eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که پدر و مادرش را از حادثه منا نجات داد....❗️ روحانی کاروان با کلی پرس و جو من رو پیدا کرد
💔 ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ می‌سپارﻧﺪ . ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ... ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿ‌ﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ‌ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ. ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ. وآن کسی نیست جز 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شهید حاج قاسم سلیمانی: اگر این جمله معروف پیامبر (ص) را مبنا قرار بدهیم، می‌توانیم این نتیجه ر
💔 زندگی حاج قاسم بدجوری به روضه اهلبیت علیهم‌السلام گره خورده بود. خیلی پیش می آمد دلش بهانه روضه میکرد. زنگ میزد به مداح و میگفت فلان نوحه را بخوان. گاهی وقت‌ها خودش میخواند. با سوز و آه. خیلی وقت ها فاصله ۲۰۰ کیلومتری کرمان تا روستا را مهمان روضه تلفنی بودیم. سوریه که بودیم، بیشتر پیش هم بودیم. توی جلسه یا خلوت فرقی نمیکرد. میگفت: «موعظه مون کن تا غافل نشیم. روضه بخون سبک بشیم و شسته بشیم». یه روزی بهم گفت: روضه بخوان. گفتم: روضه هیئتی بلد نیستم. روضه های من روایتیه. گفت: بخوان. شروع کردم به داستان شهادت یکی از شهدای مدافع حرم به نقل از فرمانده‌اش: «رزمنده‌ای داشتیم با نام جهادی ابراهیم. وسط عملیات بهم بی سیم زد که برام روضه مادر بخوان. صدایش به سختی می آمد. فهمیدم از پهلو تیر خورده است.» تا این را گفتم حاجی زد زیر گریه. «دستور دادم هر طور شده به عقب منتقلش کنند. برده بودنش بیمارستان الحاضر. رفتم بالای سرش. به ظاهرحال خوشی نداشت. دهانش پرخون شده بود. لخته‌های خون را از دهانش کنار میزدم. دیدم با چشم‌هایش انگار دارد دنبال کسی میگردد. گفتم: «ابراهیم! تو را به خدا اگر این لحظه‌های آخر مادر سادات را دیدی بگو یا زهرا سلام‌الله‌علیها ». گریه حاج قاسم بلندتر شده بود. «ابراهیم لب باز کرد که بگوید یا زهرا اما کلامش ناقص ماند: یا ز… و شهید شد». گفتم: حاجی مادرمون حضرت زهرا توی این جبهه هاست. داد حاج قاسم بلند شد. خیلی طول کشید تا آرام شود. 📚سلیمانی عزیز سردار کشور 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 وقتی شهید مهدوی گفت: امام را نمی‌شود تنها گذاشت نادر تازه از عملیات برگشته بود و در جمع رفقا گفت: داریم بزرگترین کاروان دریایی را از بندر امام تا فاو می‌بریم. آمده‌ام تا چند قبضه ضدهوایی بگیرم تا روی یدک‌کش‌هایمان بگذاریم. هواپیماهای دشمن دائم در حال شکار کاروان‌های دریایی ما هستند. سیصد بار تاکنون به کاروان ما حمله کرده‌اند. تا امروز سه تا از هواپیماهای عراقی را که قصد یورش به کاروان ما را داشته‌اند، انداخته‌ایم. نادر می‌گفت که هواپیماهای دشمن برخی از کاروان‌ها را در راه و در همان دریا، بمباران و نابود می‌کنند. آرام و قرار نداشت. نادر تا تابستان سال ۶۵ در خط فاو ماند و مشغول تدارکات بود. چندی بعد برای مرخصی به خانه برگشت. آن‌قدر در آفتاب کار کرده بود که پوست شانه‌اش رفته بود. روی کمرش نمی‌توانست بخوابد. سرخی گوشت کمرش را هرگز از یاد نمی‌برم. از دیدن حال و روزش گریه‌ام گرفت. گفتم: چرا این‌همه روی خودت فشار می‌آوری؟ نگاه معصومانه‌ای به من کرد و گفت: تکلیف است. امام را نمی‌شود تنها گذاشت. 📚 بار دیگر، نادر راوی: برادر سرباز مخلص 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 طلبه‌ای که یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای امام را عملی کرد! ۲۷ آذر سالروز شهادت آیت‌الله دکتر مفتح گرامی سالروز شهادت یار مخلص 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شہدا . . . با هر دردے جا نمیزدن میگفتن‌ فدا‌ سر‌حضرت‌ زهــرا(سلام‌الله‌علیها) شهید‌ زندگے ڪردن‌
💔 اگر نشان عاشقی از شما پرسیدند شهدا را نشان دهید بگویید عدهای ندیده عاشق شدند بر سیاهی روی سپیدی (روایات معصومین) ایمان آوردند و قرص و محکم پای اعتقادشان ماندند فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞 کپی بدون تغییر در عکس
شهید شو 🌷
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از شهیدی که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در خواب به او فرمودند
