eitaa logo
شهربانو
526 دنبال‌کننده
978 عکس
171 ویدیو
0 فایل
بیا از محجبه ها تشکر کنیم و خاطرمونو به اشتراک بذاریم روایتت رو اینجا بنویس👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
شهربانو
شهربانو #فرهادی خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : طنین رو که یادتون میاد شاهنامه خوانی
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : طنین خانم کلاس پنجمی ما حالا یه کم قد کشیده چادرش بهش کوتاه شده مامانش هم اهل چادر نیست یه مدت هست غصه میخوره میگه من خجالت میکشم چادر کوتاه بپوشم مامانش اصرار که نمی‌خواد چادر بپوشی اما قبول نمیکنه شب عید به مامانش میگه یه چادر برام می‌خری مامانش میگه نه تو برنامه خرید نیست میگه قول میدم هیچ لباس دیگه ای نخرم اما مامانش قبول نمیکنه خیلی ناراحت میشه و گریه می‌کنه مامان طنین زنگ زد به من موضوع رو تعریف کرد و گفت که شما چیکار کردید با این بچه کوتاه نمیاد گفتم خودم به عنوان هدیه براش چادر میخرم قبول نکرد گفت اگر طنین متوجه بشه خجالت می کشه و دیگه هیچ وقت با شما روبرو نمیشه به فکر فرو رفتم ... @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو
شهربانو #فرهادی_ خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : طنین خانم کلاس پنجمی ما حالا یه کم
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : تو اعیاد شعبانیه دوباره طنین رو دعوت به مراسم کردیم اجرای طنین خیلی دل نشین بود همه خوششون اومده بود به طور ناشناس از پسرم همسرم و چند تا آقایونی که مسئول بودند اونجا خواستم از استعداد و حجاب طنین تعریف کنند همشون این کار رو انجام دادند و به طنین هدیه دادند خیلی خوشحال شده بود، خییییییییلی 😍 چند وقت بعد برای مراسم سال گرد شهید میلاد حیدری طنین دعوت شده بود دکلمه بخونه (همه دکلمه ها رو اول حفظ می کنه) باز هم مشکل چادر 😭 که چادر می‌خوام مامانش اجبار می‌کنه که بدون چادر با یونی فرم مدرسه بیا به ناچار می‌ره اما حال دلش خیلی بد میشه حتی برای اولین با تو اجرا توپوق می زنه برمی‌گردن خونه کلی گریه می‌کنه و میگه برای همیشه دیگه نمیخونم 😭😭 به همین خاطر قبول نکرده بود برای دهه کرامت آماده بشه امــــا امشب بالاخره مامان طنین زنگ زد که داریم با طنین می ریم چادر بخریم چه مدلی قشنگ میشه خلاصه چند باری زنگ زدن از این ماجرا ها که بی اطلاع بودم خیلی ناراحت شدم گفت طنین اجازه نمی‌داد به شما بگم اما از چیزی که خوشحال شدم این بود که طنین از مادرش خواسته بود به‌جای اون کت کوتاه جلو باز عبا بپوشه مامانش می‌گفت یا من طنین رو مثل خودم میکنم یا طنین من رو مثل خودش می‌کنه گفتم امید وارم شما مثل طنین بشید دوست عزیز خدا کنه امشب طنین خوشحال خوابیده باشه فردا زنگ میزنم بقیه ماجرا رو میپرسم براتون تعریف میکنم @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir