🔰برشی از کتاب نعمتجان:
یک روز از خانم #سبحانی شنیدم یکی از رانندهآمبولانسها تصادف کرده و دوسه تا گوسفند را زیر گرفته، باید خسارت بدهد. انگار از بچههای پاسدار وظیفه بود. آنطور که فهمیدم دستوبالش تنگ بود. خیلی ذهنم مشغول شد. دلم میخواست هرطوری هست کمکش کنم: بالاخره او اینجا مهمان اندیمشکیهاست. یک لحظه جرقهای به ذهنم زد. رفتم سراغ خانمهای رختشوی. اکثر خانمهای رختشوی با اینکه وضع مالی مناسبی نداشتند، همیشه برای کمک به #رزمندهها پیشقدم میشدند. ماجرا را برای خانم #اسلامیپور و خانم #زارعی تعریف کردم. فردای همان روز مبلغ خوبی از خانمهای #رختشوی جمع کردند و بهم دادند. خودم هم پولی گذاشتم رویش و دادم به خانم سبحانی. هزینه تقریباً جمع شده بود. خانم سبحانی هم کمی از دیگران کمک گرفت و پول را داد به #رانندهآمبولانس و مشکلش حل شد.
#نعمتجان
#نعمت_جان
#صغری_بستاک
#سمانه_نیکدل
#کتاب_خوب
#کتابخوانی
کانون فرهنگی تبلیغی شهید جواد زیوداری
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha