eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁در صحنه های سخت و تلخ زیاد بود. عده ای رفتند مجروح های شب قبل را بیاورند. وقتی برگشتند گریه می کردند. می گفتند همه شده اند. پرسیدیم بهشان زده بودند؟ گفتند: نه، از شهید شده بودند. طبق دستور بر می گشتیم . بعضی از بچه هایی را که روی زمین بودند می شناختم. رفتم بالای سرشان. زخمی نبودند. تکان هم نمی خوردند. را روی سینه شان که گذاشتم می شنیدم که قلب شان آرام می زند. لب هایشان هم خشک بود. در گرمای بالای 50 درجه که می جنگی، تیر و لازم نیست. چند به تو آب نرسد کارت تمام است." . . . @ShahidToorajii
🌷 🔰یک روز که حسابی دلش هوای را کرده بود، دور از چشم خانواده اش به خانه خودشان رفت. کلید را که به در انداخت و وارد شد بیشتر احساس کرد. 🔰خیلی دلش برای روح الله تنگ شده بود با قدم های آهسته و چشمی ، خودش را به اتاق او رساند. به کتابخانه📚 نگاه کرد. از بین آن همه کتاب و جزوه های ، نگاهش روی هشت کتاب سهراب سپهری، که روح الله برایش کادو خریده بود ثابت ماند‌. 🔰جلو رفت و آن را از بین کتاب های دیگر بیرون کشید با دست خاک رویش را پاک کرد و آن را باز کرد را ورق زد، دوتا گل رزخشک شده از آن بیرون افتاد. عادت داشت، گل هایی را که روح الله برایش می خرید، پرپر می کرد و لای کتاب می کرد. 🔰در یکی از های روح الله، وقتی دلتنگش شده بود، روی یکی از گلبرگ ها نوشت: آن چنان در دل و جان جای گرفت، که اگر برود از دل و از جان نرود این گلبرگ را خودش نوشته بود. 🔰اما جریان را نمی دانست. وقتی آن را برگرداند، دستخط را شناخت که روی نوشت بود: ••●❣ عشقِ من ❣●•• 🌷 @ShahidToorajii