مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
*آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند*
کارم که تمام میشود، سیستم را میبندم. توی دفتر هیچکس نیست. دیر آمدهام و دیر هم دارم میروم. سالن تاریکِ مطلق است. چراغها را روشن میکنم. میروم اتاق رهروان زینبی تا چراغ آنجا را هم روشن کنم و بعد قفل کنم و بروم.
انتهای اتاق رهروان زینبی یکسری کادو و بستهبندی شکلات، توجهم را جلب میکند. از رنگبندی و چیدمان زیبایشان، خیلی خوشم میآید. گوشی را برمیدارم و ازشان چندتا عکس میگیرم. با خودم میگویم: دم بچههای دفتر گرم که اینقدر زحمت کشیدهاند و برای مادران شهدا هدیه تدارک دیدهاند. واقعا شاد کردن دل یک مادر، آن هم مادری که ثمرهٔ زندگیاش را برای آسایش و راحتیمان داده، چقدر کار بزرگی است...
میخواهم از اتاق بیایم بیرون که یکدفعه چشمم به یک گلمیز کوچک میافتد. روی گلمیز، چندتا کارت شبیه کارتهای شناسایی است.
جالب است... کارت شناسایی؟! اینجا؟!
از روی گلمیز برشان میدارم و نگاهشان میکنم. گوشه سمت چپ کارتها، عکسهایی از چهرهٔ زیبای شهدا نقش بسته.
هر کارت، متعلق به یک شهید است.
جداگانه روی هرکدامشان نام همان شهید نوشته شده.
مامان جون روزت مبارک. از طرف علیرضا
مامان جون روزت مبارک. از طرف جعفر
مامان جون روزت مبارک. از طرف نعمت
مامان جون روزت مبارک. از طرف احمد
بارها شنیدهایم که شهدا زندهاند. حالا من داشتم نشانهای از زنده بودن آنها را میدیدم. نشستهاند و برای مادرهایشان کارتهای تبریک درست کردهاند. چقدر هم با سلیقه، چقدر هم با حوصله...
جالب است که روز مادر را خیلی جلوتر از ماهایی که ظاهراً زنده هستیم، یادشان بوده.
اینان تربیتشدگانِ مکتب انقلاب اسلامی هستند. فرزندانی که وقتی پدرِ پیرشان گفت: غائلهی پاوه باید تمام شود یا آبادان یا سوسنگرد باید آزاد شوند یا دخترکان و اطفال بیگناه سوری و عراقی، باید از چنگال حرامزادگان داعشی خلاص شوند، جان شیرینشان را در طبق اخلاص گذاشتند و دلهای بزرگشان را به دریای پرتلاطم خطرها زدند.
اینان همان وعده دادهشدگانِ قرآن کریماند.
"و لاتحسبن الذین قتلو فی سبیلالله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون"
و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده هستند. بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
شهدا زندهاند.
اگر زنده نبودند که روز مادر یادشان نمیماند.
اگر زنده نبودند که برای مادرهایشان کارت تبریک نمیفرستادند.
اگر زنده نبودند که بعد از این همه سال، آدرس خانههایشان فراموششان میشد.
شهدا زندهاند و این ایدهها و سلیقهها و فعالیتها، نه کار موسسات فرهنگی است و نه نیروهای دغدغهمند...
نقش امثال ما، فقط پُستچی بودن است... اگر خدا توفیق دهد، ما فقط نامهرسانیم...
کار کارِ خود شهداست...
آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
🖊 سیدبهزاد هاشمیفر
رهروان زینبی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
🎥مستند خنده تلخ روایاتی کوتاه از زندگی شوکت ناطقی مادر شهید غلامعباس شیرزاد و از روایان کتاب حوض خون نوشته فاطمه سادات میرعالی
📚فرازی از متن تقریظ آیت الله العظمی امام خامنه ای(ارواحنافداه) بر کتاب حوض خون:اولین احساس،پس از خواندن بخشهایی از این کتاب،احساس شرم از بی عملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدان خاموش و بی ریا و گمنام بود...
🖥شبکه: یک سیما
📆زمان: بزودی اعلام میشود
🎬کارگردان: مهدی عبدالباقی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
🎥مستند خنده تلخ روایاتی کوتاه از زندگی شوکت ناطقی مادر شهید غلامعباس شیرزاد و از روایان کتاب حوض خون نوشته فاطمه سادات میرعالی
📚فرازی از متن تقریظ آیت الله العظمی امام خامنه ای(ارواحنافداه) بر کتاب حوض خون:اولین احساس،پس از خواندن بخشهایی از این کتاب،احساس شرم از بی عملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدان خاموش و بی ریا و گمنام بود.
