eitaa logo
شهید حسین ولایتی فر
937 دنبال‌کننده
584 عکس
234 ویدیو
9 فایل
↶شهید مدافع وطن ©خادم هیات محبان اباالفضل العباس(ع) ●ولادت : ٦ تیر ١٣٧۵ - دزفول ●شهادت : ٣١ شهریور ١٣٩٧ - اهواز خادم کانال @aliyane رفاقت تا بهشت . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم به کجا گفت صدایم کردند گل بودم ازشاخه جدایم کردند روزی خور سفره حسینم کردند @shahidvelayati
آرامش را در نگاه معجزه آسای تو یافتم که آرام کرد دریای متلاطم قلب و روحم را #شهید_حسین_ولایتی •متن از فاطمه کیارسی• @shahidvelayati
💠 هم و غم حسین مسائل فرهنگی جامعه بود/ می‌گفت: خمس و زکات بدن باید پرداخت شود 🔻 17 ساله بود که در مسجد به عنوان مسئول جلسات قرآن فعالیت می‌کرد. مدتی از حضورش در جلسات گذشته بود که می‌خواست بچه‌های جلسات را برای اردوی زیارتی مشهد و قم ببرد که به علت مشکل مالی دوستان بزرگتر پیشنهاد می‌دهند که به صلاح نیست اردو برگزار شود. حسین هم می‌گوید: «من شخصاً پیگیر کمک مالی و خیر می‌شوم.» از آن ماجرا می‌گذرد و اردو برگزار می‌شود. بعدها دوستان متوجه شده بودند که حسین برای برگذاری اردو وام گرفته بود و تا سال‌ها هنوز درگیر پرداخت قسط وام بود. 🔸حسین که می‌دانست فعالیت فرهنگی نیازمند پشتوانه مالی است، در همان 18 سالگی فعالیت اقتصادی خود را آغاز کرد.ابتدا با اجاره مکانی برای پرورش مرغ محلی شروع به کار کرد.مدتی گذشت و حسین تصمیم به گسترش کار گرفت. در کنار پرورش مرغ، پرواربندی گوسفند را هم آغاز کرد و بعدتر در کنار این‌ها کشاورزی هم می‌کرد. 🔹در کنار فعالیت اقتصادی و ایجاد اشتغال برای خود و دوستان حسین به تحصیل در دانشگاه هم می‌پرداخت. صبح‌ها تا ظهر مشغول تحصیل در دانشگاه بود و بعد بلافاصله به محل کار می‌رفت بعد از آن هم به مسجد می‌رفت و برگزاری جلسه. 🔻رفقا می‌گفتند حسین خستگی را هم خسته کرده. 🔸صبح‌ها از خانه بیرون می‌رفت تا آخر شب مشغول بود. برادر شهید نقل می‌کرد: روزی به حسین گفتم «چقدر خودت را خسته می‌کنی، کمی استراحت کن». حسین در جواب به او می‌گوید که این بدن خمس و زکاتی دارد که باید پرداخت شود.قوّ عَلی خدمتک جوارحی. 🔹هم و غم حسین مسائل فرهنگی جامعه بود، وقتی می‌دید کسی از دوستان از فضای مسجد دور شده بسیار ناراحت می‌شد و برای بازگشتشان به فضای مذهبی تلاش می‌کرد. 🔸می‌گفت: «وقتی می‌بینم کسی از رفقا از فضای مذهبی دور می‌نشود جگرم می‌سوزد». @shahidvelayati
مزار شهید @shahidvelayati در دفتر خاطرات ما بنویسید هرچه داریم از داریم
در حاشیه دیدار با خانواده شهید علیرضا اصغر پور- دیماه ۱۳۹۶ #شهید_ولایتی #رفیق_شهیدم @shahidvelayati
مگه ما رفیق نبودیم حسین😢 تو بری و ما بمونیم حسین... ؛ ؛ عکس دست جمعی بعد دیدار با خانواده شهید علیرضا اصغر پور- دیماه ۱۳۹۶ - "حسین در گوشه سمت چپ تصویر" #شهید_ولایتی #رفیق_شهیدم @shahidvelayati
