eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 کار زیبای عراقی‌ها در پاسخ اهانت به عمامه در ایران چقدر خوبه تو ایران هم اجرا بشه ... 💞 @aah3noghte💞
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 سابقه داری؟؟؟ یا ابالفضللل😂🤦🏻‍♂️ معترض یا آشوبگر سابقه دار طنز ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل اول🔹🔹 ««قسمت بیست و ششم»» مجید: س
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل اول🔹🔹 ««قسمت بیست و هفتم»» پیرمرد: میگن قاهر گفته غذاشونو بدن به یکی از نوچه های قاهر اما اینا ندادن و الان هم دارن تاوان پس میدن. بابک: عجب! نکبت چرا اینقدر فارسی قشنگ حرف میزنه؟ مگه پاکستانی نیست؟ پیرمرد: منم فارسیم خوبه. باید ایرانی باشم؟ بابک: چه میدونم والا. حساب کتاب دنیا به هم ریخته. عزت زیاد. بابک به محض اینکه از اون اتاق و جمعیت فاصله گرفت، گشت و گشت تا اینکه یک ساعت بعدش تیبو را پیدا کرد. تیبو و بابک شروع کردن به قدم زدن و صحبت کردن. بابک: تیبو خان یه نفر پیدا کردم اصل جنسه! تیبو: چه زود! خوبه. کیه؟ بابک: یه عوضی که جا زده پاکستانیه اما ایرانیه. تیبو: پس چرا جا زده که پاکستانیه؟ بابک: نمیدونم ولی یه کاسه ای زیر نیم کاسه اش هست. خیلی به چیزی که گفتین میخوره. تیبو: بیشتر برام بگو. بابک: امروز یه گعده ای گرفته بود، نمیدونی چه غوغایی کرد! تیبو: چطور؟ بابک: زد دهن مهن دو تا جوون را سرویس کرد. ملت هم داشت مثل بید میلرزید و کسی جیکش درنمیومد. تیبو: آفرین! چرا تا حالابه چشم خودم نیومده؟ بابک: خلاصه همه جوره به چیزی که گفتین میخوره. تیبو: گفتی اتاق چنده؟ بابک: اتاق 11 ، فکر کنم با نوچه هاش اومده. تیبو: دیگه بهتر. چند نفرن؟ بابک: باید باشن سه چهار نفر غیر از خودش! تیبو: عالیه. حله. برو بعدی را شناسایی کن. بابک: چی میشه حالا؟ تیبو: به تو چه؟ نگفتم سوالای الکی نپرس. فقط مطمئنی ایرانیه؟ بابک: آره تیبو خان. واسه رد گم کنی زده تو نخ پاکستان بازی! بابک اینو گفت و از تیبو جدا شد. کم کم داشت شب میشد و برای روز اول، شکار خوبی بود. به خاطر همین به خودش استراحت داد و رفت گرفت خوابید. فردا حوالی ظهر از خواب بیدار شد. خیلی ضعف کرده بود و تصمیم گرفت بزنه بیرون ببینه چیزی برای خوردن پیدا میشه یا نه؟ از قضا باید از جلوی اتاق 11 رد میشد. دید سوت و کوره و مردم دارن استراحت میکنن. بابک همون پیرمرد دیروزی را اونجا دید. بابک: قاهر خانتون دیگه معرکه نداره؟ پیرمرد: نیست! بابک(با تعجب): ینی چی نیست؟ پیرمرد: خودش و نوچه هاش نیستن. دمِ صبح یه نفر اومد دنبالشون و وسایلشون جمع کردن و رفتند. بابک: مامورای ترکیه؟ پلیس؟ پیرمرد: نه. آدم ترکیه نبود. با دستبند و مامور و این چیزا نیومد. من همین جا دراز کشیده بودم. اول قاهرو کشوند تو حیاط و باهاش حرف زد. بعدشم قاهر اومد دنبال نوچه هاش و با هم رفتند. بابک: باشه. راحت باش. بابک که از حرف های پیرمرد خیلی تعجب کرده بود، به فکر فرو رفت. تستش جواب داد و دید هر کسیو که معرفی کنه، همون شب تیبو شکارش میکنه و تمام! فکر دیگری به ذهنش رسید. لبخندی زد و گوشی همراهش را درآورد و کلیه اسم هایی که نوشته بود حذف کرد و تصمیم جدّی و تازه ای گرفت. 🔸 محوطه کمپ مثل همیشه شاپور سرگرم عیاشی و پاسوربازی خودش بود. بازم گعده گرفته بود و وسطش داشت جولان میداد و میگفت: داداش رو بازی نمیکنی خیالی نیست. لااقل جیگر داشته باش و قبول کن خیت شدی. پاسورباز مقابل با حالت مشکوک جوابش داد: یه کلکی تو کارت هست. نمیدونم چیه ولی یه کاسه ای زیر نیم کاسه ات هست. شاپور پوزخندی زد و گفت: حالا هر چی. رد کن بیاد. اون جوان پاسورباز که شرط و بازی را باخته بود، دست کرد در جیبش و مقداری پول درآورد و داد به شاپور و تهش گفت: ولی ولت نمیکنم. حالا ببین کی گفتم. اما ... شاپور حواسش نبود که نادر از دور حواسش به آرزو بود و رفته بود تو نخش. از اون دختر چشم برنمیداشت و مرتب آمار میگرفت. تا دید آرزو با حالت ناراحتی یه گوشه از محوطه کز کرده و داره به کارای شوهر بی مسئولیتش نگاه میکنه و غصه میخوره. در چشمان نادر میشد شرارت و نقشه پلیدی که داشت، خوند. به خاطر همین حرکت کرد و رفت به طرف گعده ای که شاپور گرفته بود و مبارز میطلبید. 🔷 از اون طرف، در اتاق شماره 3 ، بابک رفت و جلوی کسی که دراز کشیده بود و یک دستمال سفید جیبی هم روی صورتش بود نشست و گفت: تو دکتری؟ فرخ در حالی که هنوز پارچه روی صورتش بود با بی حوصلگی جواب داد: فرمایش! بابک گفت: از زیر دستمال جیبیت ویزیت میکنی؟ فرخ گفت: حرفتو بزن. چته؟ بابک نزدیکتر نشست و گفت: میخوام ازت چیز یاد بگیرم. فرخ با چندش گفت: پاشو برو گم شو تا ندادم خمیرت نکردند. بابک گفت: چه بد اخلاق! گفتم شاید پیشنهادم برات جالب باشه. فرخ گفت: میگی چه مرگته یا نه؟ بابک: تو به من یاد بده چطوری مردمو ویزیت کنم، منم خرجتو میدم. فرخ تا اسم کلمه خرج و پول را شنید، دستمال را از روی صورتش برداشت. بابک دید یک قیافه لاغر و شبیه معتادها و تکیده از زیر دستمال ظاهر شد. فرخ پرسید: خرجمو میدی؟ بابک: آره. حتی میتونم بیشتر پرداخت کنم اگر بیشتر یادم بدی. ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @aah3nogte💕
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 دهه هشتادیامون گودزیلا نیستن به خدا😉 ولی به ضرث قاطع میگم دهه نودیا دست گودزیلا رو از پشت بستن🦖 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 موضع گیری درست و به موقع و قاطع حجت الاسلام والمسلمین رفیعی در مورد اراجیف گویی عبدالحمید ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 آقاجواد سوریه که بود شبها موقع خواب، فاطمه پشت در اتاق می‌نشست و می‌گفت من بدون بابا نمی‌خوابم!
💔 چند روز بعد سجاد هم اعزام شد و خانه یکهو خالی و دلگیر شد. نگرانی از سرنوشت بچه‌هایم لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد. اینها مهم نبود... میشد تحملشان کرد، اگر زخم زبان مردم نبود....💔 راوی: مادر ... 💞 @aah3noghte💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"
💔 پـروردگـارا 🙏 بـه مـا دلی پر مهر زبانی نرم و نیتی خـیر عطا فرما تا در پناه امن تـو مـوجب آرامـش در زنـدگی خـود و دیگران باشیـم شبتون غرق در آرامش خدا
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔 🌹 🧡 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم....🌼 اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا🤲🏻🌺
💔 صبحم شروع میشود آقا به نامتان روزی من ؛ همه جا ، ذکر نامتان صبح علی الطلوع «سلام ای امام عصر» من دلخوشم به جواب سلامتان السلام عليك ايّهاالولىّ الناصح ... 💕 @aah3noghte💕