#خاطرات_شهدا 🌷
🔹💟توی قیافه ی همه می شد خستگی را دید.
دو مرحله #عملیات کره بودیم .آقا مهدی وضع را که دید، به بچه های فنی – مهندسی گفت: جایی درست کنند برای #صبحگاه.
🔸💟درستش کرد, یک روزه .
همه ی نیروها هم موظف شدند فردا صبحش توی محوطه جمع شوند.صحبت های آقا مهدی جوری بود که کسی نمی توانست ساکت باشد .
🔹💟آن قدر بلند بلند #شعار می داند و فریاد می زدند که نگو.بعد از صبحگاه وقتی #آقا_مهدی می خواست برود. بچه ها ریختند دور و برش .
🔸💟هرکسی هر جور بود خودش را بهش می رساند و #صورتش را می بوسید.بنده ی خدا توی همین گیر و دار چند بار خورد زمین.
🔹💟یک بار هم ساعتش از دستش افتاد . یکی از بچه ها برش داشت. بعد پیغام داد « به ش بگین #نمیدم. می خوام یه #یادگار ازش داشته باشم.».
#شهید_مهدی_باکری
@ShahidToorajii
#یادم_کنید_یادتان_میکنم...
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مــزارم ،
به لطف خدا حاضر هستم.
من منتظـر همه شما هستم ،
دعـا میکنم تا هر کسی
لیاقت داشته باشد شهید شود.
خداوند سریع الاجابه است، پس اگر میخواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_سجاد_زبرجدی
#فرازی_از_وصیت
@ShahidToorajii
شهادت نام گرفت!
وقــتی خــدا کسی را کشـت از شدت عشق...
.
.
از همه دست کشیدم که تو باشی همه ام با تو بودن از همه دست کشیدن دارد
#شهادت_عزت_ابدی_است
@ShahidToorajii
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