eitaa logo
شهید شو 🌷
4.5هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
4هزار ویدیو
72 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ پست های برجسته به قلم ادمینِ اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱@Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 رزمنده ی دیروز شهید امروز شهید سوداگر در یکی از سنگرهای عراقی پس از فتح/فروردین۱۳۶۱ سالروز شهادت فتح المبین ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲   ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ 💞 @shahiidsho💞
💔 به یاد حماسه عملیات خیبر عملیات خیبر در هور الهویزه، جزایر مجنون و زید در ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه روز ۳ اسفندماه ۱۳۶۲ و با رمز «یا رسول الله(ص)» آغاز شد. در مجموعه محورهای عملیاتی خیبر، دو جزیره مجنون شمالی و جنوبی، دکل های فشار قوی برق دکل های تقویتی رادیو و تلویزیون، تأسیسات و کارخانه های کاغذ سازی و چاه های نفت عراق قرارداشت. ضمن عملیات خیبر چند عملیات انحرافی و فریب در مناطق دیگر انجام شد. در محور العزیر(شمالی) نیز نیروها خود را به رودخانه دجله رساندند و دو جزیره مجنون نیز به راحتی در اختیار ما قرار گرفت. در محور جزایر مجنون و طلائیه به منظور الحاق و پیشروی به سمت «نشوه» در نظر گرفته شد، اما به دلایلی پیشروی صورت نگرفت و دشمن به شکل گسترده ای اقدام به استفاده از بمب‌های شیمیایی کرد و ما فقط موفق به حفظ جزایر شدیم. در مجموع این عملیات در منطقه ای به وسعت ۱۱۸۰ کیلومتر انجام شد که جزایر مجنون به مساحت ۱۶۰ کیلومتر مربع همراه با ۵۰ حلقه چاه نفت و چندین روستا از جمله مناطق آزاد شده در این عملیات می باشند. لازم به ذکر است در این عملیات محمدابراهیم همت سردار رشید اصفهانی به شهادت رسید خیبر ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲   ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ 💞 @shahiidsho💞
💔 سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می‌آمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر می‌توانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آن‌ها در یک منطقه می‌ماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز می‌گرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار می‌شدند. روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کم‌ترین خللی ایجاد نمی‌شد. سال 61 ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه انجام گرفت. شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات می‌شدند. گرمای شدید باد و توفان شن‌های روان و از همه مهم‌تر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه دار بودند و لب‌هایشان خشکیده بود اما به عشق اباعبدالله الحسین (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند. راوی: سید ابراهیم یزدی رمضان ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 کپی بدون تغییر در عکس!
شهید شو 🌷
💔 روزمان را متبرک کنیم به یاد شهید مددخانی متولد: یکم فروردین ۱۳۴۲، در روستای گزنه از توابع شهر قز
💔 روزمان را متبرک کنیم به یاد غیورمردان عملیات اچ۳ پانزدهم فروردین ۱۳۶۰ هواپیماهای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در یک عملیات "پیچیده" به سه پایگاه نیروی هوایی عراق در عمق خاک این کشور حمله کردند. گرچه اهمیت این حمله در بحبوحه حوادث سیاسی بهار و تابستان سال ۱۳۶۰ در ایران فراموش شد ولی حمله به پایگاه‌های الولید، به نام اچ-۳ ( عملیات_H3 ) نقطه عطفی در مرحله اولیه جنگ هشت ساله ایران و عراق بود. یاد و خاطره خلبانان غیور و شجاع میهن اسلامی گرامی باد. 🛩 دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می‌دهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان اچ۳ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"
شهید شو 🌷
💔 روزمان را متبرک می کنیم به یاد شهیدان عملیات کربلای ۱۰ در ۳۰ فروردین ۱۳۶۶ عملیات‌ کربلای ‌۱۰ با رمز یا صاحب‌الزمان(عج) توسط‌ نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ در محور بانه‌- سردشت‌ که از شمال‌ به‌ رودخانه‌ مرزی‌ گلاس، از جنوب‌ به‌ رودخانه‌ آوسیویل، از شرق‌ به‌ سورکوه و از غرب‌ به‌ ارتفاعات‌ گرده‌رش، ویسی‌ و ارتفاعات‌ عمومی‌ آسوس منتهی‌ می‌شد، به وقوع پیوست... این‌ منطقه‌ دارای‌ عوارض‌ حساس‌ و ارتفاعات‌ بلند و صعب‌العبور است ولی جوانان غیور کشور، با پشت سر گذاشتن موانع طبیعی و نظامی، باعث آزادسازی ‌۵۰ روستای‌ منطقه، ارتفاعات‌ سرگلو، بردهوش، قشن، اسپیدار، گلان و چند ارتفاع‌ دیگر میسر شدند. در این عملیات، تعدادی از جوانان کشور شهد شهادت نوشیدند که درمیان آنها نام فرمانده توپخانه سپاه، شهید حسن شفیع زاده نیز به چشم می خورد...🥀 دسته گلی از صلوات به نیابت از شهدای عملیات کربلای ۱۰، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان کربلای ۱۰ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 ۳۱ فروردین سال ۱۳۹۴ عملیات بصرالحریر مصادف با اول رجب مجروحیت آقا مصطفی صدرزاده و شهادت حاج حسین بادپا شهید مالامیری شهید کجباف شهید سیدمصطفی موسوی عملیاتی که آقا مصطفی از آن، کلی خاطره تلخ داشتند و تا مدتها از این عملیات و اتفاق های آن تعریف می‌کردن و گریه میکردند نکته: صدای آقا مصطفی توی اوج درد رو می‌شنوید؟ دارن میگن: الحمدلله الحمدلله خدا رو شکر هرچی دادیم برای خدا، کمه الحمدلله علی کل حال بصرالحریر ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 ۳۱ فروردین سال ۱۳۹۴ عملیات بصرالحریر مصادف با اول رجب مجروحیت آقا مصطفی صدرزاده و شهادت حاج حسی
💔 یکی از نیروها می‌گفت: "شب قبل از عملیات بصری الحریر، ابوحامد رو در خواب دیدم که با جمعی از رزمنده‌ها همراه بود و میگفت بچه‌ها به کربلا خوش آمدید." ● یاد و خاطره شهدای بصرالحریر گرامی باد ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"
💔 پرستار می گفت: کشیک بودم. رفتم سری بزنم به اتاق های بخش. تو یکی از اتاق ها دیدم یکی از مجروحین جنگی، اوضاعش خیلی خرابه. زیر گلوش، بر اثر اصابت گلوله مثل یک گودال سوراخ شده و بدنش هم ترکش خورده. می‌گفتن تو "بازی دراز" چنین شده، فرمانده اونجا بوده. دیدم با این وضعش داره تَیمُم می کنه، از پشت در داشتم نگاهش می کردم. شروع کرد به نماز خوندن. چه نمازی؟... من با این تن سالمم، تا به حال همچین نمازی نخونده بودم! رفتم جلو تا کمی پشتیِ تختش رو بلند کنم که راحت تر باشه. بعد موندم بالا سرش تا نمازش تموم شد. گفتم: ”اگه درد داری، برات مسکن بیارم؟” با همون فک بسته شده به زحمت گفت: ”نه خواهر، درد من، مُسکنش همین نمازه...” انتشار به مناسبت بازی دراز ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"
شهید شو 🌷
💔 حرف آخر... قبل از تولد رضا به پابوس امام رضا (ع) رفتم و از خداوند خواستم به بزرگواری امام هشتم (ع
💔 حرف آخر... فقط شهادت می‌توانست او را به آرزوی دیرینه‌اش برساند... "من شهادت را برگزیدم؛ زیرا تنها شهادت است که می تواند ما را از این دنیای فانی و خیل مادیات برهاند و مرا به همان آرزوی دیرینه ام برساند... اگر من شهید شدم، مرا از دفتر حزب جمهوری اسلامی تشییع کنید." این وصیتنامه شهید قاسم شکیب زاده است، نوجوانی که با دست بُردن در شناسنامه‌‌ خود برای دفاع از خاک وطن راهی جبهه‌‌های نبرد شده بود. در لحظه‌ی شهادت بیت‌ المقدس سالروز شهادت ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"
💔 بعضی گلها... اینگونه پرپر میشوند🥀 ۱۳۶۵ سیدالشهداء_علیه_السلام‌ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 مطالب کانال رو فوروارد کنین
17.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 به مناسبت سالروز عملیات منافق‌سوز مرصاد مجاهدین عراقی اولین کسانی بودند که در عملیات مرصاد با منافقین مقابله کردند. عراقی‌ها در عملیات مرصاد در دفاع از ایران ۱۰۰ شهید تقدیم کردند راوی: داماد شهید ابومهدی المهندس در برنامه ماه من ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 مطالب کانال رو فوروارد کنین