💠 در 20 سالگی جذب سپاه شد/همه حقوق یک ماهش را برای اردوی بچه‌ها بخشید. 🔻با وجود اینکه حسین در پرورش دام و طیور درآمد خوبی کسب می‌کرد اما همیشه آرزوی پوشیدن لباس پاسداری که به قول خودش لباس شهدا بود را داشت. 🔹دو سالی گذشت، حسین در 20 سالگی جذب سپاه شد. دوره‌های تکاوری را پشت سر گذاشته بود. حالا دیگر حسین لباس پاسداری به تن داشت، همان لباسی که از نوجوانی و جوانی آرزوی پوشیدن آن را داشت. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی اهواز بود. دیگر حسین از زادگاهش دور شده بود دیگر فضای کار در جلسات قرآن وجود نداشت. حسین فقط سه روز آخر هفته را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی هیئت محبان اباالفضل العباس علیه السلام، همراه همان رفقای قدیمی جلسه قرآن. 🔸بارها شده بود که با همان کوله وسایل از اهواز مستقیم به حسینیه حبیب بن مظاهر می‌آمد و مشغول کار می‌شد.دوستان حسین شاهد کار کردن مخلصانه او در هیئت بودند. 🔹حسین اصلا اهل ریا نبود، تلاش او فقط برای انجام گرفتن کارها بود و کاری به تمجید و تعریف دیگران نداشت. خود اهل هیئت و جلسات قرآن بود و با سختی‌ها و مشکلات این کارها آشنا بود. از جوانان و نوجوانی که در فضای مذهبی کار می‌کردند، حمایت می‌کرد. 🔸یکی از مسئولان جلسات قرآن نقل می‌کرد که تابستان امسال برای اردوی مشهد از کودکان و نوجوانان مسجد ثبت نام کردیم. مشغول جمع کردن هزینه‌ها بودیم که بلیط قطار گران شد، دلمان نمی‌آمد به بچه‌هایی که با عشق آماده زیارت امام رضا(ع) شده بودند، بگوییم که همه چیز منتفی است. از طرفی خانواده بچه‌ها از نظر مالی در سطحی نبودند که بتوانند هزینه‌های جدید را متقبل شوند. از این رو شروع به جمع‌آوری کمک مالی از خیرین کردیم. یکی از کسانی که کمک مالی کرد حسین ولایتی فر بود که همه حقوق آن ماهش را بخشید تا بچه‌ها را به اردو ببریم. @shahidvelayati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با لشکرت چه حاجت، رفتن به جنگ دشمن تو خود به چشم و ابرو برهم زنی سپاهی‌ #شهید_حسین_ولایتی @shahidvelayati
💠 در جمع رفقای هیئتی لقب سردار داشت/همیشه می‌گفت من یک روز شهید می‌شوم 🔻حسین عاشق امام حسین(ع) بود، کشته کربلا. گفته بود: «می‌خواهم بروم برات کربلایم را از امام رضا(ع) بگیرم.» رفت مشهد و چندین روز آنجا ماند و لباس خادمی امام رضا(ع) را پوشید. 🔹برادرش می‌گفت: «به حسین زنگ زدم گفتم:"حسین کی بر می‌گردی؟! دو هفته است که رفتی" او گفت: من هنوز حاجتم را نگرفتم». چند روز بعد که حسین بر می‌گردد. برادرش می‌گوید: "چه شد حاجتت را گرفتی؟" حسین هم فقط لبخند می‌زند. 🔸حسین مدتی دنبال انتقال از اهواز به دزفول بود، می‌خواست در شهر خودش کار کند و به مسائل فرهنگی بپردازد. این اواخر اما گفته بود که من اهواز می‌مانم تا شهید شوم. 🔹در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. سردار هیچ‌وقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من می‌دانم شهید می‌شوم.» همیشه می‌گفت: «من یک روز شهید می‌شوم.»  @shahidvelayati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا