eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
2.1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
83 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمدرضا تورجی زاده
🔹تویی که نمی شناختمت! (زهرا میرزائی) 🔸اولین بار عکستان را در اتاق بسیج دانشکده مان دیدم؛ عکسی بزرگ با خنده ای بر لب که با اعتماد به نفس، دستتان را به رسم ارادت بر روی سینه تان گذاشته بودید و هرگز یادم نمی رود که انگشت شست تان هم زخمی و باند پیچی شده بود... 🔸سالهای زیاد، تصویرتان در ذهنم نقش بسته بود و شناخت زیادی از شما نداشتم؛ نمیدانم چرا ولی شاید دغدغه های درس و امتحانات آن سالها مانع از شناخت بیشتر شما شد! ولی مهم این است که اکنون، طوری بسترش فراهم شده است تا بیشتر بشناسمتان... 🔸جستجو در سایتها و وبلاگهای اینترنتی یک شناخت کلی و اولیه از شما به من داد که برای شروع خوب بود، اینکه در روز ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضای اصفهان به دنیا آمدید و در همان شهر، نوجوانی خود را با تحصیل گذراندید تا اینکه مدرک فوق دیپلم خود را در سال ۱۳۵۴ اخذ کردید و پس از سربازی، در مدارس راهنمایی شهرضا به تدریس تاریخ پرداختید. در آن دوران تلاش کردید دانش‌آموزان را با افکار امام خمینی (رحمت الله علیه) آشنا کنید و همین امر سبب شد تا چندین بار از طرف ساواک به شما اخطار داده شود... پس از پیروزی انقلاب از جمله کسانی بودید که سپاه شهرضا را با یاری دو تن از برادران خود و سه تن از دوستانتان تشکیل دادید. با شروع جنگ در عملیات های زیادی مثل عملیات فتح المبین، بیت المقدس، مسلم بن عقیل و ... شرکت داشتید و با شروع عملیات رمضان، در تاریخ ۲۳/۴/۶۱ در منطقه شرق بصره، فرماندهی تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) را به عهده گرفتید... سرانجام در ۱۷ اسفند ۶۲ در عملیات خیبر (جزیره مجنون)، بی ‌سر و با دستی قطع شده‌‌ به دیدار محبوب شتافتید. 🔸شهید حاج محمد ابراهیم همت، بعد کسب این اطلاعات، فایل صوتی صدای شما کمک بیشتری برای شناخت نهایت اخلاصتان کرد؛ اخلاصی که در تک تک کلمه هایتان ریشه دوانده و بی شک هر شنونده ای را تا مدتی درگیر کلامتان می کند... 🔸متن فایل صوتی شهید حاج محمد ابراهیم همت: "برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم سرمایه میخواد که از همه چیزمون بگذریم و برای اینکه از همه چیزمون بگذریم باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیزمون با خدا باشه، اینقدر پاک باشیم که خدا کلاً ازمون راضی باشه، قدم برمی داریم برای رضای خدا، قلم برمی داریم روی کاغذ برای رضای خدا، حرف می زنیم برای رضای خدا، شعار میدیم برای رضا خدا، می جنگیم برای رضای خدا، همه چی، همه چی، همه چی خاص خدا باشه که اگر این طور شد چه بکُشیم و چه کشته شویم، پیروزیم و شکست معنا نداره برای ما..." 🔸آری شهید همت عزیز چقدر عمل کردن به حرفهایتان سخت است و چقدر مصداق عامل به حرفهایتان در این زمانه کمیاب شده است... و چقدر شهید مرتضی آوینی در وصفتان زیبا گفت: "من هرگز اجازه نمی‌دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود. این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است." 🔸بی شک این وظیفه تک تک ماست که شهدا را بشناسیم و به نسل جدید هم بشناسانیم تا یاد و خاطره شهدا تا ابد زنده نگاه داشته شود؛ زنده نگاه داشتنی که کمترین کار در برابر بزرگواری و ایثار شهدا است، شهدایی که پَر پَر شدند و می شوند تا من و تو روزهای بی دغدغه ای را بگذرانیم... 🔸و کلام آخر اینکه: شهید همت عزیز کمکمان کن تا حداقل به قطره ای از دریای کلامتان عمل کنیم تا روز قیامت شرمنده شما و تک تک شهدای عزیز وطن نباشیم. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
همسر می‌گوید: 🔹 من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبه‌ها که فکرهای مخالف داشتند، جر و بحث می‌کردم؛ چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، اما ابراهیم می‌گفت: «باید بنشینیم و با همه شان منطقی حرف بزنیم. » می‌گفتم: «ولی اینها همه اش آدم را مسخره می‌کنند. » 🔸 می‌گفت: «ما در قبال تمام کسانی که راه کج رفته اند، مسئولیم. حق نداریم با ایشان برخورد تند کنیم. از کجا معلوم توی انحراف اینها، تک تک ما نقشی نداشته باشیم؟ » گفتم: «تو کجایی که بخواهی نقشی داشته باشی، تو را که من هم نمی بینم. » گفت: «چه فرقی می‌کند؟ منِ نوعی، برخورد نادرستم، سهل انگاری ام، کوتاهی ام، همه اینها باعث انحراف می‌شود». 📘 ازکتاب: به مجنون گفتم زنده بمان 🌹 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