🖥شبکه یک سیما
📆زمان:امروز ساعت ۱۸:۲۰
🎬کارگردان:مهدی عبدالباقی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تیزر مستند خنده تلخ روایاتی کوتاه از زندگی شوکت ناطقی مادر شهید غلامعباس شیرزاد و از روایان کتاب حوض خون نوشته فاطمه سادات میرعالی
🖥شبکه: یک سیما
📆زمان:امروز ساعت ۱۸:۲۰
🎬کارگردان:مهدی عبدالباقی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
💚هفتمین یادواره سرچشمههای شهادت
تکریم مادران و همسران شهدا به مناسبت ولادت با سعادت امالائمه حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها
❣رهروان زینبی امسال نیز همچون سالهای گذشته به نیابت از شهدا به مناسبت روز مادر به منزل تعدادی از شهدا میروند...
💌 شما نیز به این بزم دعوتید...
📆 زمان: ۱۲ دیماه تا ۱۶ دیماه ۱۴۰۲
✨برای هماهنگی حضور در برنامه و دیدار با مادران و همسران شهدا با شماره زیر تماس بگیرید:
📞 09169453543
رهروان زینبی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 مقام مادر شهید، دست کمی از خود شهید ندارد...
🎁خرید هدایای مادران و همسران شهدا به مناسبت روز مادر برای هفتمین یادواره سرچشمههای شهادت، دیماه۱۴۰۲
رهروان زینبی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
26.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 مادران و همسران شهدا در درجهٔ اول جهاد اکبرند. امام خامنهای دامت برکاته
❤️ آمادهسازی هدایای مادران و همسران شهدا به مناسبت ولادت امالأئمه حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها
📆 دیماه۱۴۰۲
رهروان زینبی، امسال نیز همچون سالهای گذشته به نیابت از شهدا، به مناسبت روز مادر به منازل تعدادی از شهدا میروند...
💌شما نیز به این بزم دعوتید...
📞برای هماهنگی حضور در برنامه و دیدار با مادران و همسران شهدا با ما تماس بگیرید:
۰۹۱۶۹۴۵۳۵۴۳
رهروان زینبی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
🇮🇷افتتاحیه هفتمین یادواره سرچشمههای شهادت، تکریم مادران و همسران شهدا
🎊همراه با مولودیخوانی به مناسبت ولادت حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها
📆 وعدهٔ ما سهشنبه ۱۲دیماه۱۴۰۲
🕙 ساعت ۱۰ صبح
📍مکان: کوی شهدا، خیابان شهدا، تقاطع بلوار شهید جواد ملکی، مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
رهروان زینبی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 تیزر
🇮🇷افتتاحیه هفتمین یادواره سرچشمههای شهادت، تکریم مادران و همسران شهدا
🎊همراه با مولودیخوانی به مناسبت ولادت حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها
📆 وعدهٔ ما سهشنبه ۱۲دیماه۱۴۰۲
🕙 ساعت ۱۰ صبح
📍مکان: کوی شهدا، خیابان شهدا، تقاطع بلوار شهید جواد ملکی، مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
رهروان زینبی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
بسم رب الشهدا و صدیقین
متن و شعرهایی که آماده کرده بودم را خواندم. فکر میکنم این بیستمین بار باشد که مطالب را میخوانم و تمرین میکنم؛ شاید هم بیشتر...
صبح با استرس و هیجان بیدارشدم بعد از خواندن نماز آماده شدم. اولینبارم نیست که مجری برنامه میشوم؛ اما این استرس همراه همیشگی اجراهای من است.
برای چندمین بار تمرین کردم. هرچه به زمان شروع مراسم نزدیک میشدیم، استرس من بیشتر میشد. با گفتن بسم الله پشت تریبون رفتم و شروع کردم:
نه مثل سارهای و مریم
نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی
فقط شبیه خودت زهرا
و...
با مدد شهدا مراسم به خوبی پیش رفت.
بعد از خودن ناهار و خواندن نماز کمکم آماده شدیم برای رفتن به منزل مادران و همسران شهدا.
من با گروه خانم چگله افتادم. خوشحال از اینکه برای دیدار خانواده شهدای مدافع حرم مخصوصاً مادر شهید احمد الیاسی...
اولین باری بود که در یادواره شرکت میکردم.
حس عجیبی داشتم، خوشحال از دیدار مادران و همسران شهدا و ناراحت از دیدن دلتنگی و غم دوری از فرزند و همسرشان.
قرارشد اولین دیدار، دیدار با مادر و همسر شهید جواد ملکی باشد. اسم بلوار جواد ملکی را زیاد شنیده بودم و حالا مشتاق دیدار مادر این شهید بزرگوار بودم.
