🌀 شفای کودک بیمار با پیراهن یک #شهید
آنچه می خوانید خاطره ای است از خانم فرحناز رحیمی، همسر
#شهيد_على_نقى_ابونصرى :
چند ماه پس از شهادت همسرم، فرزند خردسالم که یكسال سن داشت بعد از ابتلا به یك سرماخوردگى دچار درد شدیدى شد که باعث نگرانی زیاد من گردید. از چشم او خون زلالى مى آمد و هرچه به دکتر مراجعه مى کردم و دارو مى نوشتند، درد او برطرف نمىشد و خون هم بند نمى امد. شبى که از این قضيه بسيار متأثر بودم و فقدان همسرم را احساس مى کردم به خواب رفتم.
🌙در خواب شوهرم را دیدم و با او درد دل کردم و به صورت شكوایه به او گفتم:
نگاه کن تو رفته اى و ما گرفتار شده ایم. چشم عليرضا درد مى کند و هر چه به دکتر مراجعه مى کنیم، خوب نمى شود.
همسرم گفت: از این مسأله خبر دارم و ادامه داد: در زیر زمين منزلمان چمدانی است که در آن وسایل شخصى ام را که از جبهه براى شما آورده اند گذاشته اید. در آن چمدان پارچه اى وجود دارد. آن را بردار و به چشم عليرضا بكش. چشم درد او خوب مى شود. در این حالت تا سه بار پارچه اى که بر آن عكس سه طاووس بود در نظرم امد و غيب شد.
پس از این خواب به خود گفتم: به این خوابها نمى شود اکتفا کرد.
سه روز بعد بر سر مزار همسرم دوباره این مشكل را مطرح کردم و از او خواستم به من کمك کند.
عصر روز بعد با خودم گفتم حال که چشم درد عليرضا برطرف نمى شود خوب است سرى به زیرزمين بزنم. به زیرزمين رفتم و درِ چمدان را باز کردم، ولى هرچه گشتم از پارچه اى که در خواب دیده بودم، اثرى ندیدم. داشتم نا اميد مى شدم که یك دفعه چشمم به یك زیر پوش سفيد افتاد.
به دلم الهام شد آن پارچه باید همين باشد آن را برداشتم و با خود به بالا آوردم و چند بار بر روى چشم عليرضا کشیدم و از خدا خواستم که این مشكل را برطرف کند.
⭐️صبح روز بعد با حيرت و شگفتى زیادى مشاهده کردم از گریه و زارى فرزندم خبرى نيست. وقتى دقت کردم دیدم چشمان فرزندم کاملاً خوب و خون ریزى آن قطع گردیده است.
#کرامات
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