eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 +قســم بہ نسـخہ ی خطـےِ مرتضـے،قــرآن فقـط میانِ کتـاب آن جنـاب معلوم است... +مؤذن قسم مےدهد" أ
💔 السَّلامُ عَلَیکَ یا ٱمیرَالمُؤمِنین مادرم بعد خدا نام تو را یادم داد عادت کودکی ماست "علی" گفتن ما هر که آمد" نجف" از هیبت تو زانو زد بی سبب نیست سراسیمه زمین خوردن ما اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ‌عَلِيِّ‌بْنِ‌أَبِي‌طَالِبٍ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ﷽ ﴿ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴾ و هرگز پناهگاهی غیر او نمی یابم. آیه ۲۲ سوره جن ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ... زمزمه های تنهایی قلبم رابشنو «مناجات شعبانیه» ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🚨حمله تروریستی در میدان شهر سراوان قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه: ساعت ۹:۳۰ صبح امروز در نخستین روز سال ۱۴۰۰، یک گروهک تروریستی در یکی از میادین شهرستان سراوان در سیستان و بلوچستان دست به انفجار زد که منجر به کشته شدن یک نفر و زخمی شدن سه نفر از مردم در حال عبور از خیابان از جمله یک خانم شد. ضدانقلاب دست به کار شدند😏 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خدا بنده هاش رو خیلی دوست داره؛ تحقیر کردن بنده هاش، برای اینکه فکر می کنیم ما آدم مقدس و عابدی هستیم، خدا رو خیلی ناراحت میکنه ...!
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 9⃣ هرگز اجازه نمی دهم من حس خاصی نسبت ب
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 🔟 غیرقابل اعتماد 💠🍃💠🍃💠 پدرم خیلی مصمم بود … علی رغم اینکه می گفت به خاطر مسلمان بودن متین نیست اما حس من چیز دیگه ای می گفت 😢… به هر حال، من به اذن و رضایت پدرم نیاز داشتم … هم مسلمان شده بودم و هم اینکه، رابطه ما تازه داشت بهتر می شد … با هزار زحمت و کمک مادرم، بالاخره، رضایت پدرم رو گرفتیم… اما روز آخر، من رو کنار کشید و گفت … – ببین آنیتا … من شاید تاجر بزرگی نیستم اما تاجر موفقی هستم … و یه تاجر موفق باید قدرت شناخت آدم ها رو داشته باشه☝️ … چشم های این پسر داره فریاد میزنه "به من اعتماد نکنید … من قابل اعتماد نیستم" … 💠🍃💠🍃💠 من، اون روز، فقط حرف های پدرم رو گوش کردم اما هیچ کدوم رو نشنیدم … فکر می کردم به خاطر دین متین باشه… فکر می کردم به خاطر حرف رسانه ها در مورد ایرانه … اما حقیقت چیز دیگه ای بود … ، چشمان من رو کور کرده بود … عشقی که من نسبت به اسلام و ایران مسلمان داشتم رو … با زبان بازی ها و نقش بازی کردن های متین اشتباه گرفته بودم … و اشتباه من، هر دوی اینها رو کنار هم قرار داد … ما با هم ازدواج کردیم … و من با اشتیاق غیر قابل وصفی چشمم رو روی همه چیز بستم و به ایران اومدم … ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 🔟 غیرقابل اعتماد 💠🍃💠🍃💠
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 1⃣1⃣ تقصیر کسی نیست 💠🍃💠🍃💠 پدر و مادر متین و عده دیگه ای از خانواده شون برای استقبال ما به فرودگاه اومدن … مادرش واقعا زن مهربانی بود … هر چند من، زبان هیچ کس رو متوجه نمی شدم ولی محبت و رسیدگی اونها رو کاملا درک می کردم … اون حتی چند بار متین رو به خاطر من دعوا کرده بود که چرا من رو تنها می گذاشت و ساعت ها بیرون می رفت … من درک می کردم که متین کار داشت و باید می رفت اما حقیقتا تنهایی و بی هم زبونی سخت بود😢 … 💠🍃💠🍃💠 اوایل، مرتب