🌺🕊🌹🌸🌹🕊🌺
#شهدا_و_ماه_رمضان
#شهيد_والامقام
#محمد_كاظم_نژاد
مادر اين #شهيد مي گويد: در اداي نماز اول وقت و گرفتن روزه، بسيار مقيد بود. از هشت سالگي روزه مي گرفت و نماز مي خواند .براي اداي نماز صبح، او بود كه همه را بيدار مي كرد.
حتي به گرفتن روزه مستحبي تشويق مي كرد.
از جبهه كه به مرخصي مي آمد، دائم روزه مي گرفت.
روزي پرسيدم: مادرجان! چرا اين قدر روزه مي گيري؟
گفت: مادر من در جبهه روزه نگرفته ام. حالا دارم قضاي آنها را مي گيرم.
دارم اداي دين مي كنم.
گفتم: خدا قبول كند حالا بگو براي سحر چه غذايي درست كنم؟
گفت: تخم مرغ كه داريم. همين ها را بپز تا با هم روزه بگيريم.
از جبهه كه به مرخصي آمده بود، متوجه شد روزه ام.
پرسيد چرا روزه ايد ؟ گفتم: نذر است! نذر كردم كه ان شاء الله سلامت برگردي!
خنديد و گفت :
پس به خاطر همين روزه هاي نذري شما، در جبهه هيچ اتفاقي برايم نمي افتد.
بعد، تعريف كرد: با نه نفر ديگر، در يكي از مناطق عملياتي بوديم، ناگهان جلوي پايمان گلوله خمپاره اي منفجر شد. همه به جز من #شهيد شدند.
وقت برگشتن، بچه ها با تعجب نگاهم مي كردند كه چطور از بين نه نفر، فقط من زنده ام و حتي خراشي به تن ندارم!
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌺 🕊🌺
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#ماه_رمضان
#با_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#علی_صیاد_شیرازی
آن سال #ماه_رمضان افتاده بود وسط دوره آموزشی ما توی آمریکا. من دوره نقشه خوانی می دیدم و #صیاد دوره هواسنجی بالستیک.
#صیاد آنجا هم برای همه کارهایش برنامه داشت. از یک روزنامه محلی زمان های طلوع و غروب خورشید را نوشته بود و لحظه اذان صبح و مغرب را محاسبه کرده بود. توی اتاق خودش #سحری را آماده می کرد. بعد می آمد دنبال من.
در را که می زد از خواب می پریدم. وقتی در را باز می کردم نبود. نمی دانستم این فاصله صد و پنجاه متر را چطور می دوید. تا می رسیدم سفره پهن و چیده شده بود. می گفت: زود باش فقط یک ربع وقت داریم.
راوی:
محمد کوششی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🌹🕊
🌹💐🕊🌺🕊💐🌹
#دمی_با_شهدا
#شهدای_ماه_رمضان
#شهید_والامقام
#سعید_نوری_تاجر
#سعید در حالی که تنها 18 سال سن داشت و در منزل پدری خود بر سر سفره افطار نشسته بود، به دست منافقین کوردل به خاطر عضویت در بسیج و حضور در جبهههای جنگ با متجاوزان در مقابل چشمان مادرش به #شهادت رسید. د
دردناکتر این که مجاهدین خلق به بهانه دادن آش نذری به مناسبت #شهادت امیرالمؤمنین(ع)، درب خانه این پاسدار جوان را میزنند و تا مادر #سعید در را باز میکند، با مسلسل به داخل خانه ریخته و #سعید را کنار سفره به گلوله میبندند.
#سعید_نوری در 22 تیر 1361 مطابق با 21 ماه مبارک رمضان 1402 به #شهادت رسید.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدکریم_حسینی
من این راه را با آگاهی انتخاب کردم، لباس خاکی بسیج را بر تن نمودم و رفتم با کفر بجنگم و بکشم اهل کفر را، نرفتم که برگردم، رفتم تا آخرین قطره خون با دشمنان بجنگم تا به #شهادت برسم.
پدرم مبادا وقتی خبر #شهادتم را به تو می سانند، ماتم زده شوی که دشمن شاد شود، مانند شیری که در بیشه زار میغرد، قوی باش...
مادرم، مبادا گریبان پاره کنی و سیاه بپوشی، مانند حضرت زینب سلام الله علیها صبور باش، هرگاه اندوهگین شدی و خواستی گریه کنی، بیاد بچه های رزمنده ای که در کردستان توسط کومله زنده بگور شدند و آنان را گوش بریدند، گریه کن.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#حجت_اله_رحیمی
همه گلولههای جنگ نرم. خمپاره شصته ، نه #سوت داره نه #صدا ، وقتی میفهمیم اومده که می بینیم فلانی دیگه #هیئت نمیاد ، فلانی دیگه #چادر سرش نمی کنه ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#بیستم_اسفند
#روز_راهیان_نور
🕊🌴🌹
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#مقام_معظم_رهبری
از نقش #اوستایی در قبل از #انقلاب و #جنگ تحمیلی كه جزو #عجايب انقلاب ماست .
#سردار_شهید
#عبدالحسين_برونسی
🌹 #سالگرد_شهادت 🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🕊🌹
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده می دیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس می زند ... ؟
بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر می دارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس می زند .
مشخص شد این فرد همان فرمانده ما شهید عبد الحسین برونسی بوده است .
#مردان_بی_ادعا
#اخلاص_شهدا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🌹🕊
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهدای_رمضان
#شهید_والامقام
#ایوب_توانایی
#ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد.
در عملیات رمضان #شهید و مفقودالاثر شد .
در ماه مبارک رمضان #پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت .
#ایوب در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد.
مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر #شهید، خواب میبیند که #ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است.
ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده و میگوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت، او را بغل کردم و شروع کردم گریه کنم ، گفت : مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام آزاد شدم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهیدانه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عباس_کریمی
هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست و من میخواهم که با این قطره خون به عشقم برسم که خداست.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهدا
#ماه_مبارک_رمضان
نامه #سردار_شهید
#مهدی_خوش_سیرت
در ماه رمضان سال 1366به یکی از همرزمانش
اما برادرم چون وظیفه یک دوست آن است که از هر جهت مواظب دوستش باشد لذا من هم با همه بی لیاقتی خود چند نکته را متذکر می گردم و آن اینکه برادر ، ماه رمضان ، ماه قرآن است و شادابی دلهای بیدار با طراوت قرآن ، بلکه مهمتر از آن ، حیات ما قرآن است و با او بودن و پس هیچ وقت زندگی بدون قرآن را قبول مکن و در پناه قرآن زشتی ها را از خودمان دور کنیم و با توسل و تمسک به قرآن خوبی ها را در خود پرورش دهیم و بارور کنیم.
برادرم ؛ خیلی از برادران در موقعیت سنی شما ارتباط خوبی با قرآن و کتابهای خودسازی داشته اند و خوب از خودشان مواظبت می کردند اما همین که چند صباحی از عمرشان گذشت بی حال شدند و حال عبادت و مناجات و مطالعه کتب اسلامی را از دست دادند.
لذا مواظبت کن از حالات خودت تا دچار این کسالت روحی نشوی ، که ان شاءالله هیچ وقت نخواهد شد و این تذکرات به خودت قسم ، به خودم هست نه به تو. به هر حال از شما خیلی التماس دعا دارم."
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_عبدالحسین_برونسی
يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای #عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم #عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند #عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🌹 بعد از #شهادتش، همان رفيقش میگفت:
آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه #شهيد دادند، آن #مادر_شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم #مادر_شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
📚کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
#مردان_بی_ادعا
#مردان_خاکی
#بیت_المال
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