از نحوه شهادتش اطلاع دارید؟
یکی از همرزمانش که در آخرین لحظات همراه مجید بود، به ما گفت زمانی که مجید میخواست از خاکریز پایین بیاید، گلولهای از پشت به او اصابت کرد و از سینهاش خارج شد. خودم را به او رساندم و دیدم که هنوز زنده است. به من گفت رهایم کن و برگرد. بعد اشهدش را گفت و چشمهایش را بست. تکانش دادم، دوباره چشمش را باز کرد. باز خواست برگردم و دوباره اشهدش را خواند و بعد طلب آب کرد و این بار به شهادت رسید. ایشان عمامه و چفیه داداش مجید را به خاطر اینکه دشمن سوءاستفاده نکند برداشته و از طریق یکی از دوستانش به دست مادر رسانده بود. بعد از شهادت مجید عمامه و چفیه خونی مجید به دست مادرم رسید.
چند وقت پیش بود که خبر تفحص و شناسایی شهدای خانطومان جان تازهای به دلها انداخت.
از شنیدن خبر بازگشت پیکر برادرتان چه حس و حالی داشتید؟ پیکر برادر را زیارت کردید؟
من پیش مادرم بودم که برادرم محمد تماس گرفت و از من خواست گوشی تلفنم را روی حالت بلندگو بگذارم تا ایشان هم صدای برادرم را بشنود. بعد محمد با یک شوقی نوید آمدن مجید را داد که من فکر کردم مجید زنده است و دارم خبر آمدنش را میشنوم و حتی منتظر حرف زدن خودش بودم، اما این بار خبر قطعی و نشان از شناسایی پیکر شهدای خانطومان میداد که مجید ما هم در میانشان بود. هم خوشحال شدم و هم دیگر قطع امید کردم از اینکه برادرم دیگر زنده برنمیگردد. ناامید شدم. شنیدن این خبر مانند شنیدن خبر شهادت مجید بود، گویی مجید دوباره شهید شده باشد و دوباره از دستش داده باشیم. شاید هر کسی نتواند شرایط ما را درک کند. من همیشه ورد زبانم زنده آمدن مجید بود. وقتی با بچههای برادرم محمد بازی میکردم میگفتم اگر عمومجید بیاید تو را ببیند که بزرگ شدی، اگر عمومجید بیاید تو را ببیند… همیشه حرف از آمدن مجید میزدم. امید داشتم و در حرفهایم میگفتم به جان مجید. امید زنده آمدنش را داشتم که ناامید شدم. پیکر برادرم را دیدم و وداع کردم، در آغوش کشیدنش آرامش زیادی داشت، اما دلتنگیها را بیشتر کرد. برادرم سر در بدن نداشت و همیشه وقتی میخواست مادرم را راضی کند که به سوریه برود میگفت سرم فدای حضرت زینب (س). اینکه هر کس دوست دارد این گونه از دنیا برود، سعادت است. مجیدم واقعاً سعادتمند بود که به خواسته قلبیاش رسید و در اوج دلتنگی واقعاً برایش خوشحالم. چهار سال و نیم پیش عکسی از ایشان دیده بودیم که شهید شده و در زمان رجعت پیکر همان لباسها بود. در نهایت هم در امامزاده طاهر (ع) استان البرز در کنار جاویدالاثر شهید اینانلو به خاک سپرده شد.
گویا مادر قبل از آمدن شهید خواب دیده بودند.
بله، چند روز قبل از انتشار خبر تفحص و شناسایی شهدا مادر خواب مجید را دید که به مادر گفته بود: «من در سالروز شهادت امام رضا (ع) میآیم» و الحمدلله همان موقع هم آمد.
شهید مجید سلمانیان در وصیتنامهاش به چه نکاتی توجه داشت؟
مجید در وصیتنامهاش گفتند: «اگر میخواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلاً نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقا صاحبالزمان (عج) از طرف خودم.»
منبع: روزنامه جوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این فیلم رو تا شهید نشدم پخش نکنید‼️
#شهید_مجید_سلمانیان
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی ،تغییر ده قضا را ....
وصیت نامه ی شفاهی شهید مجید سلمانیان
اینطور که حواله است، بر نمیگردم.
به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها میروم،
توصیه ی نذر
اگر میخواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقا صاحب الزمان(عج) از طرف خودم. یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام میدهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. یا اگر میخواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید.
