💔
"مُذْنِبٌ ، لٰڪنّے اُحبّڪ "
گناهڪارم ، ولی دوستت دارم حسین ..
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @aah3noghte💞
💔
خاطره سردار سلیمانی از آخرین دیدار با شهید همدانی پیش از شهادت🌹
حاج قاسم میگفت:
آخرین لحظهای که شهید همدانی را دیدم، چند ساعت پیش از شهادتش بود.
یک حالت جوانی در او دیدم.😊 او انسان صبوری بود و اهل شلوغ کاری به تعبیر ما نبود.🤔
بعدا متوجه شدم از چند روز قبل، از شهادتش مطمئن بود.❤️
در لحظه آخر خیلی بشاش بود و با خنده به من گفت بیا یک عکس بگیریم شاید آخرین عکس من باشد.☝️
وقتی این حرف را زد این شعر به ذهنم آمد:
«رقص و جولان بر سر میدان کنند،🌹
رقص اندر خون خود مردان کنند🌹
چون رهند از دست خود دستی زنند، 🌹
چون جهند از نقص خود رقصی کنند🌹».
#شهید_سردار_همدانی
#شهید_سردار_سلیمانی
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
پیکر مطهر شهید جواد الله کرم در قطعه ۵۰ بهشت زهرا تهران در دل خاک آرام گرفت.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
#رمان_فنجانی_چای_با_خدا☕️ #قسمت_7 هنوز کفشهایم را از پایم درنیاورده بودم که صدای جیغ مادر و سپس ط
#رمان_فنجانی_چای_با_خدا☕️
#قسمت_8
بیچاره عثمان به طمع آسایش، ترک وطن کرده بود آنهم به شکلی غیر قانونی و حالا بلایی بدتر از بمب و خمپاره بر سرش آوار شده بود.
اکنون من و عثمان با هم، همراه بودیم؛
پسری سی و چند ساله با ظاهری سبزه ، قدی بلند و صورتی مردانه که ترسی محسوس در چشمهایش برق میزند.
ما، روزها با عکسی در دست خیابان ها را درو میکردیم اما دریغ از گنجی به اسم دانیال یا هانیه.
گاهی بعد از کلی گشت زنی به دعوت عثمان برای صرف چای به خانه شان میرفتم و من چقدر از چای بدم می آمد. اصلا انگار چای نشانی برای مسلمانان بود. مادرم چای دوست داشت. پدرم چای میخورد، دانیال هم گاهی.. و حالا عثمان و خانواده اش، پاکستانی هایی مسلمان و ترسو.
هیچ وقت چای نخوردم و نخواهم خورد.. حداقل تا زمانی که حتی یک مسلمان، بر روی این کره، چای بنوشد.
عایشه و سلما خواهرهای دیگر عثمان بودند. مهربان و ترسو، درست مثله مادرم. آنها گاهی از زندگیشان میگفتند، از مادری که در بمباران کشته شد و پدری که علیل ماند اما زود راه آسمان در پیش گرفت و عثمانی که درست در شب عروسی، نوعروس به حجله نبرده، لیلی اش را به رخت کفن سپرد.. و چقدر دلم سوخت به حال خدایی، که در کارنامه ی خلقتش، چیزی جز بدبختی نیست. هر بار آنها میگفتند و من فقط گوش میدادم.. بی صدا، بی حرف.. بدون کلامی،حتی برای همدردی..
عثمان از دانیال میپرسید و من به کوتاهترین شکل ممکن پاسخ میدادم. و او با عشق از خواهر کوچکش میگفت که زیبا و بازیگوش بود که مهربانی و بلبل زبانی اش دل میبرد از برادرِ شکست خورده در زندگیش. که انگار دنیا چشم دیدن همین را هم نداشته و چوب لای چرخِ خوشی شان میخ کرد.
در این بین، درد میانمان، مشترک بود. و آن اینکه هانیه هم با گروهی جدید آشنا شد. رفت و آمد کرد و هروز کم حرف تر و بی صداتر شد.
