eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
128 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هر روز با شهدا
♦️تولد دختر شهید علیرضا محمدی‌پور شهید حادثه تروریستی کرمان😞💔 🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
‌ 💐ولادت زینب خانم محمدی پور، تنها یادگار شهید حجت الاسلام علیرضا محمدی پور راخدمت این شهید والا مقام وخانواده محترم ایشان تبریک و تهنیت میگوییم. 🌷آقا علیرضا... بابا شدنت در آستانه ی روز دختر مبارک باد... 🌷شهیدمحمدی پور در روز تولد حضرت زهرا(سلام الله علیها) و روزشهادت حاج قاسم، در مسیرمنتهی به گلزارشهدای کرمان آسمانی شد...۱۳ دیماه ۱۴۰۲ 🌷@shahedan_aref
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 . ▪️سلام رفقا. احسان شریف م.بچه‌ی نور مازندران.سال ۶۱ با هفده سال سن رفتم منجیل آموزشی و بعد اون بارها به مناطق عملیاتی بعنوان تک تیرانداز اعزام شدم.سال ۱۳۶۲ جهت گذراندن دوره 45 روزه آموزش تخصصی طرح جنگل، در مرزن‌آباد حضور یافتم و با اتمام این دوره، به نیروهای ویژه جنگل پیوستن، تا به سرکوب تحرکات گروهک‌های ضد انقلاب بپردازم. . ▪️هم‌زمان با آغاز دوره فعالیتم در سپاه، در واحد اطلاعات ـ عمليات سپاه نور مشغول خدمت شدم.تو جبهه هم تا فرماندهی دسته در گردان پیاده هم رسیدم.سرانجام، در 25 بهمن 1364، طي عمليات والفجر 8، و در كِسوت فرماندهي دسته از گروهان رزمي، جامه سرخ شهادت را به تن كردم و با همراهي اهالي شهيدپرور نور، در گوشه­اي از گلستان شهداي روستاي «ناتل» به خاك سپرده شدم.دیدار به قیامت. . شادی روح این قهرمان وطن صلوات🦋 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 فیلمی دیده نشده و تأثیرگذار از شعرخوانی انتقادی یک دختر خردسال شهید مفقودالاثر در کنگره شهدا در سال ۸۱ و دوره اصلاحات، درست همان زمانی که شهدا برای دومین بار شهید می‌شدند! ⚪️ دل ها را برای دیدن این کلیپ بسیار زیبا آماده کنیم، همراه با زمزمه کلام زیبای شهید آوینی که فرمود: 💠 «پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند! ▫️اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.»🌷🌹🌷 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
بر گُرده‌ سیاره‌ای كوچک، در دل آسمان لایتناهی، زمین را جاذبه‌‌‌ٔ عشق در مدارِ شمس نگاه داشته است و ما را نماز ، اما نماز هم نمازی است که مجاهدِ راهِ خدا در جبهه می‌خواند. " شهید آوینی " 💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
طلبکاری‌هایم را بخشیدم از مالِ دنیا یک تیشه و ماله دارم آن را هم به جهاد سازندگی بدهید. 💠 @bank_aks
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
تفحص انگشت و انگشتر .... مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی والفجر یک در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ناگهان در خاک‌های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست .... جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است. خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود با امام حسین (ع) در عصر عاشورا روضه ای بر پا شد ... 📚 راوی: مرتضی شادکام کتاب تفحص، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، صفحه ۲۳-۲۲٫ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
به این قشنگی که تو شهید شده‌ای ما حتی نمی‌توانیم بخوابیم . . 🌹شهید‌احمد‌عسگری🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🥀🌱به اتفاق حاج قاسم، با موتور سیکلت از پادگان قشله به طرف فاو در حال حرکت بودیم. یک رزمنـده قد بلند و رشیــد با پاهای برهنه از طرف مقابل ما درحال دویدن بود 🥀🌱کنارش ایستادیم و حاج قاسم پیاده شد و با گرمی پیرامون اوضاع منطقه و نیروها باهم صحبت کردند. 🥀🌱خوب نگاهش کردم ،یک نخ سیاه به جای کمربند‌، دور کمرش بسته بود بعد از خداحافظی با او حاج قاسم گفتم:کفش نداشت! گفت: حتما کفش هایش را به یک بسیجی داده گفتم: جای کمربند نخ بسته بود! گفت: حتما فانوسقه اش را به بسیجی دیگری داده گفتم: کی بود؟ گفت: حاج اکبر بختیاری ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
📜 حضرت آقا به گنبد امده بودند و آقا روح الله محافظ ایشان بودند ظهر بود و سفره ناهار پهن شد آقا روح الله آن قدر محو ابهت حضرت آقا شدند طوری که ایشان به آقا روح الله اشاره کردند و گفتند: جوان به این رعنایی چرا غذا نمی خوری؟ بعد گفتند که بیا و کنار من بنشین. آقا روح الله رفت و کنار حضرت آقا نشست و ایشان پرسید بچه کجایی؟ گفت: من آملی هستم و از مازندران وقتی به خانه برگشت آن قدر که محو جمال حضرت آقا بود که می گفت: خدا قسمتت کند یک‌بار حضرت آقا را ببینی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