#اندکی_بیاندیشیم
.
﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنتُمْ سُکَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ .. ﴾
[ #النساء : ٤٣ ]
" ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می گویید .. "
🔑 چه بسیارند کسانی که #شراب 🍷ننوشیده اند اما در #نماز هایشان نمی دانند چه می گویند .. آنان را #دنیا #مست نموده است.
▪️آیا ما نیز چُنانیم؟⚠️ ❤:
┄┅═══✼
@ShahidToorajii
✼═══┅┄
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی...🌹
┄┅═══✼
@ShahidToorajii
✼═══┅┄
⛔#اُمُّل بودن #جسارت میخواد...
✅اینکه وسط یه عده بی نماز،#نماز بخونی!!
✅اینکه وسط یه عده #بی حجاب تو گرمای #تابستون حجاب داشته باشی!!.
✅اینکه حد و حدود محرم و #نامحرم و رعایت کنی!!
✅اينکه تو #فاطميه مشکى بپوشى و بعضیا #عروسى بگيرن!!
✅اينکه به جاى آهنگ و ترانه ،#قرآن گوش کنى!!
⛔ناراحت نباش #خواهر و #برادرم، دوره #آخر الزمان است،
💥به خودت #افتخار کن،
👈تو خاصی..
👈تو فرزند #زهرايى..
👈تو شيعه #على هستى..
👈تو منتظر #فرجى..
👈تو گريه کن #حسينى.. ⛔نه اُمُّل
💥بگذار تمام #دنیا بد وبیراهه بگویند!
👈به خودت...
👈به محاسنت..
👈به چادرت...
👈به عزاداریت... به #سیاه بودنش... می ارزد به یک #لبخند رضایت #مهدی فاطمه س.
✅باافتخار قدم بزن خواهر!
✅با افتخار قدم بزن برادر.
#به_خودمون_بیایم
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