مادر وپدرم غصه نخورید
انشاءالله به حق امیرالمومنین(ع) موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا میتوانند شفاعت کنند. مامان و بابا غصه نخورند چرا که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند و زندهاند. داریم آماده میشویم و یکی دو ساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم. خدا به چه زیبایی حوالههایش را میدهد، خدا را شاکرم که ما را در این راه قرار داده، اوصیکم بتقویالله
اینطور که حواله است، بر نمیگردم. به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها میروم، اگر میخواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقا صاحب الزمان (عج) از طرف خودم.
یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) انجام میدهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. یا اگر میخواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) نذر کنید.
ان شاالله به حق امیرالمومنین (ع) موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا می توانند شفاعت کنند. مامان و بابا غصه نخورند چرا که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند و زندهاند.
داریم آماده میشویم و یکی دوساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم.
خدا به چه زیبایی حواله هایش را میدهد، خدا را شاکرم که ما را در این مسیر قرار داده، اوصیکم بتقوی الله!
منبع:حریم حرم
کردستان هنوز نا آرام بود، اما حسین هیچگاه با سلاح در شهر حرکت نمی کرد.
می گفت: من نیامده ام با این مردم بجنگم و برای آن ها قدرت نمایی کنم، اینها تشنه محبت هستند. باید با آنها برادری کرد تا اوضاع آرام شود.
الحق هم که شهر و منطقه را با همین مرام و منش، آرام و قلوب مردم کرد را تسخیر کرده بود.
#خاطرات_شهدا
شهید حسین قجه ای🌷
هیچ زمان آدم هایی که تو را به خدا نزدیک میکنند ، رها نکن !
بودن ِ آنها یعنی خدا هنوز
حواسش بهت هست,
شهیدجهادمغنیه
🕊
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
اگردوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم،
از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید:
در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید.
مبادا *ارزشها* را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضیها* ارزشمند می شوند.
می بینید که چگونه ما را *غریبه* میپندارند!
آن روزها:
*قطار قطار* می رفتیم، *واگن واگن* بر می گشتیم.
*راست قامت* می رفتیم *کمر خمیده*
بر می گشتیم.
*دسته دسته* می رفتیم، *تنها تنها*
بر می گشتیم.
بیهیچ استقبال و جشن و سروری.
فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ.
اما مردانه، ایستادیم.
باور کنیدکه:
ماهم دل داشتیم،
فرزند و عیال و خانمان داشتیم.
اما با *دل* رفتیم، *بیدل* برگشتیم.
با *یار* رفتیم، با *بار* بر گشتیم.
با *پا* رفتیم، با *عصا* بر گشتیم.
با *عزم* رفتیم، با *زخم* برگشتیم.
با *شور* رفتیم، با *شعور* برگشتیم.
ما اکنون *پریشان* هستیم، اما *پشیمان* نیستیم.
*ما* همان کهنه *رزمندگان* پیادهایم که *سواری* نیاموختهایم.
*ما* همان هایی هستیم که به *وسوسهی قدرت* نرفته بودیم.
میدانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟
*۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!
اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم.
ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم.
رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم.
اکنون نیز *فریاد* میزنیم که:
این *حرامیان یقه سفید قافلهی اختلاس* از ما نیستند.
*این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند* از ما نیستند .
این *خرافات خوارج پسند* وصلهی مرام ما نیست.
*ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم.
اما *استخوان در گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمندهایم.
شرمنده ایم، با صورتی سرخ.
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است
ای همهی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید!
*ما* اگر به جبهه نمیرفتیم، با دشمنی که به نام قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟
شما را به آن سالار شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید.
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید.
سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان
گر سر برود من نروم از سر پیمان
ای خاک مقدس که بود نام تو ایران
فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟
تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست نمودند.
شهدا شرمنده ایم 😔
منبع/کانال امین
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#یاد_یاران
#آخرین_خبر
#شهید_والامقام
#محمود_صارمی
✅ اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند
✅ خبر فوری : مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفهای ...
#و_ناگهان
#ارتباط_تلفنی_قطع_شد ....
🌹 #سالروز_شهادت🌹
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#محمود_صارمی
ای برادران و خواهران جهادگر، خطاهای منِ گنهکار و روسیاه را که باعث رنجش شما شده ببخشید تا خدای بزرگ از من راضی شود.
خدایا مرا که دراثر غرور و خودپرستی گناه میکنم ببخش، زیرا این بدن ضعیف من توانایی تحمل آتش جهنم را ندارد و مرا جزء توبه کاران واقعی قرار بده.
🌹 #سالروز_شهادت🌹
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🥀🕊
🥀🌴🕊🌹🕊🥀
#شهدا
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
آنان همه از تبار باران بودند
رفتند ولی ادامه دارند هنوز
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🥀🕊🌹