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از برادران دوقلوی غریبی که کسی زائر مزارشان نیست 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 سال ۶۱ بود و اوج جنگ ایران و عراق ثابت و ثاقب شهابی نشاط، دو برادری که به عنوان امدادگر در منطقه خدمت میکردند جالب اینکه وقتی پستچی نامه‌ ها را به خط مقدم می‌ آورد معمولاً ثابت و ثاقب غیب شان می‌ زد یک‌ بار یکی از رزمندگان متوجه شده بود که وقتی همه سرگرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌ های شان را با خوشحالی نگاه می‌ کنند این برادران دوقلو دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه می‌ کنند بعدها متوجه می شوند که آن ها بی‌ سرپرست هستند و در پرورشگاه بزرگ شده اند، هر بار دل‌ شان می‌ شکند که کسی آن سوی جبهه چشم انتظارشان نیست. عکس‌ های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌ اند، را بغل کرده، گریه می کنند. جنگ، بی رحم است، این دو برادر حتی مرخصی هم نمی رفتند، چون کسی پشت جبهه چشم به راه شان نبود پس از مدتی تلاش و فداکاری ثاقب برادری که فقط چند ثانیه از ثابت بزرگ تر بود، به‌شدت مجروح و در نهایت شهید شد و بردارش را تنها گذاشت! اما مگر ممکن است کسی که در این دنیا تنها یار و غم خوار و مونس تنهایی اش برادرش بوده، او را تنها بگذارد و این چنین شد تا ثابت دوری برادر را تاب نیاورد و تنها به فاصله ی چند ساعت طوری که هنوز جنازه ی برادر را به پشت جبهه منتقل نکرده بودند، او نیز بر اثر استنشاق گاز های شیمیایی شهید شود یاران خالص 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از برادران دوقلوی غریبی که کسی زائر مزارشان نیست 🌸الّلهُمَّ
💔 ادامه پست قبل👆👇 و اما قصه ی پر غصه ی این دو برادر شهید به نقل از دفتر خاطرات خود شان: روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل زنبیل کوچک قرمز رنگی گذاشته بود، زیر شُر شُر باران کنار درب ورودی بهزیستی رها می کند! حال درد نان بوده یا درد جان کسی نمی‌ دانست! از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شده بود تنها یادگاری از پدر و مادر ندیده‌ ی شان. ثاقب و ثابت سال ها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر به هر کجا که اعزام می‌ شدند در درون ساک شان اعلامی ه‌هایی را به همراه داشتند که، عکسی از دوران کودکی‌ شان به همراه دستنوشته‌یی به این مضمون به در و دیوار شهر ها می‌ چسباندند: « پدر و مادر عزیز از آن روزی که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید، سال ها می گذرد حال امروز دیگر ما برای خود مان مردی شده‌ ایم ولی هم چنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم!» ولی هیچ گاه از پدر و مادر شان خبری نشد ( شاید هم مرده بودند ). اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آن چه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط، باقی است دو قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ی ۵۰ گل زار شهدای بهشت زهراء است. سعی کنید اگر چنان چه روزی گذار تان به بهشت زهراء افتاد سری به گل زار شهداء قطعه ی ۵۰ ردیف ۶۷ شماره ی ۱۹ و ردیف ۶۶ شماره ۱۹ این دو برادر شهید غریب آرام کنار یک دیگر خفته اند. آنان شب‌ های جمعه هیچ‌ گاه پدر و مادری زائر مزار شان نبوده است و سخت چشم به راه پدر و مادر و دوستان اند. یاران خالص 💞 @shahiidsho💞
💔 ‏می‌نویسم به روی تابوت که مادر سادات "فاطمه" گمنام می‌خرد... 💞 @shahiidsho💞
💔 ‍ ملائکی که برای شهادت او رضایت پدر را می‌خواستند شهید محمدحسن کاظمینی چند روزی قبل از شهادتش به ماجرای پروازش به عالم بالا اشاره کرده پروازی که به خاطر راضی نبودن پدرش ناتمام مانده بود. وی در دورانی که به‌علت جراحات شدید در بیمارستان بستری و مورد عمل پزشکان قرار گرفته بود در عالم رویا دیده بود که هر دو برادرش در بهشت منتظرش هستند، فهمید که شهید شده‌اند (چون قبلاً به آن‌ها گفته بودند که اسیر هستند.) او هم خواست وارد بهشت شود که ملائک گفتند: این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست. تا این حرف را زدند، یک‌باره روح به جسمش برگشت. محمدحسن در ادامه می‌گوید: "حالا هم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم". روز بعد پدرش حاج‌عبدالخالق به ملاقات او آمد، وقتی پدر و پسر خلوت کردند، از پدرش پرسید: "شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر محمدحسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم آنها الان در بهشت هستند و من اینجا". پدر محمدحسن در جواب پسرش می‌گوید: " آن‌ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری. من در این سن نمی‌توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم." در نهایت با صحبت‌های محمدحسن، پدرش رضایت می‌دهد که مجدد به جبهه برگردد. وی پس از مرخصی از بیمارستان بلافاصله راهی جبهه شد و مدتی بعد به شهادت رسید. یاران خالص 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 آخرین تصاویر حضور حاج قاسم در بیت الزهرای کرمان و استقبال از مهمانان حضرت زهرا (ع) توسط ایشان سردار کشور 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 اگر نشان عاشقی از شما پرسیدند شهدا را نشان دهید بگویید عدهای ندیده عاشق شدند بر سیاهی روی سپیدی (
