eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ⭕️ از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 🔴از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌹 گاهی،نگاهی...🌹 ┄┅═══✼ @ShahidToorajii ✼═══┅┄
🌹🍃الگوهای جوان در قرآن 🔻◾️ در قرآن، و در برابر خواست الهی و سرافرازی در است. خداوند در قرآن از زبان او می فرماید: قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «صافّات/102» «ای پدر، هر آنچه را بدان مأموری انجام بده، به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت.» ◾️🔻قرآن پیامبر را الگوی و در جامعه بشری می داند که پیام پدر را با نهایت وقار و گام برداشتن از روی عفت و شرم به حضرت موسی ابلاغ می کنند و الگوی رفتار و معاشرت اجتماعی را نشان می دهند.(قصص/ 25) ◾️🔻قرآن الگوی مبارزه با را ـ علیه السلام ـ می داند که در دوره در خانه عزیز مصر بود و در خانه زنی به نام زلیخا زندگی می کرد، با اینکه یوسف ـ علیه السلام ـ در اوج و فوران شهوت و زلیخا زنی زیباروی بود امّا با تکیه و پناه بر خدای خود، از شد و گشت. ◾️🔻 قرآن برای زنان، را الگوی و قرار داده، او را ستایش می کند.(آل عمران/ 42) ◾️🔻قرآن برای ، سرمشق معرفی می کند: دانشجو در دانشگاه قرآن، حضرت ـ علیه السلام ـ و استاد خضر پیامبر است؛ با اینکه موسی دارای مقام والایی در پیشگاه خداست، از بنده ای از بندگان خدا درخواست آموزش می کند: قالَ لَهُ مُوسى‌ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‌ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً « کهف/66 «موسی به او (خضر) گفت: آیا از تو پیروی کنم تا آنچه به تو آموخته شده و مایه رشد و تعالی است، به من بیاموزی.» و موسی با اعلام آمادگی و ورزیدن در راه پیدا کرد. ◾️🔻در حوزه اخلاق علمی و عملی، قرآن سرمشق معرفی می کند. از جمله در مسئله از گذشتگی، ـ علیه السلام ـ را نمونه بارز آن معرفی می کند: مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ (بقره/207) «برخی از مردم ـ علی (علیه السلام) ـ کسانی اند که جان خود را برای خشنودی خدا می فروشند ◾️🔻قرآن در حوزه اندیشه و مبارزه، و عصر ـ علیه السلام ـ را معرفی می نماید و اینکه او در سنین به پرداخت. وی ابتدا با سرپرست خود آذر پیکرتراش گفت و گو کرد و از او و همفکرانش جست. خداوند در قرآن می فرماید: وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ «51»إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ «52» «ما وسیله ابراهیم را از قبل به او دادیم و از او آگاه بودیم، آن هنگام که به پدرش و قوم او گفت: این مجسمه بی روح چیست که شما همواره آنها را پرستش می کنید؟» ـ علیه السلام ـ بعد از و ، را ؛ ولی کسی نمی دانست که چه کسی این کار را کرده است. از این رو گزارش دادند که : سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ «کهف/60» « را می شناسیم به نام ابراهیم که از بتها به بدی یاد کرده است.» و سپس تا پای جان از می کند. ◾️🔻نمونه دیگر، است. آنان بودند، و حاضر نشدند دست از عقیده خود بردارند: إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ (کهف/13 ) «اصحاب کهف جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند.» و شعارشان این بود رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً (كهف/14) «پروردگار ما پرودگار آسمانها و زمین است و به جز او خدایی دیگر را نمی خوانیم.» این گروه در راه خود استوار بودند و حاضر نشدند با زمان خود همنوا شوند. آنها دیار و خانه خود را رها کرده، به غاری پناه بردند: إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً(کهف /10) «به یاد آور هنگامی که به پناه بردند و گفتند: خدایا از سوی خودت به ما بده، و ما را فراهم کن ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ برای تنظیم این پیام دقت و وقت بسیاری صرف شده،خدا قبول کند ❌با دقت و حوصله بخوانید❌