🌿دعا کن شهید بشم🌿
نوجوون بود که تصمیم گرفت بره #_جبهه. اصرار کرد برم پایگاه بسیح براش امضا کنم. هر کاری کردم نتونستم قانعش کنم. بالٵخره بدون اجازهی پدرش رفتم #_رضایتنامهاش رو امضا کردم. وقتی خواست حرکت کنه گفتم: مادر میری برای رزمندهها دست و پاگیر میشی! تو که نمیتونی کاری انجام بدی! در جوابم گفت: مادر سطل آبی و لیوانی میگیرم دستم و به رزمندهها آب میدم، فقط همین! گفتم: دعا میکنم #_پیروز برگردی! گفت: دعا کن #_شهید بشم. اگه شهید بشم پیروزم! دیگه ته دلم به #_شهادتش رضایت داده بودم.
بار آخر که خداحافظی کرد بره جبهه، از خونه که حرکت کرد تا در مسجد امام جعفرصادق(ع) قد و قوارشو نگاه میکردم. رفت و خبر شهادت برام اومد.
راوی: مادر شهید حبیبالله عصاره
دیدار رهروان زینبی
نویسنده: سمیه تتر
۱۳۹۷/۱/۳۰
#مادر_شهید_حبیبالله_عصاره
#دیدار_رهروان_زینبی
@shahre_zarfiyatha