💔 فاطمیه امسال هم تمام شد تا نوکری کدامیک از ما به چشم صاحب عزا آمده باشد و خریدنی شده باشیم... دلخوشیم که کارمان با خاندان کرَم است همان ها که کم ما را زیاد انگارند... 💞 @shahiidsho💞 کپی بدون تغییر در عکس
شهید شو 🌷
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از برادران دوقلوی غریبی که کسی زائر مزارشان نیست 🌸الّلهُمَّ
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از شهیدی که در خواب، بشارت شهادتش را دریافت کرد 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 اسمش فرهاد بود، خواب عجیبی دید و برای تعبیر آن به نزد آیت الله بهجت رفت فرمودند اسمت را به عبدالمهدی تغییر بده و به سپاه برو که ان شالله سرانجامت شهادت است... امروز سالروز شهادتش است سالروز شهادت فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞 کپی بدون تغییر در عکس
شهید شو 🌷
💔 «پرواز در سحرگاه» زندگینامه و خاطرات شهید محمد غفاری است که انتشارات شهید ابراهیم هادی آن را به
💔 داستان زندگی مادر شهید معماریان کسی که بعد از شهادت فرزندش، پایش در سانحه ای دچار مشکل می شود و پسر شهیدش شال سبزی به پای مادر می‌بندد پای مادر که خوب میشود هیچ، آن شال سبز هم می ماند برای مادر.... در قسمتی از کتاب می خوانیم: دست برد و از داخل جیب پیراهنش یک تکه پارچه سبز درآورد، وقتی تایَش را باز کرد دیدم یک شال باریک است. بوسید و گذاشت روی چشمهایش، گفت: "از داخل ضریح برداشتم" نشست جلوی پایم.... شال را بست به مچ پایم و گفت: "غصه نخور مامان جان، برو نذرت رو ادا کن امشب" "تنها گریه کن" روایت گریه و خنده‌های یک مادر است روایت یک زندگی مومنانه فدایی کشور 💞 @shahiidsho💞 کپی بدون تغییر در عکس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 شهیدی که تاریخ شهادت ندارد خاطره رهبرانقلاب از 🌷شهید تندگویان🌷 وزیر انقلابی کابینه شهید رجایی، جوان و با تیپ دانشجویی او از مبارزین قبل از انقلاب بود یکی از شکنجه‌هایی که ساواک در مورد او اجرا میکرد، سوراخ شدن کف پاهایش با مته بوده است که اتفاقا بعدها از آن به عنوان علامت شناسایی جسد شهید تندگویان در عراق استفاده شد سالروز بازگشت پیکر شهید به وطن 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 روضه خوانی شهیدحاج قاسم در شهادت حضرت زهرا (س) 😭😭😭 سردار کشور 💞 @shahiidsho💞
💔 جای شهید عفتی خالی قبل شهادت خود همیشه میگفت: آرزومه روی سنگ قبرم هک شه (تو که از خاک مزارم گذری نوحه بگو ،نام زینب شنوم زیر لحد گریه کنم) و سرانجام به آرزویش رسید...💔 چه آرزوهای قشنگی داشتن... سالروز شهادت فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 فاطمیه امسال هم تمام شد تا نوکری کدامیک از ما به چشم صاحب عزا آمده باشد و خریدنی شده باشیم... دلخ
💔 پائیز ، ثانیه ثانیه به اتمام می رسد و این ما هستیم که سرگرمِ زمان شده ایم و ای بسا از صاحبِ زمان، غافلیم بُرد با شهدا بود اسیر زمان نشدند و مُهر سربازیِ امام زمان بر پیشانی شان خورد... شهدا ما را هم بینا و بصیر کنید اسیر دنیاییم😔🥀 💞 @shahiidsho💞 کپی بدون تغییر در عکس
شهید شو 🌷
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از شهیدی که در خواب، بشارت شهادتش را دریافت کرد 🌸الّلهُمَّ‌
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از شهیدی که لباس تک سایز شهادت بر قامتش نشست، هدیه به حضرت زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 نوشته بود شهادت، لباس تک سایزی است که باید با اعمال، رفتار و اخلاص، خود را اندازه‌ی آن کنیم سالروز شهادت فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞 کپی بدون تغییر در عکس
💔 دعوتید به اولین سالگرد شهید محسن رضایی تصویر باز شود 💞 @shahiidsho💞
💔 انار برایتان شکسته ام که غمم را به این بهانه برایتان دانه دانه بگویم در جبهه‌ها 💞 @shahiidsho💞