eitaa logo
لطفاوارد گروه بعدی شوید
62 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 آیت الله حسن زاده : 🌷ذکر شریف "لا إله ‌إلّا أنت‌ سبحانک إنی کنت ‌من ‌الظالمین" معروف به ذکر یونسیه است... 🌸 هر مؤمنی به ذکر آن مداومت کند ، از غم‌ نجات ‌می یابد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💞🔆💞🔆💞 📌💠 آثار و برکات ذکر یونسیه 🔮 1- پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است . 🔮 2- رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» 🔮 3- امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم https://eitaa.com/shahrah313 شاهراه ظهور 1احادیث
👈🏼 از حضرتــــــ امــــام صــــــــادق علیہ‌السلام نقل شده است کہ فرمودند: «ما(اهـل‌بیـــت) صبوریم،وشیعیانمان از ما صبورترند.» راوے گویـــــد عـــرض کـــردم: فدایتان شوم، چطور می‌شود شیعیان‌تان صبورتـــر از شما باشند..!؟ حضرتـــــــ فرمودنـــد: «زیـــرا ما بر چیزے صبر مےکنیم کہ بہ آن علم داریم، و شیعیان‌مان بر چیزے صبر مےکنند کہ‌ بہ آن علم ندارند... 📚کــافـــےجلد۲ص۹۳ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪُ ألْـفَـرَج🌤 https://eitaa.com/shahrah313 شاهراه ظهور 1احادیث
‍ ☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️ ✨امروز پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403 هجرے شمسى🗓 23 شوال 1445 هجری قمرے🗓 2 مه 2024 ميلادى🗓 ذکر روز پنجشنبه 🌹 ✨دعای برکت روز: 🍀امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو: (الحَمدُللهِ فالِقِ الإِصباحِ، سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ و عافِیَةٍ، و سُرورٍ و قُرَّةِ عَینٍ.اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَةِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیعِ خَلقِک)َ. 📘بحار الأنوارج87/ص356 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 https://eitaa.com/IRAN_ISLAM1401 شاهراه ظهور2شهدا
امام صادق عليه‏السلام: به برادرت(دوستان و نزدیکانت)اعتماد مطلق نداشته باش؛ زيرا زمين خوردن بر اثر اعتماد، قابل جبران نيست تحف العقول صفحه357 https://eitaa.com/shahrah313 شاهراه ظهور 1احادیث
دعای_مومن ▪️حضرت امام صادق علیه‌ السلام : ▪️دعایی که مؤمن در غیاب مؤمنی در حق او می‌کند، موجب دفع‌ بلا از خودش و فراوان شدن روزی‌ اش می‌شود. 📓مشکات‌ الأنوار فی‌ غرر الأخبار، ص۵۶۹ https://eitaa.com/shahrah313 شاهراه ظهور 1احادیث
لطفاوارد گروه بعدی شوید
#کتاب‌دا🪴 #قسمت‌چهل‌یکم🪴 🌿﷽🌿 از خرداد ماه با شدت گرفتن درگیری های مرزی، ساکنان روستاهای آن من
🪴 🪴 🌿﷽🌿 آنهایی را هم که می دیدم وحشت زده بودند. فلکه فرمانداری را که رد کردم ازدحام جمعیت را در پشت بیمارستان مصدق دیدم. تجمع این همه آدم آنجا برایم عجیب بود. هرچه نزدیک تر می شدم صدای گریه و زاری و جیغ و فریادها را بلندتر می شنیدم و مردم عزادار را می دیدم که به سر و سینه می زدند و اسم عزیزشان را می آوردند. لباس بعضی ها خونی بود. بعضی ها هم سر تا پا خاکی بودند. خیلی از زنها هم روی زمین نشسته بودند و خودشان را می زدند. همین طور که به اینها نگاه میکردم تلاش کردم ازدحام را کنار بزنم و از لابه لای مردم راه را باز کنم و جلو بروم. به در بیمارستان نزدیک شده بودم که یک دفعه نگهبان ها در را باز کردند و جمعیت با فشار توی حیاط بیمارستان ریخت. هر کس به سمتی میدوید. صدای همهمه و هیاهو بیشتر شده بود. توی بیمارستان قیامتی برپا بود. شهدا را کف حیاط خوابانده بودند. من رفتم سمت اورژانس که دست راست، بیمارستان بعد از اتاق اطلاعات بود. خواهر و برادرهایم که مریض میشدند آنها را می اوردم درمانگاه اورژانس، به خاطر زفهمین، با آن قسمت آشنا بودم. جلوی در اورژانس نگهبان خطاب به کسانی که اصرار داشتند داخل بروند میگفت: اون تو شلوغه کجا میخواید برید. بدتر دست و پاگیر میشید. همانجا منتظر ماندم، یک لحظه که نگهبان از جلوی در کنار رفت دویدم تو. نگهبان متوجه شد و صدایم کرد. چند قدم هم دنبالم دوید. من جواب ندادم و سریع خودم را توی شلوغی آنجا گم کردم. هیچ وقت اورژانس را این قدر بی نظم و پرهیاهو ندیده بودم. توی سالن بیمارستان ردهای خون از جلوی در ورودی تا داخل اتاق ها کشیده شده بود. بعضی جاها هم به نظر می آمد مجروح غرق در خون را روی زمین کشیده اند. روی خونها اثر کفش دیده می شد، قبلا كف سالن از شدت تمیزی، نور مهتابی ها را منعکس می کرد و تنها بوی الكل و ساولن بود که حس می شد، اما حالا بوی خاک و خون و باروتی که فضا را پر کرده بود مشامم را به شدت آزار می داد. پرستارها در حالی که سرم به دست داشتند این طرف و آن طرف می دویدند و یا میز ترالی پر از دارو و تجهیزات پزشکی را همراه خودشان می کشیدند. این بار پرستارها را به برخلاف همیشه که شیک پوش و مرتب بودند به خاطر شدت کار طور دیگری دیدم. از آن قیافه های آرایش کرده و لباس های سفید و کفش های تمیزشان خبری نبود. حالا آن لباس های تمیز، پر از لکه های خون مجروحان بود. سنجاق کلاه بیشترشان باز شده، موهایشان از زیر کلاه بیرون زده بود و روی سر و گردنشان ریخته بود. وضع پرستارانی هم که روسری به سر داشتند بهتر از آنها نبود. دکترها سراسیمه و با شتاب کار انجام می دادند. داخل اتاق ها مملو از مجروح بود. مجروحانی که کنار دیوار راهروها خوابانده بودند، از کیسه های سرمی که با میخ به دیوار زده شده بود، دارو میگرفتند. بعضی ها روی برانکارد و بعضی دیگر روی پتر بودند. نگاه اکثرشان بی روح و بی رمق بود. به نظر می رسید از شدت خونریزی به این حال افتاده اند. بعضی ها هم ناله میکردند. فقط صدای یک نفر بلند بود که از اتاق انتهای سالن فریاد میکشید: به دادم برسید. دارم می میرم... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘
🪴 🪴 🌿﷽🌿 به دو به آن سمت دویدم. مردی که داد و هوار راه انداخته بود، جراحتش بدتر از بقیه نبود. فقط به نظر می رسید داد و قالش از ترس باشد، حتی مجروحین هم اتاقی اش به او اعتراض می کردند که: ساکت باش. اول باید به آنهایی که حالشان بدتر است برسند. نوبت تو هم می شود. نمی دانستم من چه کار باید بکنم. از دیدن آن همه مجروح وحشت کرده بودم. خیلی دلم میخواست کاری از دستم بر می آمد تا به پرستارها که از شدت کار و دوندگی خسته و عصبی کمکی بکنم شاید به مجروحینی که منتظر هستند زود رسیدگی شود. ولی انجام کار در اینجا مستلزم آشنایی با کمک های اولیه و اصول درمان بود که من در این زمینه آموزشی ندیده بودم. از اینکه نمی توانستم کاری انجام بدهم از دست خودم ناراحت بودم به خاطر همین، از روی استیصال به خودم گفتم: یعنی تو به درد هیچی نمیخوری، عرضه هیچ کاری رو نداری. از ساختمان بیرون آمدم و گوشه ای ایستادم. حیاط بیمارستان هنوز شلوغ بود. یک عده جلوی سردخانه منتظر بودند تا جنازه کس و کارشان را تحویل بگیرند. حال و روز آنها از کسانی که مجروح داشتند خیلی بدتر بود. ناله های دلخراششان دل آدم را می لرزاند و دیدن گریه بچه ها عذابم میداد. به طرف بخش ها رفتم تا شاید آنجا کاری از دستم بربیاید. بخش هم دست کمی از اورژانس نداشت و به مراتب به هم ریخته تر و آشفته تر بود. بیشتر مجروحها بدون هیچ زیراندازی روی زمین بودند. بالای سر بعضی هایشان همراهی بود که سِرم را بالا نگه داشته بود. از سکوتی که تا قبل از این در بخش حاکم بود و به آدم آرامش میداد خبری نبود و حالا آن سکوت و آرامش جایش را به سر و صدا و ناله های دلخراش داده بود. از سر ناچاری بالای سر تک تک مجروحین رفتم و پرسیدم: اگر کاری دارین، بگین من براتون انجام بدم یا اگه چیزی می خواین براتون بیارم؟ بیشترشان به خاطر خونریزی زیاد عطش داشتند و آب می خواستند. بعضی ها هم میگفتند: درد داریم برو بگو دکتر بیاد. بیچاره دکترها هم نمی دانستند به کدامشان برسند. وقتی میدیدم در حال کار روی مجروح بدحال تری هستند، از حرف زدن پشیمان می شدم. از آن طرف هم پرستارها داد میکشیدند: اینجا چه خبره؟ برید بیرون. چرا اینجا رو شلوغ کردین؟ همان طور که توی راهرو سرگردان بودم، صدای ناله زنی مرا به طرف خودش کشاند. نگاهش کردم. زن لاغراندام بود که صدایش با چهره اش نمی خواند. تن صدایش میگفت جوان است ولی زخمها و خونهای صورتش آنقدر او را بد شکل کرده بودند که دیدنش احساس بدی را در من ایجاد کرد. چندشم شد. سعی کردم به خودم غلبه کنم. با این حال حس ترحمی مرا کنارش نشاند. حال و روز خوبی نداشت. باندهای دور سرش را که عمودی و افقی بسته بودند، غرق خون بود و پاهایش هم در آتل بود. دست هایش را گرفتم. لای چشمانش را باز کرد و نگاهم کرد. پرسیدم: چیزی می خوای؟ چی کار میتونم برات بکنم؟ با دستان بی رمقش فشار ضعیفی به انگشتانم داد و با صدای آرامی گفت: برو دکتر رو . ...ام. سرم داره میترکه. چشمام داره از کاسه در میآد. گفتم: بهت مسكن نزدن؟ گفت: فایده نداره. از فشاری که به دستم میداد می فهمیدم دارد از درد به خودش می پیچد. گفتم: سعی کن بخوابی این طوری دردت کمتر می شه. منم میرم دنبال دکتر. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘
شکر در سختی ها 31.mp3
7.08M
31 ✨باور کن؛ کسی به تنهایی، حتی از پسِ ساده ترین مشکلاتش هم برنمیاد! ✔️هُنـرِ یه انسان دیدن دست خدا درلابلای حوادث زندگیشه! بشناسش تا باورش کنی، و ازش کمک بگیــری
‍ ☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️ ✨امروز جمعه 14 اردیبهشت 1403 هجرے شمسى🗓 24 شوال 1445 هجری قمرے🗓 3 مه 2024 ميلادى🗓 ذکر روز جمعه 🌷 ✨دعای برکت روز: 🍀امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو: (الحَمدُللهِ فالِقِ الإِصباحِ، سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ و عافِیَةٍ، و سُرورٍ و قُرَّةِ عَینٍ.اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَةِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیعِ خَلقِک)َ. 📘بحار الأنوارج87/ص356 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 https://eitaa.com/IRAN_ISLAM1401 شاهراه ظهور2شهدا
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚 🌸 صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🌸 صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🌸 صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🌸 صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌸 صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 🌸 صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🌸 صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ 🌸 صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ 🌸 صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ 🌸 صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌸 صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🌸 صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 🌸 صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🌸 صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف https://eitaa.com/shahrah313 https://eitaa.com/IRAN_ISLAM1401