم!
جوان گفت: پس چه شد آن همه کرامات اهل بیت شما ...؟؟؟
علامه امینی با شنیدن این حرف،
تکه کاغذی برداشت و چیزی داخل آن نوشت و آن را بست./
سپس آن را به جوان داد و گفت این را بگیر و ببر روی پیشانی مادرت بگزار...
ان شالله که خوب می شوند...
اما به هیچ وجه داخل آن را نگاه نکن./
جوان کاغذ را گرفت و رفت...
چند ساعت بعد دیدند جمعیت زیادی دارند می آیند...
علامه پرسید چه خبر شده است؟
شاگردان گفتند: آن جوان به همراه مادر و طایفه اش دارند می آیند
گویا مادرش شفا یافته است...
سپس آن زن داستان را چنین تعریف کرد:
زن گفت: من درحال مرگ بودم و فرشتگان آماده ی انتقال من به آن دنیا بودند...
ناگهان مرد نورانی بزرگواری ( با وقار و شکوه غیرقابل وصفی) تشریف آوردند و به ملائک دستور دادند که من را رها کنند...
و فرمودند: به آبروی علامه امینی ، او را شفا دادیم...
سپس اطرافیان اصرار کردند و از علامه پرسیدند که:
در آن کاغذ چه نوشته بودید؟
علامه گفت: چیز خاصی ننوشتم . باز کنید نگاه کنید..
کاغذ را باز کردند و دیدند علامه فقط این 3 جمله را نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
از عبدالحسین امینی
به مولایش امیرالمومنین(ع)
اگر امینی آبرویی پیش شما دارد، این مادر را شفا دهید
والسلام...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : " می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست .
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : " لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
تو همان را هم از من گرفتی . این طوفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت : " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود .
خدا گفت : " و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی.
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
حرمتها که شکسته شد،
مسیح هم که باشی نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی.
آنچه در دستت امانتی پنهان بود حراج شد.
آنچه نباید بگویی گفته شد.
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند.
حرف حرف ویران کردن دل است نه دیواری که خراب کنی و از نو بسازی.
😔😔😔😔😔😔😔😔
بعضی وقتا حس میکنی یه متن حرف دل توئه💔💔💔💔💔💔💔💔
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ؟
ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻤﻦ؟
ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻣﻦ
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﭘﯿﺮ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﻮﺳﺖ ،
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ .
ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺟﺎﯾﮕﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺗﻮ
ﺳﺨﻨﺶ ﺭﺍﻩ ﮔﺸﺎ
ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺵ ﻣﺮﻫﻢ ﺯﺧﻢ ﺩﻝ ﺗﻮﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﺍﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺗﻮﺳﺖ .
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ .
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺳﺖ .
ﺑﺎﺯ ﮔﻔﺘﻢ :
ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﮐﻦ
ﺑﺮﻭ ﺁﻧﺠﺎﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺻﻔﺎﺳﺖ
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ :
ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺖ
ﮐﻪ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻭ ﺩﻋﺎﺷﺎﻥ ﮔﻮﯾﻢ ،
ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ،
ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﻦ .
ﺻﺎﻓﻰ ﺁﺏ ﻣﺮﺍ ﻳﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ، ﺭﻓﻴﻖ .
ﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﺳﺒﺰ ،
ﻟﺒﺖ ﺳﺮﺥ ،
ﭼﺮﺍﻏﺖ ﺭﻭﺷﻦ .
ﭼﺮﺥ ﺭﻭﺯﻳﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﭼﺮﺧﺎﻥ .
ﻧﻔﺴﺖ ﺩﺍﻍ ،
ﺗﻨﺖ ﮔﺮﻡ ،
ﺩﻋﺎﻳﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ .
ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﺖ ﭘﻰ ﻫﻢ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️
به خونه دوست شهیدت خوش آمدی 💚
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد.
#مدافع_حرم🥀
#شهیدصدرزاده
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🍃شهیدهادیهمیشہمیگفت:⇣
هرڪسظرفیتمشھورشدنراندارد
ازمشھورشدنمھمترایناستکهآدم شویم
#شهیدانه🕊
#شهیدابراهیمهادی ♥️
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🍃🌷🍃
جهان با لبخندت صورتی زیبا دارد
بخند که این خنده ماه،کلی مشتری دارد ... ❤️
#یادش_باصلوات
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار خاصی کردن که شهید شدن...
ولی نه رفیق...
واقعیتش اینه که " خیلی کارها رو نکردن " که شهید شدن ...
از خیلی #لـــــذت ها گذشــتند ...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
خواستیم با حرف هایمان راه شُهدا
را ادامه دهیم ، اما دیدیم راھِ شُهدا
نه رفتنی است نه گفتنی ..
این زندان دنیا ..
این گناهانِ بیشمارمان آخر لنگ
میکند پای رفتن را ..!
+گناهنکنیم🌱
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