eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 دیروز ضد انقلاب تو میدون ولیعصر: کلا ۴۰۰ نفر دوماه پیش جشن غدیر تو میدون ولیعصر: بیش از ۳ میلیون نفر الان فازتون چیه؟ فاز پیروزی دارید؟ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پخش زنده سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار جمعی از پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس 🔻 در آستانه هفته دفاع مقدس، جمعی از فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس و خانواده‌های شهدا، صبح چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار خواهند کرد. 📲 این برنامه که ساعت ۱۰:۳۰ صبح چهارشنبه ۳۰ شهریور آغاز میشود، به صورت زنده و مستقیم از رسانه KHAMENEI.IR و شبکه‌های صدا و سیما پخش خواهد شد. 🔺 علاوه بر حضور برخی پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس در حسینیه امام خمینی (ره)، جمع دیگری از پیشکسوتان دفاع مقدس در اقصی نقاط کشور نیز از طریق ارتباط تصویری با همه مراکز استان‌ها در این دیدار حضور خواهند داشت.
مداحی_آنلاین_چادری_که_روی_سر_ناموسمه_مهدی_رسولی.mp3
4.84M
💔 ⏯ 🍃زمزمه‌ی ای رهبر آزاده‌ام 🍃آماده‌ی آماده‌ی آماده‌ام 🎤 👌بسیار دلنشین ... 💞 @aah3noghte💞
💔 همونجور که یه عده مذهبی نما به بهونه مهساامینی به نظام جمهوری اسلامی پشت کردند یک عده هم در همون جریان، بیدار شدند دقیقا منظورمون از غربالگریه قبل از ظهور که میگفتیم این بود👌 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خطای بزرگی کردید ارثیه مادر بچه شیعه هاست ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏یه جایی هم عبدالله انصاری تو یکی از مناجات‌هاش میگه: خدایا؛ تا وقتی درد فراق هست، چه نیازی به جهنم هست؟! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏ما با آرزوی اینکه این پرچمو بکشن رو تابوتمون زندگی میکنیم ...
هدایت شده از شهید شو 🌷
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت بیست و هشتم» هادی داشت از ا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت بیست و نهم» همون نیست که کشیده ای خوابوند تو گوشِ ! خودشه؟ باباته؟ هادی نمی‌دونست چی بگه! کف کرد. چشماش شد صد تا! یه نگا کرد به پیرمرده و گفت: تو بابای منو از کجا میشناسی؟ پیرمرده که حسِ پیروزی و مظفرانه ای داشت، صاف نشست و دستی به سیبیل و ریشش کشید و پُزی هم جلوی حاج خانمش و زینت خانم و بقیه داد و گفت: من که گفتم سه چهار تا رفیق شیرازی دارم. البته آقا مصطفی را از نزدیک ندیدم اما صدای کشیده اش تا اصفهان هم اومد! هادی فقط نگاش کرد حتی از ذهنش گذشت که وقتی ملت یه خاطره مالِ چهل سال پیش یادشه، خبر از قاتل شدن پسر اوس مصطفی نداره؟ وسط همین فکرا بود و نمیدونست خوشحال باشه یا ناراحت که پیرمرده گفت: پس تو پسرِ اون مردی! ماشالله. ماشالله. چه پسرِ با غیرت و با محبتی! زینت خانم که دید بعله... بساط یه صلوات در حدِ قصیده جور شده و دیگه الان هم وقتشه و اگه نگه دیر میشه و از دهن میفته، شروع کرد: شادی ارواح طیبه شهدا.. از صدر اسلام و اُحد و بدر و خندق و صفین و نهروان و کربلا تا کنون... شهدای مشروطه و شهدای پانزده خرداد و شهدای جنگ تحمیلی... شهدای فتنه 88 و شهدای مدافع حرم... ارواح همه شهدای شیراز و استان فارس مخصوصا روح دو تا داداشی های این آقا... (که هادی گفت: کوچیک شما هادی هستم) بعله ... داداشی های آقا هادی ... روح مرحوم مادرشون ... که عجب زنی بوده که خدا دو تا شهید گذاشته تو دامنش... سلامتی باباش که میگن دلاور مردی بوده برای خودش ... قشنگ اگه بگم ده دقیقه فقط قصیده بلندِ طلبِ صلواتش طول کشید دروغ نگفتم. لحظه خدافظی از اکیپ زینت خانم اصفهانی شد. هادی ساکش برداشت. میخواست کرایه اش رو با پسره عراقی حساب کنه که پسره گفت: حاج خانم ... پرداخت شد. هادی تعجب کرد. زینت خانم همان جا بود. گفت: برو پسرم به سلامت. شما مهمون امام حسین هستید. هادی گفت: راضی به زحمت نبودم. پول دارم خودم. زینت خانم لبخندی زد و با همون لهجه اش گفت: خب خدا بیشترش کنه. ما که نگفتیم پول نداری. برو جوون. برای ما هم دعا کن. سلام خدمت پدر بزرگوارتون و آبجی عزیزتون هم برسون. هادی خیلی شرمنده این همه محبت های مادرانه و خالصانه زینت خانم شد. اون پیرمرده هم نزدیکتر شد و به هادی گفت: ماشالله جوون. برای ما هم دعا کن. میان دنبالتون؟ هادی با تعجب پرسید: کیا؟ پیرمرده سرشو نزدیکتر کرد و گفت: بچه ها دیگه. هادی بیشتر مشکوک شد. گفت: حاجی کدوم بچه ها؟ تو رو جدت ولمون کن. پیرمرده گفت: ماشالله. ماشالله. از همون اول که دهنت قرص بود و سرسنگین بودی و نمیخندیدی و پریدی پشت فرمون و به راننده هم گاهی چشم قهری میزدی و الان هم خودت هستی و خدای خودت، فهمیدم که ماشالله قشنگ پوشش خودت حفظ کردی! هادی گیج تر شد. پرسید: پوشش؟! کدوم پوشش؟ پیرمرده گفت: ماشالله به این همه دهن قرصی. برو پسرم. خدا به همرات. (یه کم تنِ صداش پایین ترآورد و دستشو گرفت کنار دهنش و گفت) منم جوونیام مثل شما ... پوشش و بچه های بالا و ... هییییی ... جوونی ... هادی که چشماش شده بود ده تا با پیرمرد خدافظی کرد. وقت رفتن به زینت خانم گفت: زینت خانم ... جسارت نباشه ... یه وقت عقلتون ندید دست این پیری ... همتون به فنا میده ها. به قرآن. از من گفتن. زینت خانم هم جمله تاریخی گفت که هادی ترجیح داد برود و هیچ نگوید و در افق به طرز نامعلومی محو شود. زینت خانم اشاره ای به پیرمرد کرد و با افتخار فرمودند: عاقلِ گروه ما همین حاج عسکر آقاست! اصلا ما هر جا گیر میکنیم و عقلمون قد نمیده، حاج عسکر جای هممون فکر میکنه!! هادی رفت. هنوز تا لوکیشنی که اون مرده داده بود فاصله زیادی داشت. ساکش گرفت دست و در خیل جمعیت گم شد. ادامه دارد... 💕 @aah3noghte💕 @Mohamadrezahadadpour