📖 #خاطرات_شهدا
🌺 #بیت_المال
پسرم از روی پلہ افتاد ، دستش شڪست .
بیشتر از من عبدالحسین هول ڪرد ،
بچہ را ڪه داشت بہ شدت گریہ می ڪرد ، بغل گرفت دوید بیرون .
چادر سرم ڪردم ، دنبالش رفتم .
وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان ماتم برد .
تا من رسیدم یڪ تاڪسی گرفت ...
«در آن لحظہ ماشین سپاه جلوی خانہ پارڪ بود .»
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@ShahidToorajii
♥️ #خاطرات_شهدا
💐 #بیت_المال
آخرين نفری ڪه از عمليات برمی گشت خودش بود .
يڪ ڪلاه خود سرش بود ، افتاد تہ دره .
حالا آن طرف دموڪراتها بودند و آتششان هم سنگين ؛ تا نرفت ڪلاه خود را برنداشت ، برنگشت .
گفتيم : «اگہ شهيد می شدی …؟!»
گفت : «اين ڪلاه بيت المال بود .»
🌷 #حاج_احمد_متوسلیان
@ShahidToorajii