شبها دیر به خانه می آمد در مقابلِ اعتراضهای عثمان، پرخاشگری میکرد.
در برابر برادرش پوشیه میپوشید و او را نامحرم میخواند، از اصول و شرعیات عجیب و غریبی حرف میزد و از آرمانی بی معنا..
درست شبیه برادرم دانیال..
آنها هم مثل من ، یک نشانی میخواستند از تنها دلواپسی آن روزهاشان..
اما تمام تلاشها بی فایده بود. هیچ سرنخی پیدا نمیشد.. نه از دانیال، نه هانیه.. و این من و عثمان را روز به روز ناامیدتر میکند.
و بیچاره مادر که حتی من را هم برای خود نداشت.. فقط فنجانی چای بود با خدا..
دیگر کلافه شده بودیم. هیچ اطلاعاتی جز اینکه با گروهی سیاسی و مذهبی برای مبارزه به جایی خارج از آلمان رفته اند، نداشتیم..
چه مبارزه ایی؟؟؟ دانیال کجای این قصه بود؟؟
مبارزه.. مبارزه.. مبارزه…
کلمه ایی که روزی زندگی همه مان را نابود کرد..
📌ادامه دارد ...
✍نویسنده:زهرا اسعد بلنددوست
#کپی_بدون_لینک_ممنوع ⛔️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
🔰 نمازت را خوب بخوان
عماد الدین طباطبائی : امام به من می فرمودند:
«نمازت را خوب بخوان، چون پیامبران همیشه نماز می خواندند و نماز راه عبادت و حرف زدن با خداست و نمی شود فقط به طور ظاهری با خدا حرف زد بلکه باید با گوش دل هم سخنان خدا را شنید»
📚برداشت هایی از سیره امام خمینی(ره) | ج ۱ ، ص ۳۵۸
#روح_الله
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
سلام رفقای با صفا ✋😊
خلبان دفاع مقدس حسین قاسمی هستم خوشحالم که در جمع دوستان شهدایی هستم😍
در سال 1333، در روستاي طاهرآباد شهرستان آمل در خانواده اي مذهبي و متدین و كشاورز متولدشدم
و چون در اسارت و به خاطر نماز شکنجه وبه شهادت رسیدم، به #شهید_نماز معروف شدم😌
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سلام رفقای با صفا ✋😊 خلبان دفاع مقدس حسین قاسمی هستم خوشحالم که در جمع دوستان شهدایی هستم😍 در
💔
متاهل بودم و دوتا دسته گل به یادگاردارم فرزاد ومهزیار
در بهمن ماه 1353 با تحصیلات چهارم متوسطه برای خلبانی هلیکوپتر در هوانیروز استخدام شدم ،دوران آموزش نظامی را در پادگان حر تهران و دوران یادگیری زبان انگلیسی و پرواز را در پادگان مرکز آموزش اصفهان گذروندم
و با درجه ستوانیار سومی و تخصص پرواز هلیکوپتر در پایگاه پشتیبانی هوانیروز به انجام وظیفه پرداختم و پس از مدتی به مرکز آموزش هوانیروز منتقل شدم😎
هوش بالایی داشتم و دیده ای بصیرت بین دومین موفقیتم در دانش نظامی رسیدن به درجه استاد خلبانی بود
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 متاهل بودم و دوتا دسته گل به یادگاردارم فرزاد ومهزیار در بهمن ماه 1353 با تحصیلات چهارم متوسط
💔
اولین فرد ایرانی بودم که در تخصص مربوطه به عنوان استاد شروع به کار کردم،
بعضی از شهدای هوانیروز به القاب مقدسی همانند (حر ،مالک اشترو ....)افتخار یافتند من هم از جمله تیز پروازان هوانیروز بود که به شهید نماز معروف شدم
قرآن را با صوتی زیبا تلاوت میکردم ، خلبان مومن جان بر کفی بودم که ایمان و رشادت و علم در حرفه ام حرف اول را می زد. در ایام انقلاب از دوستداران مخلص امام خمینی (ره)بودم که فعالیت های بسیاری در پیروزی انقلاب از خود نشان دادم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 اولین فرد ایرانی بودم که در تخصص مربوطه به عنوان استاد شروع به کار کردم، بعضی از شهدای هوانیروز
💔
طي مأموريت در تاريخ ۲۵ آبان ماه سال 61، منو دوستم اسکوريت يک فروند بالگرد 214(ترابري)را که حامل سوخت و مواد غذايي و دارويي مورد نياز رزمندگان بود، عهده گرفتيم.
تمام منطقه به خاطر پوشش توده هاي به هم پيوسته به هم فشرده ابرهاي سياه نيمه تاريک و تار بود
به همين خاطر وسعت ديد ما به شدت محدود شده بود. ناگزير در ارتفاع پايين پرواز مي کرديم. البته می دانستیم که در تيررس گلوله هاي نيروهاي شورشي و نفوذي مستقر در منطقه ي مربوطه بوديم. هنوز مدتي از پرواز نگذشته بود که ناگهان بالگرد ما مورد اصابت گلوله مزدوران وطن فروش قرار گرفت
و در محدوده ي استقرار نيروهاي مذکور سقوط کرديم و بلافاصله پس از سقوط، توسط نيروهاي منافق وطن فروش اسيرشده و از همان جا بدون فوت وقت ما را روانه ي زندان کردند.
مدت ها سخت ترین شکنجه ها را در زندان دولتو تحمل کردم. بازجویان در برابر آزادی ام تنها میخواستند که " به امام و رهبر عزیزم،توهین کنم و از خواندن نماز در زندان خودداری کنم" ولی همه شکنجه ها را تحمل کردم 🌷
مزدوران طاقت نیاورده و پس از 6 ماه اسارت در حالی که حکم اعدامم را روی سینه ام گذاشته بودند بین منطقه بانه وسردشت در تاریخ 62/3/2 تیر بارانم کردند🌷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 طي مأموريت در تاريخ ۲۵ آبان ماه سال 61، منو دوستم اسکوريت يک فروند بالگرد 214(ترابري)را که حامل
💔
فصل زمستان بود و فضاي زندان بسيار سرد. من و دوستم شب ها دعاي توسل مي خوانديم و از خدا براي رهايي خودمان و دوستان هم اتاقي، از دست خائنيني که ما را به اسارت گرفته بودند، دعا مي کرديم. اين کار هر شب ما بود
کار ما در زندان فقط خواندن دعا و استغاثه نبود، به خاطر صبر و پايداري به ويژه روحيه مقاوم و همراهي و همدلي که در وجودش ريشه دار بود همواره غمخوار و همراز ديگر زندانيان بود و با آن ها همراه و هم دل مي شد
با توجه به موفقيت هاي به دست آمده توسط رزمندگان اسلام در پاک سازي غرب کشور از شورشيان خائن، آن ها تصميم گرفتند تا ما را به زندان ديگري انتقال دهند.
از اين رو زندانيان را به دو دسته تقسيم کردند و هر دسته را به زندان جداگانه اي فرستادند. بدين ترتيب من و دوستم از هم جدا شدیم.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 فصل زمستان بود و فضاي زندان بسيار سرد. من و دوستم شب ها دعاي توسل مي خوانديم و از خدا براي رهايي
💔
در زندان غذايي بسيار ناچيز به ما مي دادند و سخت گيري هاي بيش از حدي می کردند؛ من هم براي اين که با اين گونه شکنجه ها راحت تر مقابله کند، اغلب اوقات روزه مي گرفتم و در برابر مشکلات شکيبايي مي کردم.
سرانجام پس از 6 ماه اسارت وشکنجه های بسیار در حالي که حکم اعدامم را روي سينه ام گذاشته بودند، در تاريخ 62/3/2 تير باران شدم،وبه شهادت رسیدم
مزارم درگلزارشهدای شهر آمل قرار داره و
خوش حال میشم بهم سربزنید 😊✋
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