1_10504690701.mp3
4.96M
🔷 ۴۰ دستور دینی برای افزایش طول عمر
🔺 هدیه نوروزی ششم فروردین
🎙 #ابراهیم_افشاری
لطفاوارد گروه بعدی شوید
🔴 روشهای دوستی با امام زمان ارواحنا فداه 🔵 قسمت هجدهم از بیستم #امام_زمان #کلیپ_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روشهای دوستی با امام زمان ارواحنا فداه
🔵 قسمت نوزدهم از بیستم
#امام_زمان
#کلیپ_مهدوی
🎙 #ابراهیم_افشاری
#روشهای_دوستی_با_امام_زمان
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤍🍃'
لطفاوارد گروه بعدی شوید
#کتابدا🪴 #قسمتدوازدهم🪴 🌿﷽🌿 معمولا بعد از صبحانه با دایی سلیم و خاله سلیمه میرفتیم شاخه فازه
#کتابدا🪴
#قسمتسیزدهم🪴
🌿﷽🌿
شب های تابستان می می توی حیاط جا می انداخت و پشه بند
رویشی می زد. پاپا یک تخت جداگانه و گوشه حیاط داشت که
روی آن می خوابید. هرشب سر خوابیدن کنار میمی بین ما بچه ها -
خصوصا من و سیدمحسن و دعوا می شد. میمی برای راضی
کردن ما هر بار دو نفر این طرف و آن طرفش می
خواباند و دست هایش را زیر سرمان می گذاشت. آن قدر شعر می
گفت و شعر می خواند تا خوابمان بیرد
پاپا هم با اینکه سواد نداشت، داستان های شاهنامه را برایمان می
گفت و اشعار مولانا و حافظ را از بر می خواند. او بزرگ تیره
خودشان بود و شجره نامه خانوادگی اش را آیت الله سید محسن
حکیم، شیخ مرتضی انصاری، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی
نجفی و
بعضی از علمای دیگر مهر و امضا کرده بودند، پاپا خیلی مواظب
این شجره نامه بود. ما فقط چند بار آن را دیده بودیم. هر بار با
کلی احتیاط و احترام و هزار سلام و صلوات آن را می آورد، به
ما نشان می داد و دوباره در غلاف فلزی که برایش درست کرده
بود، می گذاشت.
چهره پاپا با آن عبا و عمامه مشکی، وقتی وسط حیاط می ایستاد و
بلند اذان می گفت،وصف نشدنی بود، نورانیت صورتش، آرامش عجیبی
به آدم می داد. او تا همین اواخر عمرش که دیگر خیلی پیر و
ناتوان شده بود، نمازهایش را به جماعت می خواند. اگر هم چیزی
به عنوان خیرات با نذورات توی مسجد می دادند، برای ما می
آورد هیچ وقت یادم نمی رود، اولین بار که میخواستم نماز بخوانم، رفتم
سراغ پاپا، وقتی فهمید می خواهم نماز بخوانم، خیلی خوشش آمد،
مرا بغل کرد و بوسید. گفت: »خودم یادت می دهم.« ایستادم به
نماز، پاپا میگفت و من تکرار می کردم. اگر اشتباه می خواندم، او
یا حوصله درستش را می گفت آخر سر هم کمی پولی به من داد.
بعد از آن هر وقت می دید نماز می خوانم، باز هم تشویقم می کرد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤍🍃'
#کتابدا🪴
#قسمتچهاردهم🪴
🌿﷽🌿
نزدیک خانه پاپا یک حسینه بود، ماه رمضانها دم افطار، با بچه
های محل می رفتیم جلوی در حسیبه و منتظر وقت اذان می
ماندیم. به محلی اینکه صدای مؤذن از گلدسته ها بلند میشد، توی
کوچه ها پخش می شدیم، هرکس به طرف خانه خودش میدوید و
فریاد میزد: اذان، أذان. یعنی دارند اذان می گویند. این کار ما باعث
می شد مردم متوجه زمان افطار شوند. چون صدای مؤذن به همه
جا نمی رسید و رادیو هم به ندرت توی خانه ها پیدا می شد.
