#ببینید | #داستانک 💠همدلی برای ظهور #عید_نو_عهد_نو 💢#شهرداری_قم را در شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها دنبال کنید 🔴اینستاگرام: https://www.instagram.com/shahrdari_qom 🔸ایتا: https://eitaa.com/shahrdari_qom 🔹🔸💠🔸🔹

#بخوانید ما هم قسمتی از این تغییریم! "آقای احمدی" محل کار خود را به مقصد منزلش ترک می کند، چهارخیابان پایین تر، پشت ترافیک صدایش در می آید که آی چرا این پروژه انقدر زمان برده .. مشکلات ساخت این پل، زیرگذر یا خیابان را تا کی باید تحمل کنیم یا تا کی باید خاک این خیابان را بخوریم .. یا از آن طرف خشنود از انجام پروژه هایی است که در حال تکمیل است، پیش خود می گوید چقدر خوب که این خیابان بالاخره باز شد، یا این کوچه عقب نشینی کرد، این بوستان محلی احداث شد، این پل و زیرگذر ساخته شد.. چقدر خوب .. ۲ صبح روز بعد "آقای احمدی" به محل کارش باز می گردد. درب محل کارش را به قصد شروع یک روز جدید باز می کند. او درب ملکی را می گشاید که آن هم در مسیر احداث یک پروژه بزرگ شهری است، نامه های متعدد اخطار جهت واگذاری مغازه ای که سر راه مردم قرار گرفته است، بنایی که او برای فروش و واگذاری اش مقاومت می کند. اعتراض می کند که چرا من؟ ... بله.. او فراموش کرده است که املاک موجود در خیابان های دیگر هم صاحب داشتند، اما امروز اتومبیل وی روی زمین خانه های آنها حرکت می کند، فرزندانش بر اتاقهای سابق مردمان گذشته بازی می کنند. ۳ خانم رحیمی محل کار خود را به مقصد منزل ترک می کند، چهار خیابان پایین‌تر از خیابان آقای احمدی می گذرد ..پشت ترافیک صدایش در می آید که آی چرا این پروژه انقدر زمان برده .. آقای احمدی اما پشت درب مغازه اش _ بی توجه به آنکه ملک او نقش مهمی در به تعویق افتادن انجام پروژه دارد _ در انتظار مشتری نشسته است. #داستانک به کانال رسمی شهرداری قم در ایتا بپیوندید 🆔 @shahrdari_qom 🔹🔸💠🔸🔹