براشون مهمون می اومد … افرادی که با ذوق برای دیدن متین می اومدن … هر چند من گاهی حس عجیبی بهم دست می داد … اونها دور همدیگه می نشستن … حرف می زدن و می خندیدن … به من نگاه می کردن و لبخند می زدن … و من ساکت یه گوشه می نشستم … بدون اینکه چیزی بفهمم و فقط در جواب لبخندها، لبخند می زدم … هر از گاهی متین، جملاتی رو ترجمه می کرد … اما حس می کردم وارد یه سیرک بزرگ شدم و همه برای تماشای یه دختر بور لهستانی اومدن … کمی که می نشستم، بلند می شدم می رفتم توی اتاق … یه گوشه می نشستم … توی اینترنت چرخی می زدم … یا به هر طریقی سر خودم رو گرم می کردم … اما هر طور بود به خاطر متین تحمل می کردم … من با تمام وجود، دوستش داشتم … اون رو که می دیدم لبخند می زدم و شکایتی نمی کردم … با خودم می گفتم بهش فشار نیار آنیتا … سعی کن همسر خوبی باشی … طبیعیه … تو به یه کشور دیگه اومدی … تقصیر کسی نیست که زبان بلد نیستی … 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 1⃣1⃣ تقصیر کسی نیست
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت2⃣1⃣ اولین رمضان مشترک 💠🍃💠🍃💠 تمام روزهای من به یه شکل بود … کم کم متوجه شدم متین نماز نمی خونه ☹️… نمی دونم چطور تا اون موقع متوجه نشده بودم … با هر شیرین کاری، حیله و ترفندی که بلد بودم سعی می کردم به خوندن نماز ترغیبش کنم … توی هر شرایطی فکر می کردم اگر الان فلان شهید بود؛ چه کار می کرد؟ … اما تمام تلاش چند ماهه من بی نتیجه بود 😢… 💠🍃💠🍃💠 اولین رمضان زندگی مشترک ما از راه رسید … من با خوشحالی تمام، سحری درست کردم و یه ساعت و نیم قبل از اذان، متین رو صدا کردم … اما بیدار نشد 😟… یه ساعت قبل از اذان، دوباره با محبت صداش کردم … – متین جان، عزیزم … پا نمیشی سحری بخوری؟ … غذا نخوری حالت توی روز بد نمیشه؟ … با بی حوصلگی هلم داد کنار … – برو بزار بخوابم … برو خودت بخور حالت بد نشه … برگشتم توی آشپزخونه … با خودم گفتم … – اشکال نداره خسته و خواب آلود بود … روزها کوتاهه … حتما بدون سحری مشکلی پیش نمیاد … و خودم به تنهایی سحری خوردم … بعد از نماز صبح، منم خوابیدم که با صداهای ضعیفی از آشپزخونه بیدار شدم چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم … نشسته بود صبحانه می خورد 🤯… شوکه و مبهوت نگاهش می کردم … قدرت تکان خوردن یا پلک زدن رو هم نداشتم … چشمش که بهم افتاد با خنده گفت … – سلام … چه عجب پاشدی؟ … می خواستم اسمش رو ببرم اما زبانم حرکت نمی کرد … فقط میم اول اسمش توی دهنم می چرخید … – م … م` … همون طور که داشت با عجله بلند می شد گفت … – جان متین؟ … رفت سمت وسایلش … – شرمنده باید سریع برم سر کار … جمع کردن و شستنش عین همیشه … دست خودت رو می بوسه … همیشه موقع رفتن بدرقه اش می کردم و کیفش رو می دادم دستش … اما اون روز خشک شده بودم … پاهام حرکت نمی کرد … در رو که بست، افتادم زمین … 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اى کاش که انتظار معنى می‌شد؛ وقتى که سحر شکوفه صبح دمید، با آمدنت بهار معنى می‌شد...🌿 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 •• دل‌بستهـ‌ایم‌ بهـ‌گوشہ‌ی‌نگاهَٺ... #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھد
💔 گاهی تلنگر می‌تواند همین باشد حرفی از شهیدی که گفت: ما از حلالش گذشتیم.... شما از حرامش نمی‌توانید بگذرید؟! هر که بامحبت تر است مقرّب تر است محبتی که باشی عاقبت بخیر می شوی و چه عاقبت بخیری بالاتر از .... 🥀 ... 💕 @aah3noghte💕