eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ادْعُوا رَبَّڪُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ... پروردگار خود را به زارے و نهانی بخوانيد ڪه او از حدگذرندگان را دوست نمی دارد... سوره اعراف، آیه۵۵ بد به دلت راه نده! از همين يواشڪی ها و در گوشی ها میشه فهميد، ڪه خيلی دوستت داره !! ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ⏪👌 #چله_دورزدن_شیطون 🗓 روز سی و چهارم سلام همسفر 🔺قرار بود بزرگ بشیم ، 🔺قرار بود قد بکشیم ،
💔 ⏪👌 🗓 روز سی و پنجم امروز بی توقع بودن رو تمرین کنیم! بی توقع خوب باشیم بی توقع محبت کنیم بی توقع بد نگیم بی توقع بد نباشیم یه جمله رو بسپریم به ذهنمون: فقط برای خدا ☝️ + "مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار می‌کنیم به جز خدا !" + موفق باشی رفیق🌱 فراموش نشه👌 ... 💞 @aah3noghte💞
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 🎥 | کارت 🔶 اقدام جالب محسن وقتی به عروسی دعوت می‌شد 🔰 مجموعه کلیپ‌های برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای مباهله چیست؟ 🖥 انیمیشن مباهله پيامبر اسلام با مسيحيان نجران 🔻باید داستان مباهله را به کودکان خود بیاموزیم. 🔻اگر غدیر عید ولایت است عید فضیلت است. چون بزرگترین فضیلت علی(ع) در روز مباهله و آن‌هم صریحاً در قرآن کریم بیان شده. 🔻امام رضا(ع) به مأمون فرمودند: بالاترین فضیلت علی(ع) آیۀ مباهله است. چون در این آیه علی(ع) نفس پیامبر(ص) اعلام شده است. باید غربت مباهله برطرف بشود، این خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از ایام الله است. ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۲۷۳) لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَس
✨﷽✨ (۲۷۴) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‌ كسانى كه اموال خود را در شب وروز، پنهان وآشكارا انفاق مى‌كنند، اجر وپاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگين مى‌شوند. ✅ نکته ها در تفاسير آمده كه اين آيه در شأن حضرت على عليه السلام نازل شده است. هنگامى كه آن حضرت فقط چهار درهم ذخيره داشت، يك درهم را در روز، يك درهم را در شب، سومين آنرا مخفيانه، و چهارمين درهم را آشكارا در راه خدا انفاق نمود. البته وعده‌ى اين آيه، شامل همه كسانى مى‌شود كه اينگونه عمل كنند. چنين افرادى نه از فقر و تنگدستى بيم دارند، چون به وعده‌هاى خداوند ايمان داشته و به او توكّل مى‌كنند، و نه بخاطر انفاق، اندوهگين مى‌شوند، چون به رضايت الهى و آثار اخروى انفاق توجّه دارند. شايد دليل آنكه «ليل» بر «نهار» ويا «سر» بر «علانية» مقدّم شده است، آن باشد كه انفاق‌هاى پنهانى در دل شب ارزش بيشترى دارد. اين آيه به منزله‌ى جمع‌بندى چهارده آيه گذشته است كه درباره انفاق بحث مى‌كرد. آثار انفاق بر كسى پوشيده نيست، از جمله: تعديل ثروت وكم شدن اختلافات طبقاتى، ايجاد محبّت، شكوفايى روح سخاوت و بالاتر از همه قرب به خداوند. انفاق، علاوه بر انفاق مال و ثروت، شامل انفاقِ علم، آبرو و مقام نيز مى‌شود. يادآورى اين نكته لازم است كه توجّه اسلام به مسئله انفاق، به معناى گداپرورى و رواج‌ تكدّى‌گرى نيست. زيرا در بسيارى از روايات، از كسانى كه بدون داشتن نياز، از ديگران درخواست كمك مى‌كنند، مذمّت شده واز سوى ديگر بهترين نوع انفاق، در اختيار قراردادن ابزار كار به جاى پول دادن، معرفى شده است. 🔊 پیام ها - داشتن روحيّه‌ى انفاق و سخاوت مهم است، نه يكى دو بار انفاق آنهم از روى ترحّم. «يُنْفِقُونَ» فعل مضارع بر استمرار دلالت دارد. - تعيين نشدن اجر الهى، نشانه‌ى گستردگى آن است. «أَجْرُهُمْ» - وعده‌هاى الهى، بهترين مشوّق انسان در كارهاى نيك است. «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ» - آرامش و امنيّت، از بركات انفاق است. «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 حاج حسین: آتش زده بر خلوتم، دلتنگیِ بی قیمتم ‍... رفیق هیئتم، دارد محرّم میشود...💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 در روايات براى تربت قبر شريف امام حسين عليه السلام نكته ى ديگرى مبنى بر اينكه تسبيح تربت در دست انسان بدون آنكه با آن ذكر گفته شود خود تسبيح مى گويد بيان گرديده است.  روزى حقير خواستم بدانم آن ذكر چيست. توجهى كرده، ناگهان ديدم با صداى آرام و مظلومانه اى مى گويد: «يا حسين! يا حسين! يا حسين!» 📚 سفینه الصادقین ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم همین که پام رو گذاشتم تو منطقه شنیدم روح الله قربانی و قدیر سر لک
💔 همیشه و همه جا همینطور بود با ی لبخند که آب بود روی آتیش ...!!! خستگیت در میرفت وقتی این حالت رو می دیدی 😢 توی اوج سختی و ... واقعا آدما تا کسی رو از دست ندادن به قشنگی ها توجهی ندارند ، به اینکه بابا میشه خیلی بهتر با بقیه بود و میشه آدما رو بخاطر این قشنگی ها دوست داشت و باهاشون حال کرد !!! داش حامد! یقین دارم دم شهادتت هم داشتی میخندیدی با همه خستگیت و ندیده شدن هات !! دمتگرم و پرچمت بالاست که با این حسن خلقت خریده شدی و قیمتی بودی و قیمتی تر شدی !! شدی درّ نایاب ... ان شالله راهت رو ادامه بدیم و جات رو خالی نکنیم تا یادمون رو داشته باشی کنار رفقا و ارباب😢😢😢 داش حامد سلطانی شهادتت مبارک ۹۸/۸/۷ آسمونی شدی !!! چقدر دنیا کوچیکه براتون.... ✍به روایتِ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا اتمام قسمت ها کپی نکنید!🌸 به رسم امانت از عکس هایی استفاده میشه که خود شهید عبدالله زاده استفاده کردند👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_شصت_و_هشت راوی: مادر شهید عینک ا
✨ انتشار برای اولین بار✨

  

راوی: مادر شهید
عینک

...من سال ها بود خودم را برای شنیدن خبر شهادت او آماده کرده بودم، اما در همه ی این سال ها به این فکر بودم که فراقش را چگونه تحمل کنم.

او حتی محل خاکسپاری پیکر پاکش را به برادرش نشان داده بود، اما باورش برای من سخت بود.


یکی از روزهایی که محمدحسین به مرخصی آمد، قرار شد که برای درمان چشمانش به تهران برود، چون حال عمومی اش خوب نبود و چشمانش درد داشت. تصمیم چنین شد که برادرش، محمدعلی به من گفت :«مادر! خیلی به حال محمدحسین غبطه می خورم.»


گفتم :«چرا؟ چی شده؟»
گفت :«در طول مسیر  که می رفتیم ، حال محمدحسین بدتر شد. چشمانش به شدت درد گرفته بود و اذیتش می کرد. او همیشه با صحبت های شیرینش برای من راه را کوتاه و سختی های سفر را آسان می کرد، اما آن روز ساکت و آرام نشسته بود و چیزی نمی گفت.

فهمیدم که خیلی درد دارد. پیشنهاد دادم کمی استراحت کند. او هم قبول کرد.

 یک مسّکن خورد و روی صندلی عقب ماشین خوابید.
من پتویی را رویش کشیدم و گفتم :«راحت بخواب» و دوباره به رانندگی ادامه دادم. به شهر نائین رسیدیم. برای نماز و شام توقف کردیم. بعد از شام دیدم هر دو نفر خسته ایم.


 گفتم :«محمدحسین! بهتر است شب را همین جا داخل ماشین بخوابیم و صبح دوباره به راهمان ادامه دهیم.» قبول کرد.
 در کوچه ای، کنار مسجد جامع نائین، ماشین را پارک کردیم و هر دو داخل آن خوابیدیم. رانندگی خسته ام کرده بود.


 وضعیت محمدحسین هم آنقدر ناراحتم کرده بود که یک لحظه نمی توانستم فکر او را از ذهنم خارج کنم و این خستگی مرا دوچندان کرده بود ؛ به همین دلیل تا چشمانم را روی هم گذاشتم، خوابم برد.

نیمه های شب یک مرتبه از خواب بیدار شدم. خواستم ببینم در چه وضعیتی است؟
حالش خوب است یا نه؟
نگاه کردم داخل ماشین نبود! ترسیدم....😳
با خودم فکر کردم حتما حالش بد تر شده است و نخواسته مرا بیدار کند. چون همیشه سعی داشت مزاحم کسی نباشد. با عجله از ماشین پیاده شدم. نگاهی به اطراف انداختم. اثری از او نبود.

 
... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
💔 تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد