eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 مبتلای محنت هجرم مکن! بر سر من هر چه مےخواهی بیار... 💔 💕 @aah3noghte💕 مطالب ناب شهدایی را، اینجا بخوانید
💔 حضرت آقا (مقام معظم رهبری) به گنبد آمده بودند و آقا روح‌الله محافظ ایشان بودند. ظهر بود و سفره ناهار پهن شد. آقا روح‌الله آن‌قدر محو ابهت حضرت آقا شدند، طوری که ایشان به آقا روح‌الله اشاره کردند و گفتند: «جوان به این رعنایی چرا غذا نمی‌خوری؟» بعد گفتند که «بیا و کنار من بنشین». آقا روح‌الله رفت و کنار حضرت آقا نشست و ایشان از آقا روح‌الله پرسید «بچه کجایی؟» آقا روح‌الله گفت: «من آملی هستم و از مازندران». حضرت آقا هم گفتند «دانه بلند مازندران». وقتی به خانه برگشت آن‌قدر که محو جمال حضرت آقا بود که می‌گفت: «خدا قسمتت کند یک‌بار حضرت آقا را ببینی». خیلی دوست دارم یک‌بار از نزدیک به دیدار آقا بروم و بچه‌هایم او را ببیند.   ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 رمان_رهــایـــے_از_شب☄ #قسمت_نود_و_چهارم غذای داخل ظرف برای دونفر بود. گفتم: _من  دارم میرم بالا
💔 با نوشتن نامه کلی سبک شدم. با خودم فکر کردم چقدر خوب میشود اگر این نامه رو به دست حاج مهدوی برسانم.رو به آسمون گفتم:😢🙏خدایا بازم میگم ریش و قیچی دست خودت…اگر صلاح میدونی شرایطش رو جور کن تا از خودم پیش حاج مهدوی دفاع کنم. 🍃🌹🍃 میان دردلهام با خدا خوابم برد. 💤الهام با همان چادر در جایی شبیه امام زاده نشسته بود و نماز میخواند.به طرفش رفتم.بالبخند به صورتش نگاه کردم. او اخم مادرانه ای کرد و با گله گفت: _چرا برام تسبیحات رو نخوندی؟ گفتم _یادم رفت..😔 و شرمنده سرم رو پایین انداختم.خندید. _حاجت روابشی سادات عزیز…😊 🍃🌹🍃 طنین صداش در گوشم پیچید.. حتی در بیداری.انگار هنوز کنارم بود. روی سجاده نشستم. تسبیح رو برداشتم و در جا براش تسبیحات حضرت فاطمه رو فرستادم.از آنروز به بعدهرشب براش تسبیحات می‌فرستادم و بعد میخوابیدم! روزها یکی بعد از دیگری به سرعت سپری میشدند و من حضور مسعود و کامران کنار مسجد برام سوال برانگیز بود. همه ی این مسایل دست به دست هم داد تا از مسجد اون محل فاصله بگیرم و سراغ اون محله نرم. 🍃🌹🍃 جمعه ظهر بود. طبق معمول بعد از اذان سجاده پهن کرده بودم تا نماز بخوانم که ناگهان در زدند. قلبم از حرکت ایستاد.😨 این حالتی بود که بعد از هر صدای ضربه ای که به در خانه ام میخورد  بهم دست میداد چون همیشه کسی که پشت در بود برای آزار من حاضر میشد. با چادر نماز به سمت در رفتم .خانوم همسایه که درطبقه ی سوم ساکن بود با یک ظرف غذا 🍲پشت در ایستاده بود.در رو با اضطراب باز کردم.او سلام گرمی کرد و در حالیکه به داخل خونه نگاه می انداخت گفت: _مزاحم که نیستم؟ با لبخندی دوستانه گفتم:😊 _اختیار دارید مراحمید. _نماز میخوندید؟؟ گفتم:_هنوز قامت نبستم.بفرمایید داخل! او در کمال تعجب کفشش رو در آورد و داخل اومد.در تمام این سالها این اولین باری بود که همسایه ام وارد خونم میشد.ظرف غذا رو روی اوپن گذاشت و گفت: _مثلا همسایه ایم ولی از هم خبر نداریم  یک کم آش ترخینه درست کرده بودم گفتم بیام هم یه سر ببینمتون، هم اینکه از آشم بخورید. در دلم گفتم:عجب!!منم باور کردم!اصلا من وشما با هم صنمی داریم زن؟! حرف اصلیتو بگو. ولی بجاش گفتم: _لطف کردید.خیلی خوش آمدین.بابت آش هم ممنون. او یک کم از این در و اون در حرف زد  و بالاخره با ظرافت تمام بحث رو به منطقه ی دلخواهش کشوند وگفت: _راستش چند وقت پیش از خونتون سروصدا و داد وقال شنیدم..خیلی نگرانت شدم گفتم بیام بالا ببینم چه خبرشده بعد گفتم به من چه…یعنی حقیقتش ترسیدم… با تعجب پرسیدم: _چه ترسی؟! اصلا ترس برای چی؟من که سروصدایی ندارم! او با ناراحتی مکثی کرد وگفت: _چی بگم..من خودمم گیج شدم! از یه طرف همسایه ها میگن شما …ولش کن.ولش کن.. بلند شد وبه سمتم اومد.: _اومدم اینجا بگم حلالم کن! بخدا همش فکرم پیشته.هی تو خیابون و کوچه میبینمت اینقدر گلی.. اینقدر خانومی میمونم چی بگم.. پرسیدم: _چرا گیج شدی؟ خیلی راحت بگو همسایه ها درمورد من چی میگن؟ او نگاهش رو پایین انداخت وبعد قاطعانه گفت: _درست نیست بگم.همین قدر که اومدم و دیدم سجاده ت پهنه خیالم راحت شد.مردم حرف مفت زیاد میزنند. حلالم کن تو رو خدا…خوب من میرم نمازتو بخونی.خیلی سریع درو باز کرد و با عذرخواهی پایین رفت. 🍃🌹🍃 در سرم دردی خفیف پیچید! دیگه تو این ساختمون زندگی کردن برام سخت شده بود.باید دنبال یک جای جدید میگشتم. دلم از دنیا گرفته بود. چفیه رو برداشتم و توی سجاده م گذاشتمش. با دیدنش یک دل سیر گریه کردم و بعد نمازم رو اقامه کردم.یادم افتاد که دیشب برای الهام تسبیحات نفرستادم. بدهیم رو پاس کردم و در دلم با او درددل کردم... الهام..گفتی برام دعا میکنی! من هرچی دعا میکنم بدتر میشه.دارم کم میارم عرصه به هم تنگ شده.تو رو به صاحب این تسبیحات برام دعا کن. این روزها بدترین روزهای زندگی من پس از توبه بود!!! وقتی خوب نگاه میکنم تمام زندگی من بدترین بود.. چه پس از توبه چه قبل از توبه!!! خدایا کی بهار رو به زندگی من دعوت میکنی؟مراقبم باش! مبادا کم بیارم! 🍃🌹🍃 چند وقتی گذشت.. فاطمه بخاطر پاره ای از مشکلاتش عروسیش عقب افتاده بود و التماس دعا داشت تا قبل از مهر عروسی بگیره. ومن برای برآورده شدن حاجتش نماز شب میخوندم! یک روز بهم زنگ زد  که مشکلشون حل شده و تا دو هفته ی آینده میره سر خونه و زندگیش. این اتفاق برای من خیلی ارزشمند بود.چون گمان میکردم خداوند دعای منو نسبت به بهترین دوستم مستجاب کرده.اما برعکس آسودگی خاطر فاطمه،این اواخر دلم گواهی بد می داد و دایم منتظر یک حادثه ی بد بودم.هر روز صدقه می انداختم و از خانه خارج میشدم. تا اینکه یک روز آن اتفاقی که منتظرش بودم افتاد.... ادامه دارد… نویسنده: ... 💕 @aah3noghte💕
💔 و در صحنه نبرد ندا آمد: پیرغلامان زینبی اذن شهادت دارند... #شھیدمنصورعباسی حبیب مدافعان حرم سپیدموی ۶۰ ساله #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #انتشار_بدون_تغییر_در_عکس
💔 گناهت را نگذار پای جوانےات به جوانےشان برمےخورد #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #انتشار_بدون_تغییر_در_عکس
⭕️ نقره‌داغ مفسدان توسط قوه‌قضاییه؛ بازگشت ۳۰ هزار میلیارد به بیت‌المال و شاکیان خصوصی 🔹از زمان حضور حجت‌الاسلام رئیسی بر مسند ریاست قوه‌قضاییه تاکنون، ۳۰ هزار میلیارد تومان به بیت‌المال و شاکیان خصوصی بازگشته است. https://tn.ai/2102068 #رئیسی_مچکریم #مبارزه_با_فساد
💔 ترجیحا با ۱۰۰لعن و ۱۰۰ سلام به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان و استجابت حاجات اعضای کانال ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سه برادر که در یک روز به شھادت رسیدند.... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 آیا #ولی_فقیه می‌تواند #رئیس_جمهور را #عزل کند؟! برنامه بدون توقف #مجلس #دیوان_عالی_کشور #اندڪےبصیرت 💕 @aah3noghte💕 #فرواردکن_مومن 😉
💔 کاش به جای پائیز تو با مهر مےآمدی... مولای غریبم #اللهّمَ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #آھ... 💕 @aah3noghte💕