بعضی وقت ها دا که به بازار می رفت، من و علی را همراهش
می برد. توی مسیرمان باید از پل چوبی که روی شط الخندق زده
بودند میگذشتیم، کنار این پل، آسیاب یا به زبان خودمان مكینه
آردی قرار داشت که با یکی دو تا مكینه دولتی دیگر آرد گل
شهر را تأمین می کردند. تا قبل از گازوئیلی و برقی شدن
دستگاهها، سنگ آسیاب با جریان آب شد که انشعابی از دجله بود،
کار می کرد. دا عادت داشت به مكینه که می رسیدیم، راهش را
کج کند و برود سراغ بابا حال و احوالش را بپرسد. ما هم از خدا
خواسته جلوتر از او می دویدیم، پاپا را خیلی دوست داشتم، وقتی
می خواست مرا صدا بزند می گفت: دالکم یعنی مادرم. من از این
کلمه که احساسی محبت پاپا را به من می رساند خیلی خوشم می
آمد
می دانستم پاپا الان که توی مکینه است، عمامه مشکی اش را در
آورده و عرقچین به سر دارد. شال سیزش را محکم به کمر بسته و
لبه های دشداشه اش را توی شلوار فرو کرده تا راحت تر کار کند.
وقتی صورت عرق کرده و آفتاب سوخته پاپا را در آن گرمای
طاقت فرسای بصره می دیدم که مرتب دستمالش را از جیب
دشداشه در می آورد و عرق از سر و صورتش می گیرد، دلم
برایش میسوخت. دوست نداشتم او گونی های سنگین و بزرگ آرد
را جابه جا کند، اما این فکرها چندان پایدار نبود
من و علی پایمان به مكینه که می رسید، شیطنت هایمان گل می
کرد. داخل مكینه تقریبا - تاریک بود. فقط دم ظهر، آفتاب که
مستقیم می تابید از نورگیر سقف روشنایی خوبی به فضای مکینه
راه پیدا می کرد تا دا حال و احوال پدرش را بپرسد من و علی از
گونی های آرد و دم و دستگاه های مکینه بالا و پایین می رفتیم و
آتشی می سوزاندیم. پاپا هم، همین طور که با دا حرف می زد،
چشمش به ما بود و گهگاه می گفت: نرید روی آردها، نعمت
خداست معصیت داره. بیایید پایین
ما هم گوشمان بدهکار نمیشد و کار خودمان را می کردیم. یک بار
با علی که از گونی ها می پریدیم، پایم سر خورد و از بالای
گونی ها توی کیسهی آردها پرت شدم یک لحظه همه جا سفید شد و
دیگر چیزی ندیدم. نفس که میکشیدم، آرد وارد دهان و بینی ام می
شد. داشتم خفه می شدم. فقط تمام نیرویم را جمع کردم و گفتم: یوما
دا و پاپا که از صدای افتادنم متوجه اتفاق شده بودند، سریع مرا
بیرون کشیدند پاپا با عصبانیت گفت: جونم مرگ شده، چقدر بگم
نرو اونجا ولی وقتی دید، خیلی ترسیدم و نفسم بالا نمی آید.
همانطور که توی صورتم فوت می کرد و سر تا پایم را می تکاند،
گفت: دالكم چرا آروم نمیشینی، نذار شیطون بره تو جلدت
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤍🍃'
1_1978119780.mp3
12.73M
#شکر_در_سختی_ها 18
اهل شکـ🙏ـر؛
بقدری شیرین زندگی میکنند که؛
وقتی برمیگردن وبه گذشته نگاه میکنن؛
از گذشت عمر،اصلاً غمگین نمیشن!
