eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ ... چقدر درد دارد این جمله "تک و تنها ماندھ ..." وقتی مےتوانم با قدم زدن به شوق وصال حرمش یاورش باشم چه حسرت بزرگےست 💞 @shahiidsho💞
💔 باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل قلمی دست من افتاد به اصرار غزل مبحث هندسه و یک ورق کاغذ و بعد محور عشق من و چرخش پرگار غزل #شهیدجوادمحمدی #آھ ... 💕 @aah3noghte
💔 با ما چه کرده بغض؟ که دور از تو سال هاست لب باز مےکنیم ، سخن گریه مےکند! 😔 #شهیدعلی_خلیلی #آھ... (٣نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو همدم دردم و این ، کشیدن دارد ... ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 هَنـوزَم یهِ عاشِقــۍ هَست حـَرَمـِ شُما نَرفتـہ دیگِہ روش نِمیشہ جایۍ بِگِہ #ڪربلـآ نَرَفتِـہ #بہ‌هواے‌حرمٺ‌محٺاجمـ #بطلب‌دق‌ڪردم... #آهـ_ارباب 💕 @aah3noghte💕
💔 همیشه بی #تو میان هنوزها لنـگم هنوز مثل همیشه... #همیشه_دلتنگم! #شهیدجوادمحمدی #آھ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 دلتنگی نام دیگر این روزهاست وقتے ... از این همہ رهگذر یڪےشان تو نیستے #شهیدسیدمحمدحسین_میردوستی #آھ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 پاییز به مهرش می نازید و من به تو به تویی که ندارمت میدانی... تفاوت من و پاییز چیست؟! هر دو رنگ باخته ایم او از مـهر و من از نبـودنت . . ... 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 خَلقی همه با هم، سُخنِ وَصلِ تو گویند من بی کَسم، افسانه ی هجران به کِه گویم؟ #آهـ_ڪربلآ #بطلب‌دق‌ڪردم... 💕 @aah3noghte💕
💔 خیلے وقـت‌ها بنـد بنـدِ دل مــن براے جرعہ جرعہ دیدن روی ماهت تنگ مےشود.... #شهیدجوادمحمدی #آھ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 تمام شب را برای تو ‌واژه میشوم..! تو ‌بخواب شب بخیر هایت با من... #شهیدمحمودرضابیضائی #آھ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 من خیره می شوم تو ولی چشم را ببند بگذار من #تو را دل سیری، نظر کنم😭 #بعدازشهداچہ_کردیم؟؟ #شهیدرضاناری #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 یک دل منم و صد خیالِ مشغول به تو... #آھ_ارباب 💕 @aah3noghte💕
💔 زندگی هرچند دشوار است اما ... خوب من.... کارهای سخت را هم #عشق، آسان می کند.... بوسه پدر بر مزار پسر #شهیدجوادمحمدی #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بیا #عزیز سفرکرده و به ما‌ #برگرد🕊 به حق #بغض فروخورده صدا برگرد.....🕊 #جاویدالاثرشهیدعلی_بیات #آھ... 💕 @aah3noghte💕
Helali - Aghaye Man.mp3
3.31M
💔 دنیای من آقای من... میگم عاشقم... اما خودم بهتر مےدونم که نالایقم کدوم عاشقی؟ من که همیشه برای تو آینه دقم، کجا عاشقم؟ درد بـده، دَوا بده هرچـےدارم ازم بگـیر بہ مـن یه ڪربلابده 💕 @aah3noghte💕
💔 داستان به قلم زیبای بسم الله النور قسمت 1⃣ 🔶 بریدن سر هفت شیعه، بهشت را واجب می کند اکثر مسلمانان کشور من، سنی هستن و به علت رابطه بسیار نزدیکی که دولت ما با عربستان داره، جامعه دینی ما توسط علما و مفتی های عربستانی مدیریت میشه ... عربستان و تفکراتش، نفوذ بسیار زیادی در بین مردم و علی الخصوص جوان ها پیدا کرده تا جایی که میشه گفت در حال حاضر، بیشتر مردم کشور من، وهابی هستند . من هم در یک خانواده بزرگ با تفکرات سیاسی و وهابی بزرگ شدم ... و مهمترین این تفکرات ... "بذر از شیعیان و علی الخصوص ایران بود" .. من توی تمام جلسات مبلغ های عربستانی شرکت می کردم ... و این تنفر در من تا حدی جدی شده بود که برعکس تمام اعضای خانواده ام، به جای رفتن به دانشگاه، تصمیم گرفتم به عربستان برم .. . می خواستم اونجا به صورت تخصصی روی شیعه و ایران مطالعه کنم تا دشمنانم رو بهتر بشناسم و بتونم همه شون رو نابود کنم ... " کسی که سر هفت شیعه رو از بدن جدا کنه، بهشت بر اون واجب میشه " .. تصمیمم روز به روز محکم تر می شد تا جایی که بالاخره شب تولد ۱۶ سالگیم از پدرم خواستم به جای کادوی تولد، بهم اجازه بده تا برای نابودی دشمنان خدا به عربستان برم و .. . پدرم هم با خوشحالی، پیشانی منو بوسید ... و مشغول آماده سازی مقدمات سفر شدیم .. سفری برای نابودی دشمنان خدا ... پ.ن: برای ذکر نام و کشور راوی داستان معذوریت وجود دارد. ⏮ ادامه دارد... ⛔️ 💕 @aah3noghte💕
💔 لطفےست که می کند غمت با دل من ورنه دل تنگ من چه جای غم توست ؟ #آھ_ارباب 💕 @aah3noghte💕
💔 گفتی كه درمانت دهم بر هجر پايانت دهم گفتم كجا كی خواهد اين؟ گفتی صبوری بايد اين #شهیدجوادمحمدی #آھ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 شب ‌است و آنچہ دلم ڪردہ آرزو اینجاست ز عمر نشمرم آن ساعتے ڪہ او اینجاست #همسران_زینبی_شهدا #آھ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕
💔 بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز در دلم دردےست ناآرام و هستےسوز #شهیدمهدی_زین_الدین #آھ... 💕 @aah3noghte💕
بسم الله النور قسمت 2⃣ 🔶 ایران یا عربستان؟ مساله این بود در حال آماده سازی مقدمات بودیم ... با مدارس عربستان ارتباط برقرار کردیم ... و یکی از بزرگ ترین مبلغ ها، نامه تایید و سفارش برای من نوشت .. . پدر و مادرم و بقیه اعضای خانواده می خواستن برای بدرقه من به فرودگاه بیان ... اما من بهشون اجازه ندادم و گفتم: " من شاید ۱۶ سال بیشتر ندارم اما از امروز باید به خاطر خدا باشم و کنم. مبارزه برای خدا راحت نیست و باید تنها برم تا به تنهایی و سختی عادت کنم .. . " اشتیاق حرکت باعث شد که خیلی زودتر از خانه خارج بشم ... تنها، توی فرودگاه و سالن انتظار، نشسته بودم که جوانی کنار من نشست و سر صحبت باز شد .. . وقتی از نیت سفرم مطلع شد با یک چهره جدی گفت: "خوب تو که این همه راه می خوای به خاطر خدا هجرت کنی، چرا به ایران نمیری؟ برای مبارزه و نابود کردن یک مردم، هیچ چیز مثل این نیست که بین خودشون زندگی کنی و از نزدیک باهاشون آشنا بشی ... اشتباهات و نقاط ضعف و قوت شون رو ببینی و ...." تمام طول پرواز تا عربستان، مدام حرف های اون جوان توی ذهنم تکرار می شد ... این مسیر خیلی سخت تر بود ... اما هر چی بیشتر فکر می کردم، بیشتر به این نتیجه می رسیدم که این کار درست تره ... من تمام این مسیر سخت رو به خاطر خدا انتخاب کرده بودم و از اینکه در مسیر سخت تری قدم بزارم اصلا نمی ترسیدم .. . هواپیما که در خاک عربستان نشست، من تصمیم خودم رو گرفته بودم ... "من باید به ایران میومدم " ... اما چطور؟ بعد از گرفتن پذیرش و ورود به یکی از حوزه های علمیه عربستان، تمام فکرم شده بود که چطور به ایران برم که خانواده ام، هم متوجه نشن؟ .. . سه ماه تمام، شبانه روزی و خستگی ناپذیر، وقتم رو روی یادگیری زبان فارسی و تسلطم روی عربی گذاشتم ... و همزمان روی ایران، حوزه های علمیه اهل سنت و شیعه و تاریخچه هاشون مطالعه می کردم ... تا اینکه بالاخره یه ایده به ذهنم رسید ... . با وجود ترس شدید از شیعیان و ایران ... از طرف کشورم به حوزه های علمیه اهل سنت درخواست پذیرش دادم تا بالاخره یکی از اونها درخواستم رو قبول کرد .. به اسم تجدید دیدار با خانواده، مرخصی گرفتم ... وسایلم رو جمع کردم و برای آخرین بار به دیدار خانه خدا رفتم ... دوری برام سخت بود اما گفتم: "خدایا! من به خاطر تو جانم رو کف دستم گرفتم و به راهی دارم وارد میشم که ... ." . به کشورم برگشتم ... از ترس خانواده، تا زمان گرفتن تاییدیه و ویزای تحصیلی جرات نمی کردم به خونه برگردم ... شب ها کنار مسجد می خوابیدم و چون مجبور بودم پولم رو برای خرید بلیط هواپیما نگهدارم ، روزها رو روزه می گرفتم ... . . بالاخره روز موعود فرا رسید ... وقتی هواپیما توی فرودگاه امام خمینی نشست، احساس سربازی رو داشتم که یک تنه و با شجاعت تمام به ... هزاران تصویر از مقابل چشم هام رد می شد ... حتی برای سخت ترین مرگ ها، خودم رو آماده کرده بودم ... . . هر چیزی رو تصور می کردم؛ جز اینکه در راهی قدم گذاشته بودم که ... سرنوشت من، دیگه توی دست های خودم نبود ... ⏮ ادامه دارد... به قلم زیبای 💕 @aah3noghte💕
💔 چه بی تابانه می خواهمت ای دوری ات آزمونِ تلخِ زنده به گوری... #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 #عاشقی یعنی همین زخم عمیق هر که عشقش بیش زخمش بیشتر #شهیدجوادمحمدی #آھ... (۳نقطه) 💕 @aah3noghte💕