بیست و دوم محرم مهدی به دنیا آمد. تا خواستند به ابراهیم خبر بدهند سه روز طول کشید. روزِ چهارم، ساعت سه صبح، ابراهیم از منطقه برگشت. عوض این‌‌ که برود سراغ بچه، یا احوالش را بپرسد، آمد پیش من، گفت: تو حالت خوبه ژیلا؟ چیزی کم و کسر نداری برم برات بخرم؟ گفتم: احوال بچه را نمی‌پرسی؟ گفت: تا خیالم از تو راحت نشه نه. ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
سلام بر او که می گفت: «پیام من فقط این است که در زمان غیبت، اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید» ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ 🌹شهدا را یاد کنیم با ذکر زیبای صلوات
ساعت یک دو نصفه شب بود. صدای شُرشُر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
مقید بود به من یاد بدهد همیشه لباس ارزان قیمت بپوشم. علتش را هم می دانستم. می دانستم او فرمانده لشکر است و فرمانده های تیپ و گردان و گروهان چشم شان به او و خانواده اش است که چه می پوشند، چه می خورند، چه می گویند. می گفت: زن من باید بین همه شان الگو باشد. مواظب باش لباسی نپوشی که از بدترین لباس این جا بهتر باشد. خیلی از خانه های آن جا فرش داشتند ما نداشتیم. تلویزیون داشتند ما نداشتیم. وسایل رفاهی داشتند ما نداشتیم. ما فقط یک روفرشی داشتیم، که روی آن می نشستیم. ابراهیم همیشه هم می گفت: دوست ندارم زنم با بی دردها رفت و آمد کند. می گفت: اگر می خواهی ازت راضی باشم سعی کن با آن هایی نشست و برخواست کنی که مشکل دارند. حتی مرا مأمور کرده بود یواشکی بروم اختلاف بین دوست هایش و خانم هایشان را بفهمم یا حل کنم یا به او بگویم برود حل شان کند. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
سه ماه تعطیلات تابستان که می‌شد، می‌گفت: من خوشم نمیاد برم توی کوچه و با این بچه‌ها بشینم، وقت‌مو تلف کنم. می‌خوام برم شاگردی. می‌گفتیم: آخه برای ما زشته که تو بری شاگردی. بری شاگرد کی بشی؟ می‌گفت: می‌رم شاگرد یه میوه‌فروش می‌شم. می‌رفت و آن‌قدر کار می‌کرد که وقتی شب به خانه می‌آمد، دیگر رمقی برایش نمانده بود. به او می‌گفتم: آخه ننه، کی به تو گفته که با خودت این‌طوری کنی؟ می‌گفت: طوری نیست، کار کردن یه نوع عبادته، کیه که زحمت نکشه و کار نکنه؟ می‌گفت: حضرت علی این همه زحمت می‌کشید! نخلستون‌ها رو آب می‌داد، درخت می‌کاشت، مگه ما به دنیا اومدیم که فقط بخوریم و بخوابیم؟ 🌷🌹 ‎‎‌‌‎╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ما در قبال تمام کسانی که راهِ‌ کج می روند مسئولیم، حق نداریم با آنها برخورد تند کنیم‌ از کجا معلوم که ما در انحراف آنها نقش نداشته باشیم!؟ 🌷 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌷 یادم است من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبه ها که فکرهای مخالف داشتند، جر و بحث می کردم. چه قبل از ازدواج چه بعدش. اما ابراهیم می گفت باید بنشینیم با همه‌شان منطقی حرف بزنیم. می گفتم: ولی این ها همه‌اش آدم را مسخره می کنند. می گفت: ما در قبال تمام کسانی که راه کج می روند مسئولیم. حق هم نداریم با آن ها برخورد تند بکنیم. از کجا معلوم که توی انحراف این ها تک تک ماها نقش نداشته باشیم؟ گفتم: تو کجایی اصلا که بخواهی نقش داشته باشی؟ تو را که من هم نمی بینم. گفت: چه فرقی می کند؟ من نوعی. با برخورد نادرستم، سهل انگاری ام، کوتاهی هام. به نقل از همسر شهید ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
• هر کی از حاجی میپرسید: نظرت در مورد فلانی چیه؟ -حاجی چه فلانی رو میشناخت چه نمیشناخت، فقط یه جواب می‌داد: -می‌گفت: من فقط خودمو خوب میشناسم که از همه آلوده ترم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
🥀🥀🥀 عجب ماهیه این اسفند ماه... 🌷 🪧۱ اسفند ماه- اصابت موشک‌ هواپیمای عراقی 🌷 🪧۵ اسفند ماه_عملیات خیبر 🌷 🪧۶ اسفندماه_عملیات خیبر 🌷 🪧۸ اسفند،-عملیات کربلای ۵ 🌷 _حاج_امینی 🪧۱۰ اسفند_عملیات کربلای۵ 🌷 : 🪧 ۱۷ اسفند عملیات خیبر 🌷 🪧 ۱۸ اسفند_راهیان نور 🌷 🪧 ۲۳ اسفند_عملیات بدر 🌷 🪧 ۲۳اسفند_عملیات کربلای۵ 🌷 🪧 ۲۵ اسفند_عملیات بدر ماهی به رنگ شـــهدا ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