eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 💝 بعد از عملیات خیبــر ڪه منطقه ڪمی آرام شده بود، مادر علی اصـرار ڪرد ڪه باید برویم خواستگـار؎. علی سعی می‌ڪرد از زیر این اصــرارها در برود و می‌گفت: من مـرد جنگــم، دوست ندارم دختـر مردم را بی‌سرپرست رهــا ڪنم. بالاخره اصرارها؎ مادر جواب داد و علی برا؎ ازدواج با دختـر خـاله‌اش اعلام موافقت ڪرد. قرار شد خواهرش، شرایط علی را به دختـر خـاله‌اش بگوید. بالاخره قرار خواستگــار؎ گذاشته شد. موقع رفتن علی یڪ ڪتابی درباره حضرت زهــرا (س) با خود برداشت و رفتنــد. بین مراسـم گفتند ڪه عــروس و داماد بروند اتاق دیگر؎ تا صحبت‌هایشان را بڪنند. وقتی نشستند علی، ڪتاب را گذاشت جلو؎ عــروس: «این ڪتاب را بخوان، تو؎ زندگی باید حضرت علــی و حضرت زهــرا (س) الگو؎ من و تو باشه! شغلــم هم میدونی ڪه خطرناڪه. ممڪنه فقط یڪ روز ڪنارت باشم و یا یڪ عُمــر. فڪرهات رو بڪن». خیلی زود این وصلت سرگرفت و قرار بر جشــن ازدواج ده روز بعد از مراسم عقـد، در روز مبعث رسـول خدا (ص) گذاشته شد. 💞 @shahiidsho💞