eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم خیلی آدم افتاده‌ای بود. خوش مرام و خوش خنده😃، فقط یه مشکلی داشت🙁 او
💔 امشب، شب هفتم حضرت سیدالشهداست و ما به همین مناسبت، هیئت داشتیم! منبری داشت از ثواب گریه بر حضرت سیدالشهدا می گفت و اینکه با گریه بر آقا می توانیم عزیزدردانه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بشیم! و در همین رابطه به بیان یک جریان از هند پرداختند و آن اینکه: یک زن هندو که مسلمان نبود در روز عاشورایی صدای روضه و مداحی همسایگان شیعه اش را می شنوه و دلش میشکنه و به سینه میزنه که آخر چرا با حسین و بچه های آقا اینطور با ستم و ناجوانمردانه برخورد شده... تا اینکه سالیان بعد که از دنیا میره به رسم هندوها جنازه این پیرزن رو آتش میسوزانند و با کمال تعجب می بینند که دست و سینه در آتش نمی سوزد و این نبوده الا برای گریه و سینه ایی که در عزای حسین ع خرج شده.. تا این واقعه را حاج آقا بیان کردند بلافاصله من بیاد عقیل خلیل زاده افتادم. تازه با هم آشنا شده بودیم و به واسطه یکی از دوستان با این شهید عزیز دوست شده بودم! خوش‌مرام بود و ورزشکار، با یک قد رشید. شنیده بودم میوندار هیئت هم هست و سینه زن ارباب و کلی ویژگی های خوب دیگه! تا اینکه بر اثر زمین خوردن هلیکوپتر حامل عقیل به فیض شهادت نائل شد. تمام پیکرش از شدت و حرارت آتش سوخت🔥الا سینه‌اش؛ حتی موهای روی سینه‌اش هم نسوخته بود توی اون آتیش و گرما، جای دست سالم مونده بود. من خیلی جالب بود برام دیدن این صحنه! یه موقع آدم یه چیزی رو میشنوه و یه موقع می بینه! فرقش زمین تا آسمونه خدایی! ✍ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا اتمام قسمت ها کپی نکنید!
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۲۳۹) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ ف
✨﷽✨ (۲۴۰) وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِي ما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‌ و كسانى از شما كه در آستانه مرگ قرار مى‌گيرند و همسرانى از خود به جاى مى‌گذارند، درباره‌ى همسرانشان اين سفارش است كه تا يك سال، آنها را (با پرداخت هزينه زندگى) بهره‌مند سازند و از خانه بيرون نكنند. ولى اگر آنها خود بيرون رفتند و تصميم شايسته‌اى درباره‌ى خودشان گرفتند، بر شما گناهى نيست و خداوند توانا و حكيم است. ✅ نکته ها برخى مفسّران معتقدند نزول اين آيه، قبل از آيه عدّه‌ و قبل از آيه ارث مى‌باشد و با نزول آن آيات، اين آيه نسخ شده و يا به عبارتى تاريخِ عمل به آن پايان پذيرفته است. ولى برخى ديگر معتقدند آيات عدّه و ارث، مقدار ضرورى و واجب را مطرح كرده كه زن فلان مقدار حقّ ارث دارد و فلان مدّت نيز واجب است عدّه نگهدارد، ولى اين آيه را مى‌توان در كنار وظيفه‌ى واجب، به صورت يك عمل استحبابى قلمداد كرد. به اين معنا كه علاوه بر مدّت عدّه، اگر زن به احترام شوهر، خواست تا يك سال در خانه بماند، شوهر هم به احترام زن علاوه بر سهم ارث، مخارج يك ساله‌ى او را از ثلث خود، كه درباره آن حقّ وصيّت دارد، بپردازد. 🔊 پیام ها - مردان، بخشى از مال خود را براى همسرانشان وصيّت كنند. «وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ ...وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ» - آينده زنان بيوه بايد تأمين شود. «مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ» - هرگونه تصميم زن در انتخاب شوهر مجدّد، بايد عاقلانه و مشروع و با احراز مصلحت باشد. «فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ» - تشريع احكام الهى، بر اساس حكمت است. «عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
شهید شو 🌷
💔 #طنز_جبهه توی تیپ امام حسن ع که بودیم آموزشهای خیلی سختی میدیدیم ونفس گیر یه اموزش داشتیم زند
💔 بچه ها گفتند مرغ یک پا دارد ما باید امروز برویم اهواز نماز جمعه! گفتم عمرا اگر اجازه بدهند شما تشریف خود را ببرید! گفتند جیم می زنیم می رویم و برمی گردیم. گفتم : مگه من مرده ام شما می خواهید نماز جماعت را پشت سر یک امام جماعت دیگر بخوانید من حاضرم به تنهایی همه شما را به فیض برسانم. جماعت هم پذیرفتند. (هانی) هم رفت بچه های خرمشهر را آورد در صراط مستقیم..! من هم رفتم جلو ایستادم و اسلحه را گرفتم با بچه ها هماهنگ کرده بودم که زمانی که من شرف حضور می آورم جماعت از ته حلق فریاد بزنند: "صل علی محمد یار امام خوش آمد" جوگیر شده بودند و البته از حضور تاریخی من با پرتاب پوتین، قند و غیره... (علی الخصوص غیره..) استقبال کردند من هم مراتب تشکر را به جا آوردم و برای حفظ جان و مال و..جماعت را به نشستن دعوت کردم ناگهان به اهمیت بادی گارد (که این جماعت شرق زده! به آن محافظ گویند) پی بردم در اندک زمانی به مقدار دو محافظ که عبارت از: شهید امان دادی سمت چپ و شهید تقی پور که داوطلبانه محافظ سمت راست من شده بود اطراف من را گرفتند. من هم که از همه دشمنان در امان شده بودم سینه را صاف کردم و گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم. برادران اینجا جنگ است لذا معنی ندارد که دو خطبه داشته باشیم ممکن است 2 یا 4 یا 10 تا خطبه داشته باشیم،بستگی به خطیب دارد خطبه اول راجع به موضوع مهم و حیاتی احکام (چای) است اگر چای را با قند اول خوردید بعد شک کردید که یک قند خوردید یا دو، باید به شک اعتنا نکرده و.... و بعد بچه ها را به شکیات نماز بردم و..... عکس تزیینی است ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_سی_و_هشت محمدحسین به روایت
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨

  



تا آن روز به چنین موردی برخورد نکرده بودم. برای اولین بار بود که عراق از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد و بچه ها هنوز آشنایی زیادی با آن ها نداشتند.
 وسایل را رها کردیم و به داخل محوطه ی باز قرارگاه دویدیم. 

در همین موقع محمدحسین را دیدم با همان لباس عربی، مشغول هدایت بچه ها بود. پشت لندکروز ایستاده بود و بچه ها را صدا می زد تا سوار شوند.
می خواست نیرو ها را تا آنجا که امکان دارد از محدوده ی آلوده دور کند.


همه ی بچه ها لباس نظامی به تن داشتند و با پوتین بودند، اما محمدحسین با لباس آزاد و گشاد عربی و این باعث شد بیشتر در معرض مواد شیمیایی قرار بگیرد.

 گاز به سرعت در منطقه منتشر شد وهمه را آلوده کرد. وقتی بچه ها با عقب آمدند، اغلب شیمیایی شده بودند، اما وضعیت محمدحسین به خاطر همین لباس ، بدتر از همه بود، به خصوص پاهایش که تا کشاله ی ران به شدت سوخته بود.


من هم شیمیایی شده بودم، اما نه به اندازه ی محمدحسین، همه مجروحان را به عقب منتقل کردند و با یک هواپیما به تهران فرستادند.
حدود ده ، پانزده نفر از بچه ها با هم بودیم. حالمان خوب نبود.

چشم هایمان هم خیلی خوب نمی دید. فقط از روی صدا ها تشخیص می دادیم که چه کسانی هستند. با رسیدن به تهران و بستری شدن در بیمارستان لبّافی نژاد دیگر از محمدحسین خبری نداشتم.

چند روز بعد یکی از دوستان مرا در بیمارستان دید، چشمانم کمی بهتر شده بود. بعد از سلام و احوال پرسی گفت :«می دانی کی طبقه بالاست؟.»

گفتم :«کی؟»
گفت :«حدس بزن!»
گفتم :«چه می دانم! خب بگو.»

گفت :«محمدحسین یوسف اللهی طبقه ی دوم همین جاست.»
باورم نمی شد، چند روز آنجا بودم و از محمدحسین هیچ خبری نداشتم....


در حالی که فقط چند اتاق با هم فاصله داشتیم. خیلی خوشحال شده بودم. گفتم :«حالش چطور است؟» گفت :«زیاد خوب نیست، جراحتش شدید است.» 
گفتم :«کمکم کن می خواهم به اتاقش بروم! و همین الان ببینمش.»


وقتی بالای سرش رسیدم، دیدم چشمانش بسته است. سوختگی شدیدی پیدا کرده بود. صدایش کردم. از روی صدا مرا شناخت، همان لبخند شیرین همیشگی گوشه ی لبانش نشست.
گفتم :«آقا حسین لبو شده!» چیزی نگفت ، فقط خندید. گفتم :«چی شده حسین سرخو شدی؟» گفت :«چه کنیم، توفیق شهادت که نداشتیم.»




... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
شهید شو 🌷
بزرگواری که این متن رو فرستادن، به پیوی ادمین مراجعه کنند و شماره حساب بدن🍃 @emadodin123
برنده نفر اول اگه پیام ندید مجبوریم جایزه رو به نفر دوم بدیم🎁🎈
💔 تمام هفته به امید سرحالم غروب جمعه دلم هفــت بار می‌گیرد...
💔 . خدایا، نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده‌ام، که تو را ،تنها در مواقع سختی "نخوانم"؟ و "تو را تنها"، در مواقع سختی بخوانم... :)
💔 مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ... خدایت تو را رها نکرده و تنها نگذاشته...  سوره ضحی سلام😊❤ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم امشب، شب هفتم حضرت سیدالشهداست و ما به همین مناسبت، هیئت داشتیم! م
💔 صداش رو روی بیسیم می شنیدم که می گفت: "چند تا از بچه هام شهید شدند و چند تا هم زخمی!!! اما من میدون رو خالی نمی کنم و جلوی این ها مقاومت می کنم" رفتیم که بهش کمک برسونیم تا بتونیم ادامه بدیم کار رو... اما خیلی غریب و تنها توی ضلع جنوبی قمحانه به آرزوش رسید و کربلایی شد.🥀 عاشق امام حسین بود و عشق هیئت... به خدا راست گفته اند که گردن ها را باریک آفریده اند تا در میدان عشق، راحت بریده شود...❤️ به روایتِ ✍ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا اتمام قسمت ها کپی نکنید!🌸
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۲۴۰) وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً و
✨﷽✨ (۲۴۱) وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ‌ و براى زنان طلاق داده شده، بهره‌ى مناسبى است كه (پرداخت آن) بر مردانِ پرهيزكار سزاوار است. (۲۴۲) كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‌ اين چنين خداوند آيات خود را براى شما تبيين مى‌كند، شايد كه انديشه كنيد. ✅ نکته ها در آيات قبل، نحوه‌ى پرداخت مهريه به زنان طلاق داده شده، قبل از آميزش و بعد از آن بيان شد. اين آيه يا در مورد كسانى است كه در ضمن عقد، مهريه آنان مشخّص نشده و قبل از آميزش طلاق داده مى‌شوند، و يا يك سفارش عاطفى و اخلاقى براى تمام موارد طلاق است كه علاوه بر پرداخت تمام يا نصف مهريه، هديه‌اى جداگانه براى جبران ناراحتى‌ها و دل‌شكستگى‌هاى زن، از سوى شوهر به او پرداخت شود. البته اين يك دستور اخلاقى و استحبابى است كه سزاوار است متّقين و پرهيزگاران آنرا مراعات نمايند. به هر حال از جلمه‌ى‌ «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» در آيه 236 و «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» در اينجا و «لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» آيه 237، مى‌توان توجّه مخصوصِ اسلام را درباره‌ى حفظ حقوق وعواطف زنان مطلّقه بدست آورد. 🔊 پیام ها - در برخورد با زنان مطلقه، تقوا لازم است. «وَ لِلْمُطَلَّقاتِ ... حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» - هديه دادن كه نقش كدورت زدايى و دلجويى دارد، نشانه‌ى پرهيزكاران است. «مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» - در احكام و دستورات الهى، بايد انديشه نمود تا به مصالح آن پى‌برد. «يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 ‏معشوق صدا میزند....
💔 سعى كنيد هدف تان صحيح باشد. اگر هدف درست باشد آنچه براى شما پيش آيد و در طول هدف قرار گيرد همه اش مى شود معنويت. ديگر ماده و معنا تفاوتى ندارد. 📚 سفینه الصادقین ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_سی_و_نه تا آن روز به چنین مور
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨

  



وقتی بالای سرش رسیدم، دیدم چشمانش بسته است. سوختگی شدیدی پیدا کرده بود. صدایش کردم. از روی صدا مرا شناخت، همان لبخند شیرین همیشگی گوشه ی لبانش نشست.

گفتم :«آقا حسین لبو شده!» چیزی نگفت ، فقط خندید. گفتم :«چی شده حسین سرخو شدی؟» گفت :«چه کنیم، توفیق شهادت که نداشتیم.»


کمی با هم خوش و بش کردیم و بعد به اتاق خودم برگشتم، اما در طول یک هفته ای که آنجا بودیم، مرتب یکدیگر را می دیدیم.

چند روز بعد حالش کمی بهتر شد، او نیز به ما سر می زد، ولی با ویلچر، چون سوختگی شدید پاها مانع از این می شد که راه برود.

 با همه ی این حرف ها هنوز حالش خوب نبود و مواد شیمیایی واقعا کار خودش را کرده بود.

 بعد از یک هفته قرار شد که محمدحسین را به همراه عده ای دیگر از مجروحین شیمیایی برای مداوا به آلمان و از آنجا به فرانسه بفرستند. 


آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود، از دل و از جان نرود


... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا