eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3.1هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
12.1هزار ویدیو
236 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹همسر شهید: ♥️رفتنش بیتابم کرد؛ حمید هم چیزی نمیگفت، راهش را انتخاب کرده بود ولی مگر میشد این دل را آرام کرد. ♥️نگاهش به نگاهم گره خورد؛ گریم گرفت؛ با گریه من، اشک حمید هم جاری شد. ♥️دستم را گرفت و گفت: "فرزانه، دلم را لرزاندی؛ ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونی." ♥️لحظات آخر، مداحی محمود کریمی که روضه‌ی وداع حضرت زینب با امام‌حسین است یادم میومد: " کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟ حسین، این دم آخری، چقدر شبیه مادری." ♥️همین را برای حمید خواندم: "حمید، کجا میخوای بری؟ حمید نمیشه که نری؟ حمید منم با خودت ببر، حمید چقدر شبیه مادری." ♥️قرار شد یک ربع با پیکر حمید، تنها باشم، سرم را بردم کنار گوشش و گفتم: " ! دوستت دارم، خیلی دوستت دارم." ♥️یاد حرف شب آخر حمید افتادم:"فرزانه، دلمو لرزوندی؛ ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونی." درگوشش حلالیت خواستم، گفتم:"حمیدم؛ ببخش اگر دلتو لرزوندم، منو حلال کن، شهادتت مبارک عزیزم، سلام منو به سیدالشهدا برسون، به حضرت زهرا بگو هدیه منو قبول کنن." 📚کتاب *یادت باشد* 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
امشب در خدمت _مرادی هستیم ... 🌸ایشون خیلی شهید بزرگوار ی هستن و رابطه ایشون با همسرشون و زندگی مشترک شون زبانزد هست... 📚 کتاب به روایت همسر شهیده که توصیه میشه بخونید واقعا قشنگه 🔶یه مقدار کمی از زندگینامه شهید سیاهکالی: 🔷پاسدار رشید اسلام حمید سیاهکالی مرادی دومین شهید سرفراز مدافع حرم عقیله بنی هاشم از استان قزوین می باشد. 🔺شهید حمید سیاهکالی مرادی به تاریخ ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ درقزوین ولادت یافته اند. و در 5 آذر ماه سال 94 در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) در نبرد با تروریست‌های تکفیری داعش در سوریه به شهادت رسید 🔴یه خاطره هم از همسر بزرگوار شهید حمید سیاهکالی بخوانیم: 🔵راحت کلمه ی… …دوستت دارم… …عاشقتم… رو بیان میکرد… روزی که میخواست بره گفت… “من جلو دوستام، پشت تلفن نمی تونم بگم… …دوستت دارم… میتونم بگم… …دلم برات تنگ شده… ولی نمیتونم بگم دوستت دارم… چیکار کنم…؟!” گفتم… “تو بگو یادت باشه…من یادم میفته…” از پله ها که میرفت پایین… بلند بلند داد میزد… …یادت باشه…یادت باشه … منم می خندیدم و می گفتم… …یادم هسسست…یادم هسسست… این کلمات رمز بین ما بود! ✅ کانال شہید تورجے زاده @shahidtoraji213