eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 0⃣0⃣1⃣ مردي در آينه توي راه، مرتضي با من همراه شد ... ـ
✨ بسم الله النور قسمت 1⃣0⃣1⃣ غبار حال غريبي درون وجودم رو پر کرده بود ... و ميان تک تک سلول هام موج مي زد ... مثل پارچه کهنه اي شده بودم که بعد از سال ها کسي اون رو تکان داده ... تمام افکار و برنامه ريزي هام مثل غبار روي هواي معلق شده بود ... پرده اشک چشمان دنيل، حالا روي قرنيه چشم هاي من حائل شده بود ... من مونده بودم و خودم ... در برابر بانويي که بيشتر از چند جمله ساده نمي شناختمش ... و حالي که نمي فهميدم ... به همه چيز فکر مي کردم ... جز اين ... نشسته بودم کنار ديوار ... دقيقه ها چطور مي گذشت؟ ... توي حال خودم نبودم که چيزي از گذر زمان و محيط اطرافم درک کنم ... تا اينکه دستي روي شانه ام قرار گرفت ... بي اختيار سرم به سمتش برگشت ... چهره جواني، بين اون همه نور و چراغ صحن، مقابل چشمان تر من نقش بست ... ـ سلام ... اينجا که نشستيد توي مسيره ... امکان داره جای دیگه ای بشینید؟ ... نگاهم از روي اون برگشت روي چند نفري که با فاصله از ما ايستاده بودن ... به خودم اومدم و از جا بلند شدم ... ـ ببخشيد ... نمي دونستم ... هنوز قدم از قدم برنداشته بودم که يهو به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... برگشتم سمتش ... هنوز اونجا ايستاده بود ... ـ تو انگليسي حرف زدي ... لبخند خاصي روي لب هاش نقش بست ... و به افرادي که ازشون فاصله مي گرفت اشاره کرد ... ـ باهاتون که فارسي حرف زدن واکنشي نداشتيد ... معقول بود و تعجب من احمقانه ... ـ چرا اينجا نشستيد و وارد نمي شيد؟ ... ـ من به خداي شما ايمان ندارم ... جايي از تعجب توي چهره اش نبود ... اما همچنان با سکوت به من نگاه مي کرد ... سکوتي که سکوت من رو در هم شکست ... ـ همراه هاي من مسلمان هستن ... براي زيارت وارد حرم شدن ... من اينجا منتظرشون هستم ... توي صحن، جاي ديگه اي براي من پيدا کرد ... جايي که اين بار جلوي دست و پاي کسي نباشم ... ـ اما شبيه افراد بي ايمان نيستي😊 ... نشست روي زمين، کنار من ... ـ چرا اين حرف رو ميزني؟ ... ـ چه دليلي غير از ايمان، شما رو در اين زيارت، با همراه مسلمان تون، همراه کرده؟ ... چند لحظه به چهره اش نگاه کردم ... آرام ... با وقار ... محکم ... با نگاهي که انگار تا اعماق وجودم پيش مي رفت ... سکوت عميقي بين ما حاکم شد ... ديشب با کسي حرف زده بودم که فقط چند ساعت از آشنايي من با اون مي گذشت ... و حالا کسي از من سوال مي پرسيد که اصلا نمي شناختمش ... نمی دونستم آیا پاسخ اين سوال، پاسخي بود که در جواب سوال اين غريبه بدم یا نه؟ ... و من همچنان به چشم هاي مطمئن و پرسشگر اون خيره شده بودم ... نگاهم براي لحظاتي برگشت سمت گنبد و ايوان آينه ... و بستم شون ... نور و تصوير حرم، پشت پلک هاي سنگين و سياه من نقش بست ... بين من و اون جوان، فقط يک پاسخ فاصله بود ... ⏪ ادامه دارد.... ... 💞 @aah3noghte💞 ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. قسمت اول داستان👇👇👇 https://eitaa.com/aah3noghte/12555
💔 +اگرکرونا خوردنی بود مابچه هیئتی ها، بسیجی ها، راهیانِ نوری ها، خادم ها، حاضربودیم بخوریم ولی یک خَش روی مردممون نیوفته... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 اسمش را گذاشته اند شهید عطری علتش را که پرسیدم مادرش می‌گفت: از سن تکلیف تا زمان شهادتش نماز شبش ترک نشد... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 روزی هم خواهد آمد که مےآیی تو و مولای مهربانےها... آن روز، دیر نیست که بساط ظلم این ظالم ها به دست مهدیِ فاطمه برچیده شود... ایستگاه دل❤️ 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
خوش حالی یعنی: تولد اربابت نزدیک باشه❤️😍 .... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 ما را بخر... الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام ایستگاه دل ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خدایا! در این ساعات پایانی ماه پر مهر رجب دریاب روسیاهان را ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 میدونی چندماهه منتظرم بیای روبروم بشینی یه دل سیر،باهام حرف بزنی؟ شعبان که میشه؛ چشم انتظاری منم بیشتر میشه آخه شعبان،ماه آشتی کنونه! بنده ی من؛میای آشتی؟ ... 💕 @aah3noghte💕