💢اونابه رفتن مشتاق ترند تا موندن!
راستی؛ چــرا؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا! سنگ های زندگی ام رو بردار!
امیرالمومنین صلوات الله علیه:
«مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آيَةٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ مِنْ أَيِّ اَلْقُرْآنِ شَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا اَللَّهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَلَوْ دَعَا عَلَى اَلصَّخْرَةِ لَقَلَعَهَا إِنْ شَاءَ اَللَّهُ»: هر کس صد آیه از هر جای قرآن بخواند سپس هفت مرتبه بگوید «یا الله» (و حاجت خود را بخواهد) (اثر اجابت) آن چنان است که اگر دعا بر صخره سخت بخواند به یاری خدا آن را از جای برمیکند!
📚ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ج ۱، ص ۱۰۳.
🎙استاد سيد عبدالله فاطمی نیا رضوان الله علیه:
یک یادگاری میخواهم به شما بگویم، یک سِرّی(رازی) در این عمل هست که نمیتوانم بگویم:
در شب های قدر
🔹یک[سوره] اذا وقع (سوره واقعه) بخوانید
🔹بعد از آن یک [سوره] قل هو الله (سوره توحید) بخوانید
🔹سپس هفت مرتبه ذکر (یا الله) بگویید
🔹بعد از آن هرچه میخواهید بخواهید امشب...!
🌹نکته:
مجموع تعداد آیات سوره واقعه و توحید، ۱۰۰ آیه است؛ برخی بزرگان سفارش فرموده اند این دستور هر شب انجام شود و در صورت تمایل به سیده دنیا و آخرت حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها هدیه شود.
#شب_قدر
#شب_احیاء
#فاطمی_نیا
#صلوات_نامه
💐به روح لطیف و ملکوتی استاد فاطمی نیا و پدر بزرگوارشان آیت الله سید اسماعیل اصفیائی و برادرشان استاد سیّدمحمد اصفیایی صلواتی هدیه بفرمائید.
https://eitaa.com/shahrah313
شاهراه ظهور 1احادیث
🌹هرکس دوست داره خودش و امواتش شریک اعمال خیر باشه ، طبق جدولی که گذاشتم انجام بده.در طول ماه این اعمال میتونید انجام بدید
لازم نیست همش یکجا انجام بدید
یک روز صلواتش بفرست
یک روز عاشورا بخون
یک روز نماز قضا بخون
یک روز یاسین بخون
👈ماهی 540 صلوات (روزی18تا)
⬅️ماهی 500 استغفار
⬅️صد مرتبه الحمدلله کما هو اهله
👈یک زیارت عاشورا
👈یک سوره یاسین و ۱۴ سوره توحید
👈ماهی ۲رکعت نماز هدیه بخونن برای اموات بانیان خیریه و مرحومین فوت شده در اون ماه از بستگان اعضا
👈یک زیارت نیابتی امام یا امامزادگان محل هر موقع روزیت شد (اجباری نیست)
👈اگر توفیق روزه مستحبی یا مجلس روضه داشتی یک روز اعضای این گروه باقیات و صالحات شریک کن
👈و ماهانه حداقل مبلغ ۵۹۰۰۰ تومن هدیه (ابجد عدد مهدی عج) یا ۶۹۰۰۰ به عدد ابجد زینب یا ۷۲۰۰۰ به نیت شهدای کربلا یا ۱۱۰۰۰۰ به ابجد عدد علی ، تا هر مبلغی که تمایل دارید ، میتوانید جهت فعالیتهای خیر و معنوی ، از طرف اموات بانیان در اختیار خیریه بذارن..
✅ یک باقیات و صالحات جاری بمونه برای بانی و اموات بانیان..
5892107044557489
خیریه دارالاحسان حضرت فاطمه ثبت۱۲۷
ادمین
@mahdi9350
https://eitaa.com/joinchat/1591935613Ca5a49c0d76