💔 «منافقین می‌خواستند به طرف کرمانشاه بیایند، اما مردم از اسلام آباد تا کرمانشاه با هر وسیله‌ای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.💪 ساعت ۵ صبح رفتیم. همه خلبان‌ها در پناهگاه آماده بودند. توجیه‌شان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای است. دو هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴🚁 آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: «همینجور سرپائین برو جلو ببینیم این منافقین کجایند.» همینطور از روی جاده می‌رفتیم، نگاه می‌کردیم و مردم سرگردان را می‌دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته‌اند «گردنه مرصاد». یکدفعه نگاه کردم، مقابل خاک‌ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک‌ریز رد شوند. به خلبان‌ها گفتم: «دور بزنید وگرنه ما را می‌زنند.» به اینها گفتم: «بروید از توی دشت.» یعنی از بغل برویم؛ از داخل دشت از بغل رفتیم، معلوم شد که حدود سه تا چهار کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم. به خلبان گفتم: «این‌ها را می‌بینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند.» خلبان‌های دو کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دوی‌شان برگشتند. من یک دفعه داد و بی‌دادم بلند شد، گفتم: «چرا برگشتید؟» گفت: «بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودی‌اند. چی‌چی بزنیم اینها رو؟!» خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودی‌ها بودند و من هر چه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا اینها «منافقند»، گفتند: «نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان.» آخر عصبانی شدم، گفتم: «بنشین زمین.» او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به‌خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیر‌ها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلی‌کوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه‌جوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: «بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. «گفت: «به خدا من می‌ترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودی‌اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب.» حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل این که متوجه بودند که ما داریم بحث می‌کنیم راجع به این که می‌خواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لوله توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل این که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: «دیدی خودی‌ها را؟». اینها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهی گفتند: «به علی قسم الان حسابش را می‌رسیم.» سوار هلی‌کوپتر شدند و رفتند. اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهمات‌شان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‌ها که داخل بود، مثل آتش‌فشان می‌رفت بالا. بعد هم اینها را هرچه می‌زدند، از این طرف، جای‌شان سبز می‌شدند، باز می‌آمدند. بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند. بعضی از آنها فراری می‌شدند توی این شیار‌های ارتفاعات، که شیار‌ها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‌کشیدیم، نمی‌آمدند. می‌رفتیم دنبال آنها، می‌دیدیم مرده‌اند. همه سیانور خوردند، خودشان را کشته‌اند. توی اینها، دختر‌ها مثلاً فرماندهی می‌کردند. از بی‌سیم‌ها شنیده می‌شد: «زری، زری! من به‌گوشم.» التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود. به هر حال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه شریفه، عمل کرد که خداوند در آیه شریفه می‌فرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» و نقطه آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف‌ترین و خبیث‌ترین دشمنان ما (منافقین) در این‌جا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.» مرصاد و دفع تجاوز ستون زرهی منافقین از زبان سپهبد شهید علی صیاد شیرازی سالروز عملیات مرصاد ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 💞 @shahiidsho💞 مطالب کانال رو فوروارد کنین