eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 جایی خواندم... "گاهی ما عکسی را می‌سوزانیم و گاهی عکسی، ما را" حکایت همین عکس است چند روز مانده
💔 با همین چاقو دو نفر را به شهادت رسانده و ۴ نفر دیگر را زخمی کرده، خانه امید چندین نفر را ویرانه کرده در دادگاه اتهامات را قبول کرده و به قتل دو نفر و تلاش برای به قتل رساند افراد دیگه اعتراف کرده اما غربزده ها و براندازه هشتگ برایش می‌زنند.😏 شاهد عینی می‌گوید در راه فرار هر کس دیگری که سر راهش بود را می‌زده است‼️ روی بدن یکی از شهدا نشسته بوده و با چاقو ضربه می‌زده. این قدر تبیین کنید تا جای و عوض نشود‼️ 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 🎥 کلاس درس دشمن‌شناسی : «دشمنتان را بشناسید و اوّل هم بدانید دشمن کیست؛ دشمن را اشتباه نکنید. ثانیاً وقتی دشمن را شناختید که کیست، نقطه‌ضعف‌های دشمن را بشناسید، ناتوانی‌های دشمن را بشناسید. دشمن همیشه سعی میکند خودش را در نظر شما بزرگ و قوی جلوه بدهد. سعی کنید بشناسید دشمن در چه وضعیّتی است، چه ضعف‌هایی، چه نقطه‌ضعف‌هایی، چه ناتوانی‌هایی دارد. دشمن را بشناسید نقشه‌های دشمن را بشناسید. خیلی‌ها در مقابل نقشه‌ی دشمن غافلگیر میشوند؛ [مراقب باشید] غافلگیر نشوید.» ۱۴۰۱/۰۹/۰۵ 💞 @shahiidsho💞
💔 ... ! و ما ادراک زینب...؟! ما از دختر مولی الموحدین و بانوی آب و آیینه چه می‌دانیم؟ همین بس که بگوییم زینب است زَین اَب ... بگوییم قائم مقام اطهر و خواهر 🥀 و خدا خواست که جام اسدالله لبالب باشد! امر فرمود که او صاحب باشد...❤️ 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 فقط خواستم بگم ریشه در تاریخ ما داره اینجا مقبره هست تنها زن مجتهد که به صورت هست و نمایانگر پوشش عفیفانه یک زن... چه باید کرد با آنانکه بر گوش و چشم و تفکرشان، قفل زده و نمی اندیشند⁉️ 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 کاربردهای جادویی "پرده سبز" در ساخت انواع ویدئوها این دست فیلمها رو برای نوجوان ها بفرستید که متوجه بشن هر چیزی هم که می‌بینند شاید واقعی نباشه✘ 💞 @shahiidsho💞
💔 از شادی دیشب براندازان تعجب نکنین... زمان جنگ هم یک عده بی شرف بودن که گرای جوانانمون در جبهه ها رو به توپخانه و یگان موشکی صدام میدادند و بعد روی خون همون جوونها می رقصیدند درسته این وطن، زیاد زخم خورده اما مملکت همیشه سرپا می‌مونه 💞 @shahiidsho💞
سلام همسنگری ها به یمن ولادت بنی هاشم ختم قرآن برداشتیم به نیت تعجیل در فرج عجل الله تعالی فرجه و برآورده شدن حاجات مومنین و محبین اهل بیت علیهم السلام لطفاً جزء انتخابی خودتونو بفرمایید @shahiidsho_pv جزء ۱ 🌹 جزء ۲🌹 جزء ۳🌹 جزء ۴🌹 جزء ۵🌹 جزء ۶ 🌹 جزء ۷ 🌹 جزء ۸🌹 جزء ۹ 🌹 جزء ۱۰🌹 جزء ۱۱🌹 جزء ۱۲🌹 جزء ۱۳🌹 جزء ۱۴🌹 جزء ۱۵🌹 جزء ۱۶🌹 جزء ۱۷🌹 جزء ۱۸🌹 جزء ۱۹🌹 جزء ۲۰🌹 جزء ۲۱🌹 جزء ۲۲🌹 جزء ۲۳🌹 جزء ۲۴🌹 جزء ۲۵🌹 جزء ۲۶🌹 جزء ۲۷🌹 جزء ۲۸🌹 جزء ۲۹🌹 جزء ۳۰🌹 تا آخر هفته آینده فرصت دارید بخونین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت چهل و شش» بابک ادامه
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت چهل و هفت» ثریا گفت: درست فهمیدی. زندیان درست میگه. تو چیکار کردی؟ بابک جواب داد: هر کاری بلد بودم. به خاطر همین خودمو جای اون گذاشتم و به جای اینکه امروز برم پیش اون، مزاحم شما شدم. ثریا ابروی سمت راستش را بالا داد و جوری که انگار از این کار بابک خوشش آمده گفت: بسیار خوب. میشنوم. بابک گفت: باید همه چیزایی که اینجا داره، ایران هم داشته باشه. بعلاوه درصد قابل توجهی بیشتر. ثریا گفت: منظورت پول و پله است؟ بابک گفت: از همش مهمتر همینه. اما نه فقط پول و پله. کافی نیست. ثریا پرسید: پس چی؟ بابک گفت: زندیان پا تو سن و سال گذاشته. وقتی کسی هم پا تو سن و سال میذاره، قدرت ریسک و شجاعت تغییر و این چیزاش کمتر میشه. حالا میخواد بهایی باشه یا هر چی. یه انگیزه خیلی قوی میخواد. ثریا گفت: بحث آمار و کم شدن جمعیت یهودیان ایران و این چیزا مطرح نکردی؟ بابک گفت: چرا. یک هفته است دارم رو عِرق معنویش کار میکنم اما نمیدونم دیگه چیکار باید بکنم! ثریا یه کم شیشه های ماشینش داد پایین. سیگارشو روشن کرد و دو تا پک زد و دودش داد بیرون. یه نفس عمیق کشید و گفت: زندیان از جوونیش اهل کثافت کاری نبود. خودمم بهایی هستم و جنس خودمونو خوب میشناسم. اما زندیان اصیله. اصالتش باعث شده اهل خیلی از کارا نباشه. و همین دایره عملِ مارو نسبت به زندیان کاهش میده. اما ... بابک زل زد به چهره ثریا و پرسید: اما چی خانم؟! سه چهار روز بعد، بابک قرار شد سری به زندیان بزنه. اما این بار نه تو خونه اش. بلکه قرار شد با هم در یه خیابون سرسبز قدم بزنند. زندیان گفت: تو نمیخوای دست از سر من برداری؟ بابک لبخندی زد و گفت: نه اینکه شما هم خیلی بدت اومده! جان من اذیت میشید وقتی میام پیش شما و درباره چیزایی حرف میزنم که تلاش کردید از ذهنتون خارجش کنین؟ زندیان جواب داد: تا آخر همین خیابون ... که حدودا دویست متر دیگه مونده میتونی باهام راه بیایی. بقیشو میخوام تنها باشم. بابک اول نگاهی به ته خیابون کرد و بعدش لبخندی زد و همین طور که قدم میزدند گفت: جسارتا شما دوس ندارید تنها نوه پسریتون تو ایران به دنیا بیاد؟! تا بابک این حرفو زد زندیان سر جاش ایستاد. نگاه عمیق و بدی به بابک انداخت. اما حرفی نزد. بابک که دید ماهی بزرگی که مدتها در صدد شکارش بود، الان تو تورش گرفتار شده ادامه داد: و براش شناسنامه ایرانی بگیرید و یه اسم خوشکل ایرونی براش انتخاب کنید. زندیان چشمشو از روی بابک برداشت و آروم آروم قدم زد. بابک گفت: یک روز وقتی با شما چایی میخوردم و عروستون وارد اتاقمون شدند، دیدم که چقدر مهربانانه عروستون رو تو بغل گرفتید و ... جسارتا من اون لحظه فهمیدم که عروستون باردار هستند. و فهمیدم که چقدر به ایشون علاقه دارید. همون قدر که به ایران و خاطرات دوران کودکی و نوجوانیتون در ایران و ... زندیان فقط گوش داد و هیچی نمیگفت. بابک گفت: میدونم شما دغدغه مالی ندارید. با اینکه وضع و اوضاع مالی شما خدا رو شکر بد نیست اما بالاخره مثل همه پدر و مادرا فکر آتیه فرزندان و نوه هاتون هستید. به خاطر همین، هلدینگی در ایران تعهد صد ساله محضری میده که به تعداد افراد خانواده، شما را بیمه کنه تا دغدغه بیزینس خودتون و بچه هاتون هم ... زندیان گفت: باید فکر کنم. بابک گفت: شما صاب اختیارید. اما اگر لازم باشه میتونم ترتیبی بدم که یک هیئت منتخب از شما و سایر جامعه بهایی ایرانی مقیم ترکیه، به تهران تشریف ببرید و شرایط را از نزدیک ببینید و یا هر واسطه و معتمدی که در ایران دارید، بتونن در خصوص هلدینگ و بیمه بیزینسی که قراره ارائه بده، استعلام بگیرند. کم کم به آخر خیابون رسیدند. زندیان ایستاد و بابک هم روبروش ایستاد. بابک تیر آخرو زد و گفت: جناب زندیان عزیز! این آخرین دیدار ما از طرف بنده بود. اگر حرفام متقاعدتون کرد و یا ... که زندیان حرفشو قطع کرد و گفت: من همه املاک بلوکه شده و یا مصادره شده ام را در ایران میخوام. ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 چند نفر از شهدا را دیده ام که در وصیتنامه شان صراحتا گفته اند با آنها صحبت کنیم از آنها مشورت بگیریم و... و قول داده اند جوابگوی درد و دل های ما باشند مثلا شهید سیدعلی زنجانی گفته است: بـٰا‌‌ شھدا صحبت کنید . . آنھا صدایِ شمـٰا را بہ خوبـے میشنود و برایتـٰان دعـٰا مۍ‌کنند ((: دوستـے بـٰا شھدا دوطرفہ است 🌿'! بعدا ان شالله باز هم از شهدایی که قول داده اند حرف هایتان را بشنوند خواهم گذاشت 💞 @shahiidsho💞
💔 پوستر جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 در روز سلام الله علیها 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"