eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 دلم میوه‌ی بهشتی می‌خواهد صبح روز مبعث، محمدمهدی حال و هوایی عجیب داشت، با بقیه نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محل دیگری با یک حالت معنوی خاصی نماز خواند. سر سفره صبحانه هم حاضر نشد، وقتی علت را از او پرسیدند، در جواب گفت: می‌خواهم صبحانه را از دست پیامبر(ص) در بهشت دریافت کنم. یک سیب به او تعارف کردند نخورد و گفت: دلم میوه بهشتی می‌خواهد. آخر خرداد ماه سال ۶۱ مصادف بود با مبعث پیامبر اکرم(ص) که محمدمهدی در این روز را برای آسمانی شدن برگزیده شد. 💞 @shahiidsho💞
💔 راز عدد ۲۷ که کد تیپِ محمد رسول الله به «حاج احمدِ متوسلیان» گفتند این عددِ «۲۷» چیه که تیپِ «محمد رسول الله» را بغلِ کرده و در مجموع «تیپ ۲۷ محمد رسول الله» را تشکیل داده؟! حاج احمد گفت: “حکمت داره؛ اولاً «۲۷»، یادآوره ۲۷ رجب، عیدِ مبعثِ حضرتِ رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) هست؛😍 ثانیاً «۲» را در «۷» ضرب کنید، می‌شود «۱۴» و چهارده، عددِ معصومینِ ما علیهم السلام است؛😇 ثالثاً «۲» را از «۷» کم کنید، می‌شود «۵» و عددِ ۵ به پنج تنِ آل عبا بر می‌گردد و خامسِ آلِ عبا هم امام حسین است؛❤️ رابعاً «۲» را به «۷» اضافه‌ کنید، می‌شود ۹ و تسعه المعصومین من ذریه الحسین؛😉 خامساً عدد ۲۷ را بالعکس کنید می‌شود «۷۲» و عددِ ۷۲ هم معرفِ حضورِ کربلائی‌ها و عاشورائیان هست!👌 سربازان آخرالزمانی 💞 @shahiidsho💞
💔 فرزندم در روز مبعث، متولد شد در روز عاشورا مجروح گشت و در روز معراج حضرت رسول، در راه پاسداری از حرم حضرت زینب و امنیت ایران اسلامی، به شهادت رسید.🥀 راوی: پدر انتشار به مناسبت 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 جواد، تربیت‌شده‌ی مڪتب شهادت بود... 📚 بی برادر (با تغییرات) به روایت دوستان #شهیدجوادمحمدی #ش
💔 جواد دستگیر بود نه مُچ‌گیر🤝 شب ها به هم مےرفتیم گشت... مےرفتیم پاتوق فلان گاوداری که فلان خلاف گزارش شده بود؛ اگر جواد نبود، من مےزدم همه‌شان را آش‌ولاشمےڪردم!😅 جواد مےدانست و از آن فضا بیرونم مےکرد.... مےنشست باهاشان حرف مےزد... مثلا طرف عرق خورده بود، جواد مشروب‌ها را خالی مےڪرد و مےرفت... مچشان را مےگرفت اما همین مچ گرفتن مےشد دست‌گرفتن!🤝 همین است که الآن بعضی از همین اراذل نیمه شب می‌آیند سر مزار جواد... 📚 بی برادر (با تغییرات) به روایت دوستان اختصاصی کانال شهیدشو 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 در كشمكش زندگى، به سوى پیروزى چشم ندوخته‌ام و به هیچ‌كس امیدی نداشته‌ام و هیچ‌گاه سعى نڪرده‌ام
💔 شهیدی که پاکے و لطافتش را نفروخت... منى كه از همه چیز گذشته‌ام🕊 و حتى امید خود را از پیروزى قطع كرده‌ام، دیگر دلیلى ندارد كه در برابر نظام‌ها و قدرت‌ها، فشارها، تهدیدها و تطمیع‌ها به زانو درآیم، من از همه چیز آزاد شده‌ام 🕊 و پاكى و لطافت خود را به هیچ چیز حتى به نجات و پیروزی نمى‌فروشم. 📚خدایا به سوی تو می آیم (اختصاصی کانال شهید شو) دست‌نوشته های 📸عکس کمتر دیده شده از 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 جانباز دفاع مقدسی ڪہ شهید مدافع حرم شد مصطفی نوجوان بود که برای دفاع از میهنش، راهی جبهه شد و در