وارد منزلشان که شدیم همسرش به استقبال ما آمد؛ اما مادرش نشسته در گوشه اتاقی بزرگ بود. وقتی برای سلام خدمت ایشان رسیدم متوجه نشدند که دستم را برای سلام به سمتشان کشیدم؛ آری این مادر عزیز بهسان یعقوب در فراق یوسفش چشمانش کمسو شده بود.
کوچکترین مسافران این سفر، فاطمه نورا و حسنا بودند. فاطمه نورای نه ماهه با دیدن میوه و شیرینیها ذوق زده میشد و بلند میخندید.
احساس میکنم حسنا با اینکه پنج سالش است به فیلمبرداری و عکاسی علاقه دارد. اصرارش بر این بود که دستیار فیلمبردار شود. مهمانان کوچک امروز ما بسیار خوشحال و فعال بودند.
از مادر شهید ملکی خواستیم تا برایمان دعای عاقبتبهخیری کند. وقتمان کم بود باید میرفتیم تا به بقیهٔ خانواده شهدا سر بزنیم. بهناچار خداحافظی کردیم.
مقصد بعدی، منزل شهید الیاسی بود
با شور و شوق وصفناشدنی وارد منزلشان شدم. مادرش به خوبی مرا میشناخت. چند باری برای مصاحبه منزلشان رفته بودم. گرم و صمیمی سلام و احوال پرسی کردیم.
وقتی گلدان با عکس شهید را تقدیمش کردیم با تمام محبت مادرانهاش عکس احمد را بوسید.
مادر احمد خانمی بسیار مهربان و خوش قلب است. با بغض همیشگی اش از احمدش میگفت. احمدی که نماز اول وقت و حجاب خواهران برایش بسیار مهم بود.
بسته شکلاتها را برایمان باز کرد. دوستان اصرار کردند که ما برای شما شکلات آوردیم نمیخواهد باز کنید؛ اما مادراحمد اصرار داشت که همه با هم از شکلاتها بخوریم و به قصد حاجتروایی برداریم.
خیلی دلتنگش بودم. در منزلشان حس آرامش عجیبی مهمان دلم میشود؛ اما باید خداحافظی میکردیم و سراغ دیدار بعدی میرفتیم.
وارد حیاط منزل شهید علیپور شدیم و با خواهر شهید احوال پرسی کردیم.
خواهر شهید به محض دیدن خانم آمنه میرعالی خوشحال شد و او را در آغوش گرفت؛ چون همسفر کربلایش بود، همان سفر رویایی که روایان حوض خون را همراهی کردیم.
خدمت مادر شهید رسیدیم. تکتکمان دستش را بوسیدیم.
مادرشهید آلزایمر داشت. ما را نمیشناخت. فکر میکرد از اقوامش هستیم که مدتی از او دور بودیم.
آمنه میرعالی دست مادر را بوسید. خواهر شهید به مادرش گفت: «دا این دختر منه.»
مادرش تا این حرف را شنید سیلی محکمی به صورت آمنه زد.
ما همه شوکه شدیم. آمنه همچنان یک دستش در دست مادر و یک دستش روی صورتش بود.
مادر شهید خیال میکرد آمنه واقعا نوهاش است و به دلیل ناراحتی و اعتراض از این دوری خواست درس ادبی به او بدهد.
آمنه با اینکه از حرکت مادر متعجب و متحیر شده بود، اما تظاهر کرد که نوهاش است و از او بهخاطر این دوری دلجویی کرد.
به مادر قول دادیم که بهزودی به او سر میزنیم تا راضی شد و اجازه داد سراغ مقصد بعدی برویم.
منزل شهید بردی که با خانه خواهر شهید علیپور فاصلهاش به اندازه دوتا خانه بود.
خانم بردی به گرمی ازمان استقبال کرد
و از خاطراتش در رختشویی برایمان تعریف میکرد. از سفر کربلایش گفت، سفری که ما افتخار همراهی این عزیزان را داشتیم و چه سفر به یاد ماندنی بود.
این آخرین مقصد امروزمان بود.
سفری کوتاه، سفری پر از شوق و عشق، سفری پر از دعاهای قشنگ مادران شهدا، دعاهایی که با عمق جانشان بدرقه راهمان کردند و ما سرخوش و خوشحال از این سفر کوتاه و پر از لحظات ناب و به.یاد ماندنی.
🖊آرزو اسماعیلی
اولین روز هفتمین یادواره سرچشمههای شهادت ۱۴۰۲
رهروان زینبی
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
تو که بودی که حتی از زائرانت نیز هراس دارند؟!
🏴کرمان تسلیت
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha