eitaa logo
شهرنامه (تحلیل شاهنامه، مثنوی)
727 دنبال‌کننده
180 عکس
112 ویدیو
16 فایل
شهرنامه تنها نام یک برنامه رسانه ای نیست. حرکتی است برای بازخوانی نوین هویت ایرانی اسلامی؛ این کهن همیشه نو... ارتباط با ادمین🔻 @ghorbanighasem1367 کانال آپارات🔻 https://www.aparat.com/shahr_naame کانال تلگرام🔻 https://t.me/shahr_naame
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرنامه (تحلیل شاهنامه، مثنوی)
هوشنگ دومین پادشاه جهان👑 او آب را به جوی و دشت روانه می‌سازد، کشاورزی بنا می‌‌نهد و به مردم یاد مید
‼️در قسمتهای ۸ و ۹ و ۱۰ به دوران باشکوه و مهم پادشاهی هوشنگ می پردازیم. فردوسی تحولات بزرگی چون کشف آتش، استخراج آهن، یکجا نشینی، پیدایش کشاورزی و دامداری را به این دوران نسبت می دهد. ⭕️قسمت نهم آماده است. منتهی پیش از آن هر چه زودتر قسمت هشتم را ببینید تا به سراغ قسمت بسیار مهم نهم برویم‌.
شهرنامه قسمت هشتم.mp3
51.59M
پادشاهی هوشنگ ۱ ✅️ صوت قسمت هشتم شهرنامه با معرفی شهرنامه به دیگران در تقویت هویت ملی، سهیم باشیم👇 🆔 @shahr_naame
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنچه در شهرنامه خواهیم دید: 🔹️توضیح مفهوم "سرمایه" در شاهنامه 🔹️ارتباط سرمایه با آبادی و تفاوت آن با توسعه 🔹️"پوشش" چه نقشی در آبادی شهر دارد؟ 🔹️چرا در شاهنامه هر پادشاه اسطوره ای با یک پبشرفت در پوشش انسان ها معرفی نی شود؟ با معرفی شهرنامه به دیگران در تقویت هویت ملی، سهیم باشیم👇 🆔 @shahr_naame
قسمت هشتم شهرنامه منتشر شد. در تلاش بودیم مباحثی که در این قسمت صحبت شد را از زوایای دیگر بررسی کنیم و برای شما پوشش دهیم🌷 @shahr_naame ‼️ اگر هرکدام از درامدها را نخوانده‌اید یا قصد مرور دارید می‌توانید روی لینک مدنظر کلیک کنید: 🔹️دعوتنامه کانال شهرنامه 🔸️پادشاهی هوشنگ ۱/3:آبادی یا توسعه؟! (قسمت هشتم) 🔹️دوره نخستین پادشاه به پایان رسید (انیمیشن کمیک) 🔸️دوره فقه کسب و کار 🔹️در دوره فقه کسب و کار چه میگذرد؟ 🔸هوشنگ دومین پادشاه جهان 🔹️جهاندار هوشنگ با رای و داد، به جای نیا تاج بر سر نهاد 🔸صوت قسمت هشتم 🔹آنچه در قسمت نهم خواهیم دید با معرفی شهرنامه به دیگران در تقویت هویت ملی، سهیم باشیم👇 🆔 @shahr_naame
✅در ادامه برخی از مطالب قدیمی، برای دوستانی که تازه به کانال پیوستند، باز نشر می شه:
به جای دیباچه 🔹مشرق زمین از دیرباز سرزمین عرفانهای درونی و باطن گرایی بوده است. هندوئیسم و بودیسم در هندوستان ظهور چنین فرهنگی هستند. در هستی شناسی این ادیان، عمدتا دنیا یک توهم و خیال است و باید با آن ساخت و با زهد و ریاضت از آن عبور کرد. 🔹در مقابل، فرهنگ غرب، فرهنگی برون گرا و معطوف به ظاهر است. فرهنگ غربی از دوران باستان کاملا عملگرا و ناظر به واقعیت ملموس و محسوس دنیایی، اندیشیده و رفتار کرده است. حتی وقتی اروپاییان دینی ابراهیمی همچون مسیحیت را پذیرفتند، جسم مسیح را به عنوان تمثل ظاهری خداوند در دنیا قرار دادند تا بتوانند از خداوند تجسمی ظاهری و دنیایی داشته باشند. اما در میانه این دو فرهنگ، سرزمین میانه قرار دارد. ادیان ابراهیمی و آیین زرتشتی در سرزمین میانه ظهور کرده اند. 🔹مردم سرزمین میانه سری در عالم باطن داشته اند و در عین حال از دنیا غافل نبوده اند. شهرها و تمدن های زیادی ساخته اند اما اخلاق و معنویت را فرانوش نکرده اند. عملگرا بوده اند اما آرمانهایی نظیر عدالت و خیراندیشی و آبادی را نیز پی گرفته اند. این تعادل را در تصویر قرآن از خداوند می توان مشاهده نمود. به روایت قرآن خداوند هم ظاهر است و هم باطن. هم در آسمان است و هم در زمین. هم در آخرت است و هم در دنیا. ادیان سرزمین میانه و در راس آنها اسلام، به شدت رنگ زندگی دارند. بی جهت نیست که نام اسلام با "هجرت به مدینه" گره خورده است. اسلام دینی است که در مدینه و شهر به اوج می رسد. شاید بی ارتباط با این مساله نباشد که خداوند امت اسلام "امت وسط" می خواند. 🔹ایران محل تلاقی تمدنها، فرهنگها و ادیان بوده است و همواره با رویی گشاده از دستاوردهای فرهنگهای دیگر استقبال کرده و در عین حال با ابتکارات فراوان آنها را بومی نموده و حتی گاهی شکلی فرامرزی و میان تمدنی به آن داده است. عالی ترین شکل چنین تعاملی را می توان در ایجاد هویت ایرانی اسلامی به نظاره نشست. ✳️ما ایرانیان قرن پانزده هجری به شدت به روایت، بازخوانی، نقد و بررسی و آموختن از این تجربه انباشته شده در عمق اندیشه فرهنگیمان نیاز داریم تا بتوانیم در عین زندگی در واقعیت و میدان عمل، زیستی معنوی و حقیقی داشته باشیم. ❇️شهرنامه تنها نام یک برنامه رسانه ای نیست، بلکه حرکتی است برای بازخوانی و روایت امروزین هویت کهن ایرانی اسلامی. ✳️این حرکت با بازخوانی و تحلیل دو اثر سترگ و بی نظیر فرهنگ‌ایرانی اسلامی یعنی "شاهنامه" و "مثنوی معنوی" آغاز شده است. یکی بیشتر رنگ و بوی شهر و تمدن و حماسه دارد و دیگری بیشتر رنگ و بوی معنویت و عرفان. 🔔اگر به این هویت کهن احساس علاقه دارید و مشتاق ملاقاتی تازه با این امر کهن همیشه نو هستید به شهرنامه بپیوندید. با معرفی شهرنامه به دیگران در این حرکت سهیم باشید 👇 🆔 @shahr_naame
📜مرثیه یا حماسه؟! مساله این است! 🔹هر ملت و شهر زنده نیاز به قهرمان دارد. قهرمان، به مردم امید، عزت و شخصیت می دهد. گویی مردم، شخصیت آرمانی خود را و آنچه که می توانند باشند در قهرمان می بینند. اما قهرمان داشتن به تنهایی کافی نیست. بلکه روایت داشتن از قهرمان نیز به همان اندازه مهم است. قهرمان بی راوی، به مرور زمان فراموش و محو می شود یا اصلا شناخته نمی شود. کما این که اگر فردوسی نبود رستم و فریدونی هم نبود. 🔹اگر امروز قهرمانی مثل چه گوارا در کل جهان مشهور و محبوب است، به خاطر کمیت و کیفیت روایتی است که از شخصیت او شده است. 🔹ما قهرمانهای زیادی داشته ایم و داریم که هر کدام به تنهایی جوانمرد و جهان مردند. چمران، متوسلیان و پیشاپیش همه، رستم ایران شهر: حاج قاسم‌! اما فردوسی نداریم تا از قهرمانیهای آنان روایتی هنری بسازند. متاسفانه ما از این قهرمانان تنها و تنها "مرثیه" ساخته ایم. مرثیه امتداد همان میل به غزل سرایی عاشقانه است، در حالی که ملت نیاز به روایت حماسه دارد. کاش در جهانی که دیگران قهرمانهای خیالی می سازند ما لااقل می توانستیم قهرمانهای واقعی مان را دست کم برای خودمان روایت کنیم. با معرفی شهرنامه به دیگران در این حرکت سهیم باشید👇 🆔 @shahr_naame
🔰 نگرش اساطيری به جهان در این نگرش »خدايان«، سرچشمه و اساس تحولات كيهانند و جهان، كارگاه افعال و رفتار آنها. 🔹️جهان، خميرمايه فعل خدايان است 🔸️وكار خدايان، اين است كه اشياء را از صورتی به صورت ديگر درآورند و شكل دلخواه خويش را به آن ببخشند. 🔹️نيروي محركه فعاليت خدايان و ايزدبانوان (الهه‌ها) »قدرت« است. آنان »قدرت« دارند تا بتوانند جهان را مديريت كنند. بدون قدرت، »خدايي« و »پروردگاري« بي معناست. ‼️از سويی قدرت، اسبی سركش است و ميلی ذاتی به زير سلطه درآوردن جهان دارد. اين سلطه‌گری می‌تواند تا سرحد به بردگی كشيدن و حتی نابوديی و فساد جهان پيش رود. خدايانی همچون خدای جنگ⚔️ كه تمثل »قدرت« هستند، ميلی ذاتی به ويرانگری دارند. خدايان اساطيريی از سويی نيازمند قدرتند تا بتوانند به عالم نظم و صورت ببخشند و از سويی، اگر قدرت مهار نشود، به جای نظم، ويرانی و فساد و آشوب برجای خواهد ماند. در اساطير يونان، »تايتان ها« و در رأس آنان »كرونوس« يا همان »زمان«، خداوندگاران قدرت افسارگسيخته هستند. خدايانی كه به فرماندهی زمان، همه چيز و همه كس را به نابودی می‌کشانند و هيچ صورت پايداري را بر نمی‌تابند. ميراث خدايانِ قدرت مهارنشده، »خائوس« يا همان »آشوب-جهان« است. خدايان المپ به پادشاهي زئوس (كه در يك صورت تمثيلی معنادار فرزند »كرونوس« (زمان-خدا) است با به بند كشيدن تايتان ها، در پی تبديل جهان به كاسموس (نظم-جهان) بودند. اين ايزدان و ايزد بانوان برای برقراری نظم بايد معادله متناقض نما و سخت قدرت را حل مي كردند: بدون قدرت، نظم ممكن نيست و با قدرت، نظم به آشوب و ويراني منتهي مي شود. 🔹️تفكر اساطيري براي حل اين نامعادله خدايان و ايزدبانوان »حكمت« و »هنر« را پيشنهاد می‌دهد. خداياني كه وظيفه دارند، قدرت را مهار كنند تا جهان به نظم و تعادل برسد. اما آيا قدرت، مهارشدنی است⁉️ اين جاست كه جنگي هميشگي ميان خدايان قدرت و خدايان حكمت پديد مي آيد. جنگي گريز ناپذير كه روح و سرچشمه جنگ ها و عمده تحولات جهان است. 👇👇👇 بخشی از مقاله "یگانگی قدرت و حکمت در آینه وجود پهلوان" 📺فیلم قسمت سوم شهرنامه با معرفی شهرنامه به دیگران در این حرکت سهیم باشید 👇 🆔 @shahr_naame
اندیشه عدلیه در شاهنامه 🔰 در میان اهل سنت، اهل حدیث (حنابله) و بعدها اشاعره معتقد بودند، اشیاء و کارها به خودی خود، خوب و بد نیستند. این خداوند است که تصمیم می گیرد چه چیزی خوب باشد و چه چیزی بد. اگر او دروغ بگوید دروغ خوب است و اگر تصمیم بگیرد دروغ نگوید، آن گاه دروغ خوب نیست. 🔰 در مقابل، شیعه و معتزله معتقد بودند، خوب و بد در ذات خود خوب و بدند و خداوند هرگز کار بد انجام نمی دهد. از نگاه آنان خوب و بد امور به تصمیم خداوند وابسته نیست و او هرگز در هستی ظلم نمی کند. به همین دلیل، به شیعه و معتزله، عدلیه گفته می شود. در میان اهل سنت، معتزله سرکوب و حذف شدند و فقط شیعیان بر عقیده عدالت ذاتی خداوند و جهان باقی ماندند. به همین دلیل اصل "عدل" به عنوان یک نقطه هویتی مهم برای شیعه به اصول این مذهب راه یافت. 🔴 اندیشه عدلیه را در این بیت شاهنامه به روشنی می توان دید: چو دانا توانا بد و دادگر از ایرا نکرد ایچ پنهان، هنر از نگاه حکیم فردوسی، بنیان آفرینش دادگری و عدالت خداوند است و به همین دلیل سرتاسر هستی صحنه هنر خداست. در تفصیل این ماجرا را ببینید: https://www.aparat.com/v/bm9yt بامعرفی شهرنامه به دیگران در این حرکت سهیم باشید👇 🆔 @shahr_naame
حکیم فردوسی و عبور از نومینالیسم‼️ 🔹️نومینالیستها یا «اسم گرایان» مفاهیم کلی همچون «انسان» را صرفا یک «اسم» می دانند که برای نشانه گذاری ذهنی پدید آمده اند. از منظر نومینالیسم، هر انسان یک حقیقت و مفهوم جداگانه با دیگر انسانها دارد. ذهن برای گذران امور بر این حقایق مختلف، یک اسم واحد می گذارد که بتواند برای امور زندگی از آدمهای مختلف، نشانی داشته باشد. مفهوم واحد انسان، از این نظر چیزی شبیه به نام گذاری قفسه های مختلف کتابهاست. 🔸️فردوسی با این نظریه به شدت مخالف است و معتقد است، «انسان» یا «مردم» یک معنای واحد دارد که بر تمامی انسان ها صادق است و بالاتر از آن این معنای واحد برگرفته از حقیقتی مشترک و ارزشمند است که در نوع انسان وجود دارد. این حقیقت را می توان «انسانیت» یا «مردمی» نامید: ز راه خرد بنگری اندکی که مردم به معنی چه باشد: یکی مگر مردمی خیره خوانی همی جز این را نشانی ندانی همی 🔸️ابن سینا فیلسوف بزرگ، در فصل اول از نمط چهارم کتاب اشارات و تنبیهات، همین بیت فردوسی را به زبانی فلسفی این چنین بیان می کند: بر موجودات مثل انسان، گاهی نامی واحد گفته می شود که فقط اشتراک لفظی نیست، بلکه به یک معنای واحد اشاره می کند که آن معنای واحد در افراد مختلف انسان مثل زید و عمرو نشان از وجود یک حقیقت واحد موجود دارد. بامعرفی شهرنامه به دیگران در این حرکت سهیم باشید👇 🆔 @shahr_naame
شاه بیت شاهنامه در روایت انسان یکی از درخشان ترین ابیات ادبیات کهن پارسی درباره چیستی حقیقت انسان، بیت زیر از فردوسی است: نخستین فکرت، پسین شمار تویی! خویشتن را به بازی مدار درباره این بیت در سخن گفتیم و آن را توضیح دادیم و نشان دادیم که بنابر این بیت و ساختار کلی ابیات مقدمه شاهنامه، انسان غایت آفرینش و گل سرسبد آفرینش است. گویی تمام کائنات، کار کرده اند تا به انسان برسند.😍 🔴 این بیت را به گونه ای لطیف تر از آن چه ما در شهرنامه گفتیم، نیز می توان فهمید. بر اساس این تفسیر دوم، منظور از فکرت، اندیشه خداوند است. بنابراین، آن چه که خداوند نخست در اندیشه آورد انسان بود و سپس به خاطر آن دیگر عناصر هستی را آفرید. از این رو انسان پس از دیگر مخلوقات پای به صحنه هستی گذاشت و آخرینِ شمار شد. ✅️ به هر روی چه تفسیر اول درست باشد و چه تفسیر دوم، نتیجه یکی است. آدمی، غایت خلقت است، پس اگر تو، خودت را به بازی بگیری و بیهوده زندگی کنی، کل آفرینش را به سخره و بازی گرفته ای. ملاصدرا فیلسوف بزرگ مسلمان، همین سخن فردوسی را به عنوان قاعده ای فلسفی، اثبات کرده و بر اساس حرکت جوهری بر آن استدلال آورده است. قاعده ملاصدرا از این قرار است که: هر آن چه که از نظر زمانی و شمار مقدم و جلوتر است از نظر شرف و مرتبه، موخر و عقب تر است (کل ما هو اقدم بالزمان فهو آخر بالرتبة و الشرف). نتیجه ⬅️ آن است که موجودی که پسین شمار باشد، شریف ترین است و این همان معنای سخن فردوسی است. ⚜️ ملاصدرا، فردوسی را با لقب «قدوسی» یاد می کند و او را یکی از بزرگترین عارفان و فیلسوفان می داند. بعید نیست که این قاعده را از او الهام گرفته باشد. بامعرفی شهرنامه به دیگران در این حرکت سهیم باشید👇 🆔 @shahr_naame