eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 . 👤 رهبر انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای : . 🔸️ امام زمان (عج) بین مردم حضور دارد، وجود دارد و در بین آن هاست .... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ و پروردگارت را از روى فروتنی و بیم، آهسته و آرام در دل خود و در هر صبح و شام یاد كن و از غافلان مباش. سوره اعراف، آیه ۲۰۵ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سلام صبحِ خوشِ احـــوال ِ خوب ِ شما بخیر
💔 🤲🏻 یادت باشه هر روز خدایی رو که برات قلبی آهسته و تپنده آفریده است شکر کنی ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران آيه 169 وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ ال
✨﷽✨ آيه 170 فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ‏ ترجمه 🔻 ↩️آنان بخاطر آنچه خداوند از فضلش به آنها داده، شادمانند و به كسانى كه به دنبال ایشانند، ولى هنوز به آنها ملحق نشده ‏اند، مژده مى‏ دهند كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت. ┅════🌦✼🌸✼🌦════┅ نکته ها,🔻تفسیرنور☀️آیه 170 🍃در روایات آمده است: مؤمنان واقعى كه قرآن و اهل‏بیت پیامبرعلیهم السلام را با هیچ كتاب و رهبر دیگرى عوض نمى‏ كنند، مشمول بشارت این آیه هستند. 🍃همچنین استفاده مى‏شود كه زندگى برزخى یك زندگى واقعى داراى رزق و حیات و شادى و بشارت است. و مراد از آن تنها باقى ماندن نام نیك در تاریخ نیست. ┅════🌦✼🌸✼🌦════┅ پيام ها⚡️📨 🔸1- شادى شهدا به الطاف الهى است، نه عملكرد خودشان. «فرحین بما اتاهم اللّه» 🔹2- شهدا الطاف الهى را تفضّل الهى مى‏ دانند، نه پاداش خون خود. «من فضله» 🔸3- شهدا از همرزمان خود دل نمى‏كنند و آینده خوب را به آنها بشارت مى ‏دهند. «یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم» 🔸4- شهدا زندگى جمعى دارند، به یكدیگر ملحق مى‏ شوند و در انتظار ملحق شدن دیگران هستند. «یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم» 🔹5 - علاقه به سعادت دیگران و ملحق شدن آنان به كاروان عزّت و شرف، یك ارزش است. «و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا» 🔸6- كامیابى شهدا، همیشگى است و هرگز غم از دست دادن نعمتى را ندارند. «لاخوف علیهم و لا هم یحزنون» ‌ 🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‌... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩگاﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 خدایا ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریزپا نبود، که می‌شد لابه‌لای همین مشکلات و دغدغه‌های ریز و درشت، با خیالی آسوده فنجانی برداشت، چایی ریخت کنار پنجره‌ای ایستاد و در کمال اطمینان و آرامش، نفسی عمیق کشید. که میشد کسی را به آغوش کشید و آرام شد، میشد دستان کسی را گرفت و بدون هراس، تمام شهر را قدم زد و غصه‌ها را فراموش کرد. دلمان لک زده برای یک لبخند، یک خیال تخت دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی خدایا در آغوشمان بگیر  خودت حال زمین را خوب کن.
💔 دست خط قطعه ۵۰ ان شاالله پایین پایِ حاج حسین معزغلامی :) دیدی همونی که خواست شد؟ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت120 صدای خند
💔

  
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



پوریا می‌گوید:
- احتمالاً بخاطر داروی مسکن، یکم بدنت احساس کرختی داره. خوب می‌شه. هرچند اگه بازم درد داشتی، بگو برات مسکن تزریق کنیم.

با این که می‌دانم فایده ندارد، باز هم تقلا می‌کنم برای بلند شدن.

نیم‌خیز که می‌شوم، درد در سینه‌ام می‌پیچد؛ انگار یک چیز محکم و نوک‌تیز در ریه‌ام تکان می‌خورد و آن را می‌خراشد. 

بی‌توجه به دردی که نفسم را بریده، می‌گویم:
- من خوبم. لازم نیست برگردم ایران، همین‌جا درستش کنید دیگه!

پوریا شانه‌هایم را می‌گیرد تا من را روی تخت بخواباند:
- مگه ماشینه که همین‌جا درستش کنیم؟ می‌گم دنده‌ت شکسته، ریه‌ت پاره شده! اصلا نباید تکون بخوری، چون ممکنه ترکش حرکت کنه و اوضاع بدتر بشه. پسر خوبی باش و بخواب سر جات، باشه؟ امشب با هواپیما می‌برنت دمشق.

باز هم توی کتم نمی‌رود. خوابیدن روی تخت بدترین کابوسم است؛ آن هم وقتی از اوضاع پایگاه چهارم بی‌خبرم. 

کنار روپوش سپید پوریا را می‌گیرم و به رگبار سوال می‌بندمش:
- من چند روزه بیهوشم؟ از قاسم‌آباد خبری نداری؟ بعد این که من مجروح شدم چی شد؟ سیاوش حالش خوبه؟

پوریا نگاهش را می‌دزدد و خودش را با معاینه‌ام سرگرم می‌کند:
- دو روزه بیهوشی. راستش من خیلی از اخبار نظامی سر در نمیارم؛ ولی فکر کنم اوضاع خوبه.

این جمله‌اش بیشتر از این که آرامم کند، نگرانم می‌کند. مطمئنم چیزی هست که نمی‌تواند به من بگوید.

دوباره سعی می‌کنم به بازویم تکیه کنم و از جا بلند شوم: 
- چیزی شده که به من نمی‌گی؟


دهان پوریا باز می‌ماند؛ دارد با خودش فکر می‌کند چه جوابی بدهد که تقه‌ای به در می‌خورد و صدای سلامِ بلندِ حاج احمد را می‌شنوم.

پوریا انگار که فرشته نجاتش رسیده باشد، می‌گوید:
- بیا، از حاج احمد هرچی می‌خوای بپرس.

حاج احمد خودش را می‌رساند بالای تختم؛ این بار هم سیدعلی پشت سرش است.

مانند بازجوها چهره حاج احمد و سیدعلی را می‌کاوم بلکه چیزی دستگیرم شود و می‌شود؛ هردو گرفته و ناراحت‌اند و سعی دارند به زور بخندند که مثلا به من روحیه بدهند.

من را بچه فرض کرده‌اند؟

قبل از این که دهان حاج احمد برای پرسیدن حالم باز شود، می‌پرسم:
- پایگاه چهارم چی شد؟

حاج احمد دستش را روی شانه‌ام فشار می‌دهد:
- نگران نباش، همون روز جلوی پیشروی رو گرفتیم. از پایگاه چهارم جلوتر نیومدن. حسین قمی خوب از پس فرماندهی بچه‌ها بر اومد، به موقع تونست درگیری رو مدیریت کنه. اگه حسین قمی نبود همه صد و سی نفری که توی پایگاه چهارم بودن یا شهید می‌شدن یا اسیر. هرچند...

حرفش را می‌خورد و لبش را می‌گزد. چشمانش قرمز می‌شوند و دستی به صورتش می‌کشد. می‌گویم:
- هر چند چی؟

- حسین قمی شهید شد.

جا می‌خورم و ناخودآگاه کمی از جا بلند می‌شوم. باز هم ترکش تکان می‌خورد و سینه‌ام می‌سوزد.

هرچه اثر مسکن کم‌رنگ‌تر می‌شود، درد من هم شدیدتر می‌شود.

حاج احمد مانع تکان خوردنم می‌شود:
- آروم باش!

می‌نالم:
- چطوری؟

-زخمی شد، به بیمارستان نرسید.


و دیگر نمی‌تواند ادامه بدهد. با دست صورتش را می‌پوشاند و شانه‌هایش تکان می‌خورند.

من هنوز باور نکرده‌ام؛ مگر می‌شود؟ حسین قمی از بهترین نوابغ نظامی جنگ سوریه بود...

دستم را می‌گذارم روی صورتم تا قطره اشک گرمی که از کنار چشمانم سر می‌خورد را پاک کنم.

چند ثانیه‌ای می‌گذرد و می‌روم سراغ سوال بعدی:
- سیاوش کجاست؟

سیدعلی سرش را پایین می‌اندازد و پشت گردنش دست می‌کشد. مطمئن می‌شوم خبر خوبی ندارد.

...
...



💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... دوست شهید میدونے یعنےچے؟؟ یعنے:...↷°" •| وقتے گناه درِ قلبت را مےزند •| یاد نگاهش بی
💔 ... آیت الله حق شناس ره: 🌾حاجت ها اگر مانده است، بخاطر این است ڪه ما به این موضوع عقیده نداریم ڪه با توجه و توسل به اهل بیت علیهم السلام دیگر حاجتے نمےماند (زیرا همه را روا مےڪنند.) ... 💞 @aah3noghte💞
💔 هل من خالقٍ غیـرُ الله... (فاطر/۳) . . . مثلا همین که تو را به همین زیبایی خلق کرده است . ... 💕 @aah3noghte💕