#چالش✅
♥️چالش #شهید و #یازهراس♥️
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#آیدی_دلتنگ_شهدام
🎬کد شرکت کننده چالش 4⃣
#لبیک_یازهرا_س🌸
👏👏عجله کنید تا مهلت تمام نشده🏃 همراه با جایزه های 🎉مادی🎁 ومعنوی🖼
👌برای شرکت در چالش عضو کانال شهـــــ⚘ــــــید زهرایی شوید👇👇
#ڪلیــڪ ڪنید✨ ⇩📩⇩
http://eitaa.com/joinchat/3137339405C19d765be6a
تصویر انتخابیتون رو به آیدی زیر بفرستید 💌
@besooyeto70
════༻♥️༺════
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
#چالش✅ ♥️چالش #شهید و #یازهراس♥️ #شهید_محمودرضا_بیضایی #آیدی_دلتنگ_شهدام 🎬کد شرکت کننده چالش 4⃣ #
💌#نفرسوم برنده چالش✅ باکد✨🎉4⃣🎉تبریک عرض میکنیم👌🌸
📢📢📢📢
🏅وامـا بخش اصلی چالش جایزه🛍به رسم یادبود ازطرف کانال شهید تورجی زاده💐
1⃣نفره اول ۱۰۰۰۰تومان شارژ 🎁 وهدیه معنوی✨ ختم قرآن📖 به نیت خود برنده🌸
2⃣نفر دوم ۵۰۰۰هزار تومان شارژ🎁 وهدیه معنوی✨قرائت جزء سی ام قرآن به همراه ۵ ختم زیارت جامعه کبیره🌸
3⃣نفرسوم ۲۰۰۰هزارتومان شارژ🎁وهدیه معنوی قرائت سوره مبارک یاسین🌸
💠هدایای معنوی رو ما به نیت شخص برنده انجام میدیم✅ اگه نیتی دارین اعلام کنید
موفق باشین😊
🆔ایدی جهت دریافت هدیه
💌👇
@besooyeto70
#یهنگاهبهمکنیبسه❤️
تا قیامت سَر سربند تو بی بی دعواست
معنی این سخنم را شهدا میفهمند...
#شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده🏴
╭─┅═ঈ🇮🇷ঈ═┅─╮
@shahidtoraji213
╰─┅═ঈ❤️ঈ═┅─╯
📜📿📜📿📜📿📜📿
💠زیارتنامه #حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از #شهید تورجی زاده🌹برای امر فرج و حاجت روایی همه بزرگواران✅...💠
✳️======✨=======✳️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🌸یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ
🍃🌸صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ
🍃🌸أَبُوکِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَی (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ
🍃🌸إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ...
التماس دعا🍀
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✳️=======🕊 =====✳️
#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده
╭─┅*═ঈ🇮🇷ঈ═*┅─╮
@shahidtoraji213
╰─┅*═ঈ❤️ঈ═*┅─╯
#سلام_آقا✋
خوشا صُبحے ڪہ خیرَش را تو باشے
ردیـفِ نـابِ شِعــرش را تو باشے
خوشا روزے ڪہ تا وقـٺِ غروبش
دعـاےِ خوب و ذڪرش را تو باشے
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#صبحتـون_مهـــدوے❣
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#حدیث_روز
🔶ربِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»
🔷پروردگارا! به آنچه از #خیر بر من نازل میکنی، نیازمندم!
سوره قصص،آیه 24
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔰 #سوال:
🌀راه های کنترل #خشم و #عصبانیت چیست؟
✅ #پاسخ:
در بعضی از روایات آمده هنگامی که عصبانی می شوید:
۱.اعُوْذُبِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیْمِ بگوئید.
۲.لا حَوُلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللَّه الْعَلِیَّ الْعَظِیمِ بگویید
۳.به هنگام #غضب،برای #خدا #سجده
کنید
۴.در روایات آمده است:
اگر شخص در حال نشستن عصبانی😡 شده برخیزد و اگر ایستاده است بنشیند و صورت از آن صحنه برگرداند یا دراز بکشد و اگر بتواند از آن محل دور شود و خود را به کار دیگری مشغول سازد.
۵. #وضو_گرفتن:
نوشیدن آب خنک و شستن سر و صورت با آن به یقین در خاموش کردن آتش غضب مؤثر است.
🍃در حدیثی از #رسول_خدا (ص) آمده است:
😡که غضب از #شیطان است و شیطان از آتش🔥 آفریده شده و آتش را آب 💦خاموش می کند،بنابراین هنگامی که کسی از شما خشمگین شد وضو بگیرد.
📚منبع: نهج الفصاحه ص 286 ، ح 660
⚠️بهتر از همه این است که بدانیم عمر کوتاه هست و گذشت کنیم.بخاطر خودمان✅
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
محمد تورجی سریع بچه ها را جلو برد. بقیه
سنگرها یکی پس از دیگری تصرف شد. ما به کنار جاده رسیدیم. هدف از حمله تصرف پل ها و رسیدن به این جاده بود.
هوا روشن شده بود. شهدا و مجروحین را به عقب منتقل کردیم. سیدرحمان هاشمی در میان شهدا بود. ساعتی دیگر باید منتظر پاتک وسیع عراقی ها باشیم. این را همه می دانستند
برادر صادقی فرمانده گردان نیروها را آرایش داد. سنگرهای جدا از هم در پشت جاده ایجاد کرد.
بعد هم تعداد کمی نیروی ورزیده با تجهیزات کافی به آنجا فرستاد. بقیه نیروها را هم به سنگرهای عقب فرستاد. این کار او نشان از تجربه اش داشت.
عراقی ها پاتک سنگینی انجام دادند ولی با لطف خدا بی اثر بود. با کمترین تلفات جلوی حمله آنها گرفته شد.
ساعتی بعد منطقه آرام شد. تورجی را دیدم. با چهره ای گرفته و عصبانی این طرف و آن طرف می دوید. تا من را دید گفت: رحمان رو ندیدی!
حقیقت را نگفتم. فقط گفتم: می دونم مجروح شده.
رنگش پریده بود. بالاخره رفت عقب. در کنار سنگر پدافند پیکر بی جان رحمان را دید.
رحمان با آن چهره معصومانه اش. گویی به خواب عمیقی فرو رفته بود.
آن روز را فراموش نمی کنم. تورجی داد می زد. گریه می کرد و رحمان را صدا می کرد. می گفت: بی انصاف مگه قرار نبود ما با هم بریم! مگه ...
تا چند روز حال محمد همینطور بود. هر وقت کاری نبود می رفت یک گوشه و بلندبلند در فراق رحمان گریه می کرد. این گریه ها تا یک هفته ادامه داشت. تا اینکه یک روز دیدیم محمد خوشحال و بانشاط است. یکی از بچه ها رفت و از او سؤال کرد.
او هم گفت: دیشب خواب رحمان را دیدم. یقه اش را گرفتم وگفتم: مگه قرار نبود ما با هم بریم! پس چرا...
رحمان هم دستان من را رها کرد و گفت: محمد رفاقتهای این طرف با دنیا فرق داره! تو باید بیشتر تلاش کنی!
برادر تورجی تا همین جای خواب را تعریف کرد. اما باید چیزهای دیگری هم گفته باشد. چرا که او بی دلیل اینقدر خوشحال نبود.