eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت چهل و چهار» بابک: خب
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت چهل و پنج» آلادپوش: ببین دختر جون! ما کارا و برنامه های خودمونو داریم. من از مبارزه با رژیم ناامید نیستم اما این شکلی مبارزه کردن را هم نمی‌پسندم. سوزان: دوست ندارید مثل عمو و زن عموتون... آلادپوش: من از گلوله بارون نمیترسم. ولی اینکه بشینی ببینی شاید هر از ده سال ملت بریزه تو خیابون و ما هم سوار موج ملت بشیم و دو سه جا آتیش بزنیم خوشم نمیاد. در شان ما نیست. ما یه روزی جوی خون تو تهرون راه مینداختیم. اما الان کاسه چه کنم گرفتیم دستمون و دلمون خوشه که هر از گاهی یه نفر جذب میشه. کو؟ کجان همینایی که میگن جذب شدن؟ تخصص من مطالعات زنان هست و تا الان ندیدم حتی سازمان خودمون برای جذب دختران اثرگذار، نه فقط اونایی که لچک برمیدارن و کارهای سطحی میکنند، اهمیت بده. سوزان: یه نفر از همونایی که شیفته این نگاه شد و زندگیش شد مبارزه و تا اسم شما مطرح شد، خواهش و تمنا کرد که خودش با شما گفتگو کنه، روبروتون نشسته! آلادپوش با این حرف سوزان ساکت شد. بعد از چند لحظه که به سوزان زل زده بود گفت: گفتی اسمت چیه؟ سوزان(با لبخند): سوزان! آلادپوش: نکنه تو همون دختره هستی که ... سوزان: دقیقا. خودشم. همون که به خاطر فعالیت های مدنی دستگیر شد. زندان رفت. شکنجه دید. از زندان پیام داد. تا یک هفته هشتک «سوزان، صدای جنبش زنان» در کل یوتیوب ترند بود... آلادپوش: دست به اعتصاب زد. یک بار هم خبر اعدامش شایعه شد. حتی مریم رجوی هم اسمش آورد و بعد از نوید افکاری ... سوزان(با لبخند): خودشم. سوزانم. همون که به لطف پیام های سازمان و توجه شاهزاده باعث شد الان زندگی جدیدی رو شروع کنه و ده ها دختر مثل خودش تربیت کنه. آلادپوش که مشخص بود محو شخصیت و مبارزات سوزان شده، چشمانش برق افتاده بود و حرفی برای گفتن نداشت. سوزان، تا متوجه شد، تیر آخر را زد. سوزان: جناب آلادپوش! امروز افتخار اینو دارم که شما را به کمپین بزرگ «پیمان نوین» دعوت کنم. شاهزاده تصمیم دارند همه گروه های مخالف با رژیم را تحت یک جبهه قدرتمند قرار بدند. در آخرین دیدارشون با بانو مریم رجوی، اسم شما مطرح شده. مریم گفته اگر آلادپوش و تیمش همکاری کنه و طرح های سازمان دهی زنان مبارز را احیا کنه، انگار من همکاری کردم. این ینی مریم همچنان به شما و ایده های شما در خصوص زنان مبارز فکر میکنه و شما فقط به خاطر اسم پدر و عمو و زن عموتون بزرگ نیستید. به خاطر همین، شاهزاده قصد دارن طرح زنان مبارز شما را با طرحِ جامعِ زنانِ آزادِ خودشون هماهنگ و یکی کنند. چون الان، عصر مبارزه زنان است. آلادپوش زبونش قفل شده بود. مثل شکاری که در کنج دام گرفتار شده و فقط نگاهش به شکارچی هست، به لب وچشمان سوزان زل زده بود و کلمات را می‌بلعید. 🔶 بابک هم وضعیت مشابهی با زندیان داشت. گفت: ببینید جناب زندیان! شما اعتبار زیادی در جامعه بهایی و یهودی ایران دارید. من بدون مطالعه با شما قرار نذاشتم. اینقدر مطلعم که حتی آرزو کردم کاش پسر شما بودم یا لااقل ارتباط نزدیک تری با شما پیدا میکردم. الان وقت این حرفها نیست اما شما در عین حالی که بسیار انسان موفقی هستید اما ما روی فداکاری و مسئولیت پذیری شما بیشتر حساب باز کردیم. زندیان: چی میخوای ازم؟ بابک: جمعیت یهودیان ایران خیلی کم شده. کم نیست اما در آمارها کاهش چشمگیر داشته. ما داریم تلاش میکنیم حداقل صد خانواده موفق بهایی مثل شما را شناسایی کنیم و به ایران بفرستیم. زندیان: چرا؟ بابک: نه تنها بخاطر آمار. درسته که جامعه اقلیت های دینی مخصوصا کلیمی ها اگر قرار باشه اینطور پیش بره، دیگه نماینده ای در مجلس نخواهند داشت و روز به روز حقوقشون پایمال تر خواهد شد. اما شما با توجه به مدرک و تخصص بالایی که در هنر و سینما دارید، حضورتون خیلی میتونه در ایران موثرتر از حضورتون در ترکیه باشه. زندیان با شنیدن این حرفها سکوت کرد و شانه هاش که در موقع حرف زدن بالا بود و سر حال نشسته بود، افتاد. بابک ادامه داد: جناب زندیان! اگر خانواده و منسوبان شما طی چند مرحله، وارد ایران بشن و اقامت و مسائل حقوقی و قانونی را با وکلایی که خودمون بهتون معرفی میکنیم دنبال کنند، قطعا از عید سال آینده ... ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
💔 هرچندجیب ومزاج ما ناخوش احوال است عشق ما اماایران وجام جهانی فوتبال است هر چند وزن و قافیه ، رو زوری به هم خورونده اما نیتش خیر و در جهت حمایت از تیم ملی کشورش بوده😁 💞 @shahiidsho💞
💔 کسی که عشق رفتن دارد زمین خوردن، مانعش نمی‌شود که می آموزد تجربه ای برای درست رفتن... ✍🏻 پاهایمان ولی خسته شدند از بیراهه رفتن ها خدایا! تو راه نشانمان بده که تنها هدایت کننده به راه راست ، تویی "اهدنا الصراط المستقیم" 💞 @shahiidsho💞
💔 سُبْحانَ اللّٰهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ. خداوند را هنگامی که وارد شب می‌شوید و چون به صبح درمی آیید ستایش کنید 📖دعای عشرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 برگردید به همون نوشتن رو در سرویس بهداشتی، ضررتون کمتر بود!😁 پاورقی 💞 @shahiidsho💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼با فضیلت ترین 🌼 بسیار عجیب است؛ هیچ نمازی در شبانه روز به فضیلت نماز ظهر نمی رسد. باید در نظر داشت که: حالاتی که برای بسیاری از بزرگان و عرفا و اولیاء الهی اتفاق افتاده ما بین نماز ظهر و عصر بوده است. 🍃آیت الله سید محمدحسین حسینی طهرانی 📚برگرفته از سیره صالحان، ص۲۰۹ 💞 @shahiidsho💞
💔 توصیه های رهبر معظم انقلاب به بسیجیان نصیحت اول: ✅بسیجی بمانید! نصیحت دوم: ✅قدر خودتان را بدانید! نصیحت سوم: ✅دشمنتان را بشناسید. (کیست؟ ضعفش کجاست؟ نقشه هایش را بشناسید.) نصیحت چهارم: ✅رشد معنوی خودتان را اندازه بگیرید. (محاسبه نفس) سعی کنید جلو بروید. نصیحت پنجم: ✅امروز مهمترین شیوه دشمن، دروغ پردازی است. پس تبیین کنید. نصیحت ششم: ✅یکی از آسیب پذیریهای دشمن، روشن بینی (بصیرت) شماست. روشن بینی خود را افزایش دهید. نصیحت هفتم: ✅آمادگی عملی را حفظ کنید و غافلگیر نشوید. نصیحت هشتم: ✅مراقب نفوذ دشمن در درون مجموعه بسیج باشید. توصیه آخر: ✅ولَا تَهِنُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید) 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 کردن یعنی من نمیخواهم در گناه تو شریک باشم‼️ 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #داستان_كوتاه 🔴 ماجرای عجیب دکتری که همه مردان را زن می‌دید! ✍دکتر حاج حسن توکلی از شاگردان عار
💔 شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد. وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود! ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید ... در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند: پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین و این همه امکانات و کارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم. یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است. 💞 @shahiidsho💞
49.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 نماهنگ سرود «تا پای جان برای ایران» 🇮🇷 🎼 اجرا: گروه سرود مُهَنّـا 📝 شاعر: حسین حسین زاده لطفاً انتشار دهید 🌺 💞 @shahiidsho💞
💔 ایران از آمریکا به کمیته اخلاق فیفا شکایت می‌کند 🔹مشاور حقوقی فدراسیون فوتبال: در عرف بین‌الملل احترام به پرچم یک کشور یک الگو است و همه کشورها باید آن را رعایت کند. اقدامی که در خصوص پرچم ایران صورت گرفته خلاف مقررات بین‌المللی و اخلاق است. فدراسیون فوتبال این موضوع را از طریق کمیته اخلاق فیفا پیگیری خواهد کرد. حساب کاربری تیم فوتبال آمریکا در آستانه دیدار سه‌شنبه شب برابر ایران، تصویر پرچم کشورمان را بدون کلمه «الله» منتشر کرده بود. 💞 @shahiidsho💞
💔 زیر پایتان را نگاه کنید ! 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 چه طرح قشنگی👌 ایران متحد و رقیب از هم پاشیده ایران مقتدر 💞 @shahiidsho💞
نظرتونه از امشب همه بازیا رو گزارش کنم؟😈 طنز ناشناس 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/874421
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت چهل و پنج» آلادپوش: ب
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت چهل و شش» بابک ادامه داد: جناب زندیان! اگر خانواده و منسوبان شما طی چند مرحله، وارد ایران بشن و اقامت و مسائل حقوقی و قانونی را با وکلایی که خودمون بهتون معرفی میکنیم دنبال کنند، قطعا از عید سال آینده ... زندیان: بیام که آمار را پرکنم؟ یا مثلا سینمای درست و درمونی دارین که بیام و ... بابک: اگر اینقدر بی ارزش و بدون مطالعه به این قضیه نگاه کنید، قطعا لحن و بیان و تصمیم شما عوض نخواهد شد. اما لطفا فورا جواب رد ندید. من حامل سلام گرم شاهزاده برای شما هستم. شاهزاده نگران وضع جامعه بهایی و همچنین نگران آمارهای واقعی اقلیت های دینی و همچنین نگران فرهنگ ناب ایرانی و اصالت آریایی در ایران هستند. چون اگر به همین وضع پیش بره و کسانی که یه روز از ایران خارج شدند، امروز به ایران برنگردند دیگه برای همیشه دیر خواهد شد. 🔸 پنج سال قبل-لندن مردی با دخترش در حال صحبت کردن بود. دختر نوجوان حدودا 18 ساله و پدرش باای پنجاه سال سن داشت. در فضای پاییزی یکی از پارک های لندن نشسته بودند و در حالی که بخار از دهانشان خارج میشد و کاپشن پوشیده بودند، دختره سرش روی شونه های باباش بود و باباش در حال حرف زدن بود: وقتی مادرت تصمیم گرفت بره، نتونستم جلوش بگیرم. میدونستم با یکی دیگه است. با یکی که از من پولدارتر نبود. جوون تر و خوشکلتر هم نبود. تا همین حالا هم نمیدونم چیش از من سر بود که اونو به من ترجیح داد. فقط همینو میدونم که اون موفق شده بود دل مامانتو ببره. دختره همین طور که ثابت به باباش تکیه داده بود گفت: چه کاره بود بابا؟ باباش جواب داد: فوتبالیست بود. واسه یوونتوس توپ میزد. اون موقع خیلی اسم در کرده بود. با اینکه یکی دو سالِ آخرِ بازیش بود و خودشم میدونست که کم کم بازنشسته میشه، اما دوسش داشت. بخاطر فوتبالیست بودنش نبود که باهاش بود. یه روز مامانت سرِ اون با دوستاش شرط بندی کرده بود و شرطو بُرد. اما زندگی خودشو باخت. منو باخت. تو رو باخت. اون فوتبالیسته دیگه ولش نکرد. کاری کرد که دوونش بشه. دختره پرسید: تو چیکار کردی؟ باباش گفت: من خریدارِ جنسی که چشم پاش باشه نیستم. حتی اگه اون جنس مال خودم باشه، دیگه نمیخوامش. پسش میزنم. میذارم بره. یه جورایی خودمو ازش دریغ میکنم. من جنسی میخوام که شیش دُنگ مال خودم باشه. خلاصه ... میگفتم ... یه مدت حالم بود ... تا اینکه تو یه جلسه نیایش بودیم که ثریا منو کشید کنار و حرفایی بهم زد که تصمیم گرفتم مامانتو از ذهنم بندازم بیرون. دختره پرسید: مگه ثریا چی گفت؟ باباش جواب داد: ثریا گفت فکر کن من به اون فوتبالیست گفتم دلِ زنتو ببره. فکر کن من تصمیم گرفتم زنت دیگه باهات نباشه. فکر کن صلاح ندونستم مامان شبنم باشه. منم که رو حرف تشکیلات حرف نمیزنم چه برسه به حرف ثریا که هر چی دارم از ثریا و باباشه. شبنم گفت: از وقتی با ثریا آشنا شدیم بهایی شدیم یا اول بهایی شدی و بعدش با ثریا آشنا شدی؟ گفت: نمیدونم. یه جورایی به هم گره خورده بود بهایی شدن من و آشنایی با ثریا و باباش. متاهل شده بودم و تو سربازی بودم که یه نفر منو با ثریا آشنا کرد. اون موقع ها ثریا ایران بود. تو پارک جمشیدیه جلسه میذاشت و کلی دختر و پسر دورش جمع میشدیم. منو هم خدمتیم به ثریا معرفی کرد. بعدش ... ینی وقتی میخواست از ایران بره... شاید هفت هشت ماه گذشته بود که میخواست از ایران بره ... منو به باباش معرفی کرد و باباش از منِ آسمون جُل، مهندس طالعی ساخت. به خاطر همین حرفِ ثریا و باباش همیشه برام سنده. اونا گفتن بذار زنت بره، گفتم چشم ... گفتن دیگه فکرشم نکن و رفتنی باید بره ... منم گفتم چشم ... شبنم سرشو از رو شونه باباش جدا کرد و کلاهشو رو گوشش کشید و همین طور که دستشو دورِ گردن باباش انداخت، پرسید: اگه یه روزی ثریا بگه دخترم ول کن، ولم میکنی؟ طالعی هیچی نگفت. به پرنده ای که همون لحظه تو آسمون داشت رد میشد نگاه کرد و نفس عمیقی کشید. 🔶 دیدارهای بابک با زندیان یک هفته ادامه داشت. زندیان نمیتوانست به همین راحتی اوکی بگوید و زار و زندگی سی چهل ساله ای که در ترکیه تشکیل داده بود رها کند و به ایران بیاید. به خاطر همین بابک به بالادستش مراجعه کرد. زنی به نام ثریا که حدودا پنجاه ساله و فوق العاده خشک که گاهی بابک از حرف زدن با او کم می آورد. ثریا بابک را به پارکی دعوت کرد و در ماشین ثریا شروع به صحبت کردن شدند. ثریا گفت: کارا خوب پیش میره؟ بابک که از بوی عطر غلیظ ثریا داشت کم کم سرش گیج میرفت، دماغش را کمی مالید و سپس به ثریا گفت: زندیان حرفاش منطقیه. هر کسی جای اون باشه به همین راحتی قبول نمیکنه. ثریا گفت: درست فهمیدی. زندیان درست میگه. تو چیکار کردی؟ ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 من با تو چیکار کنم بسیجی؟!!!😂😂 بفرست برای دوستان بسیجی‌ات 🔶🔹هفته بسیج مبارک🔹🔶 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #دو_نیمه_سیب ۹...🍎 تاریخ دارد تکرار می شود تماشاچی و بی طرف وجود ندارد تو اگر شبیه شهدا نشوی چه
💔 ۱۰...🍎 تاریخ دارد تکرار می شود تماشاچی و بی طرف وجود ندارد تو اگر شبیه شهدا نشوی چه کسی علَم جهاد را برمےدارد؟؟ 💖 شھدا در ادامه دادن راه بسیار به هم هستند... سمت راست: (مدافع حرم) سمت چپ: (دفاع مقدس) 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست" ...
شهید شو 🌷
💔 #مومن یک جا نشین نیست مومن چون آب است اگر راکد بماند، فاسد می شود... مومن با تحرکت، عجین است با ت
💔 هر شب به جای خواب نشینم به خلوتی در دل کتاب یاد تو را نقش می‌کنم 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 جایی خواندم... "گاهی ما عکسی را می‌سوزانیم و گاهی عکسی، ما را" حکایت همین عکس است چند روز مانده به سالگرد ازدواجتان سیاهپوش سوگ همسر شوی آن هم نه به دست جلادان بعثی یا دواعش عراق و سوریه همینجا ... در گوشه خیابان های شهرت درد، وقتی بیشتر می‌سوزاندت که بعضی احمق ها پیدا شوند و برای آزادی هشتک نه به اعدام بزنند و قاتل دیوانه را فعال مدنی توصیف کنند.... پ.ن : اولین جشن سالگرد ازدواج‌‌شون ، هم زمان با هفتمین روز شهادت شهید عزیز((:💔 💍 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 عالَم از توست غریبانه چرا میگردی؟! حق دارید آقا ما روی لب دعا برای ظهورتان داریم اما با گناه جاده ظهور را می‌بندیم😔 کاش یک روز هم که شده پای عهد اولِ صبحمان با شما می‌ماندیم و کمتر گرد گناه می‌چرخیدیم... 💞 @shahiidsho💞