💔 در دفترچه خاطراتش نوشته بود: روز چهارشنبه می‌خواستم وضو بگیرم برای نماز که یک لحظه چشمم به حضرت (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) افتاد.... تاریخ۱۳۶۴/۱۱/۱۶ پادگان دوکوهه احمدعلی نیری را می‌گویم... همان که عارف والا آیت الله حق شناس درباره‌اش فرمودند این جوان بدون حساب، گذشت... دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهید بزرگوار هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان با ما 🥀 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #کرامات_شهدا مدتی‌بود‌که‌از‌خودم‌وتمام‌رفقایم‌دلخوربودم‌وناامیدشده بودم‌ و هی در‌ذهن‌خودم‌باخدا
💔 مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند!😍 پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم... می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!😔 پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! . بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد!!😳 پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... . حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! . میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط... آیت الله نوری با گریه، چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم...» 💞 @shahiidsho💞 کرامت های شهدا در مورد خودتونو واسه مون بفرستید🌹
💔 بچـھ‌ کـھ‌ بود فلج‌ شد مادرش او را نذر حضـرت‌ زینب.س. کرد.. نذر قبول‌ شد و رضا خوب‌ شد ؛ خوبِ‌خـوب... اونقدر خوب‌، کـھ‌ مھر نوکری‌ عمـھ‌ی‌ سادات روی‌ قلبش‌ حڪ‌ شد :) عاقبت‌ هم‌ فدائـے بـےبـے زینب‌ شد🙂 💞 @shahiidsho💞
💔 می‌گفت: انقلاب را بايد عزيز داشت زيرا تنها انقلاب، جامعه غرق در منجلاب فساد ايران را به کمک اسلام، ايثار و شهادت نجات داده است.💪🏻 💞 @shahiidsho💞
💔 خط‌خوبے‌ داشتم،آمد سراغم به‌ لباسش‌ اشاره‌ کرد و گفت: روے سینه‌ام‌ بنویس‌: یازهرا(سلام‌الله‌علیها) روے‌کمرم‌هم‌ بنویس: "مے‌روم‌تاانتقام‌سیلے‌حضرت‌زهرا(سلام‌الله‌علیها)رابگیرم" قطعنامه‌ که‌ قبول‌ شد، گفت: یعنے‌ میشه‌ وعده‌ حضرت‌زهرا عملے‌نشه؟!🤔 خودشون‌فرمودند توے‌ همین‌ جنگ‌ شهید میشے🥀 دو سه‌ روز بعد اعزام‌ شدیم غرب‌ کشور، اما گردان‌ سیدصادق‌ ماند مدتے‌ ازش‌ بے‌خبر بودم وقتے‌ برگشتم‌ دوکوهه‌ سراغش رو گرفتم، گفتند: رفیقت‌پرید🕊شما که‌ رفتین‌ غرب ما هم‌ رفتیم‌ شلمچه... عراق‌ حمله‌ کرده‌بود، روز دوم‌ توے‌ خط کنار خاکریز نشسته‌بودیم سید داشت‌ سفارش‌ مے‌کرد "اسم‌ بے‌بے‌حضرت‌زهرا‌ رو که‌ مے‌برید حتما بگید‌ سلام‌الله‌علیها" هنوز حرفش‌ تموم‌ نشده‌بود که‌ ترکش‌ خمپاره‌ خورد به‌ پیشونیش🥀 📚خط عاشقی۲ 💞 @shahiidsho💞
💔 تو وصیتنامه ش نوشته بود: اگر جنازه ام را که آوردند ، دست راستم روی سینه ام بود منظورش این است (بدین معناست) که من امام حسین یا امام زمان را دیده‌ام و سلام هم کردم و این آرزوی دیرینه ام براورده شده است... و پیکر مطهرش اینچنین بود که در عکس مشاهده مےکنید؛ بله... نوڪر رُخ ارباب، نبیند سخت است اما شهید، نظر مےڪند به وجهُ‌الله.... 💞 @shahiidsho💞
💔 ازپله های قهوه خانه که پائین مےآمد به من اشاره مےڪرد و مےگفت: "پناه حرم! بریم"؟ و خودش شروع مےکرد به خواندن: "پناه حرم! کجا داری میری برادرم؟! بدرقه راه تو، دیدهء ترَم! آهسته تر برو داداش، ببین چه مضطرم" حالا این نوحه را من یاد گرفته بود ولی عجیب به دلش نشسته بود... دلش تاب اضطرار حضرت زینب را نداشت رفت تا بار دیگر عمه سادات به اسارت نرود... راوی: دوست 💞 @shahiidsho💞