- به چه میاندیشی؟!
به دو چشمی که تو را هیچ ندید
به دو دستی که تو را هیچ نخواست
یا به قلبی که برایت ...
سخن از عشق نگفت!
به چه می اندیشی...
@shahresher
[ در شبِ وصل ، نمایان شدن صبح فراق
دلخراش است ، چو در زلفِ سیه ، مویِ سفید ]
👤طغرای مشهدی
شعری که باعث شد اسم بانو سیمین بهبهانی از لیست شاعران معاصر ایران حذف شود.
شدم گمراه و سرگردان،
میان این همه ادیان
میان این تعصب ها،
میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی،
یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی،
یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است،
یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست،
در این دنیای انسانی... خدا،
یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی
رها کردیم خالق را
گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟!
مگر نه این که انسانیم؟!
اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست...
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
از آن جشنی
که اعضای تنم دارند،
خوشحالم ولی،
از اختلافِ
مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم ، جنگ بینِ
شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد؛ اما،
اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاقِ
افکار تهی بر خویش می ترسم..!!
کلام آخر این شعر
یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش
وهم از خویش میترسم..
@shahresher
تا صبح در این مزرعه تاراج ملخ بود
چشمان تو حتی نگران نیست، مترسک!
.
.
این مزرعه آلوده کفتار و کلاغ است
بیدار شو از خواب ، زمان نیست، مترسک!
#عبدالجبار_کاکایی
دست بر زلفش زدم ، شب بود ، چشمش مست خواب
برقـع از رویش گشــودم تا درآید آفتاب
گفتمش خورشید سر زد ، ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم ، کی برآید آفتاب؟
👤شاطرعباس صبوحی
يک دل نشد گشاده ز گفت و شنيد من
با هيچ قفل راست نيامد کليد من
در سنگ از شرار و شرر مي دهم خبر
افلاک يک ستاره ندارد به ديد من
با تيغ پاک کرده ام اينجا حساب خود را
از خاک ، روی شسته برآيد شهيد من
مردان هزار فوج ز همت شکسته اند
غافل مباش از سپه ناپديد من
ابر سياه ، پرده سيلاب فتنه است
ايمن مشو ز آفت چشم سفيد من
اين آن غزل که گفت مسيحای زنده دل
کاين خلق نيست در خور گفت و شنيد من..
#صائب_تبریزی
مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر
وَ مسیری که فقط با یکی از ما دو نفر ...
یکی از ما دو نفر خواب عجیبی دیده است
ترسش این است مبادا یکی از ما دو نفر...
قول دادیم به هم عاشق هم میمانیم
به نظر میرسد اما یکی از ما دو نفر ...
گلهای نیست خدا خواست که آواره کند
یکی از ما دو نفر را یکی از ما دو نفر
چقدر سخت گذشت و چقدر پیر شده است
پشت این پنجره حالا یکی از ما دو نفر
آخرین حرف دلش نامهی کوتاهی بود
"دوستت داشتم" امضا : یکی از ما دو نفر ...
👤جواد محمدی فارسانی
📖 #شاه_بیت_های_ماندگار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدان با رفتنت بیشک بیابانگرد خواهم شد
چو لیلا نیست مجنون را، پناهیغیرصحرا نیست
●سید_محمد_تولیت
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
حکایتها که بعد از من، تو خواهی گفت با خاکم
کنون تا زندهام بینی بگو با جانِ غمناکم!
○ #طبیب_اصفهانی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
اشکم از سر گذشت در غم هجر
یکی از سرگذشت من این است...
● #عارف_قزوینی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
مرا زمانه نکشت و تو میکشی! اما
خوشا به خاطر تو، ساکنِ مزار شدن
○علیاکبر_یاغیتبار
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
از لحظهی خندیدن تو عکس گرفت
عکاس نمونه انتخابش کردند!
●مرتضی_لطفی
عشق يعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درماندهای درمان کنی
در ميان اين همه غوغا و شر
عشق يعنی کاهش رنج بشر
عشق يعنی گل به جای خار باش
پل به جای اين همه ديوار باش
عشق يعنی تشنهای خود نيز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق يعنی دشت گل کاری شده
در کويری چشمهای جاری شده
عشق يعنی ترش را شيرين کنی
عشق يعنی نيش را نوشين کنی
هر کجا عشق آيد و ساکن شود
هر چه ناممکن بود، ممکن شود
👤 مجتبی کاشانی
سینهام این روزها بوی شقایق میدهد
داغ از نوعی که من دیدم تو را دق میدهد
«او» که اخمت را گرفت و خنده تقدیم تو کرد
آه را میگیرد از من جاش هق هق میدهد
برگهایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درخت
خود به مرگ خویشتن رأی موافق میدهد
چشمهایت یک سؤال تازه میپرسد ولی
چشمهایم پاسخت را مثل سابق میدهد
زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس؟
دومی! چون اولی دارد مرا دق میدهد
👤کاظم بهمنی
ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سـر من مایه سودا همه تو
هرچنـــــد به روزگار در مینگرم
امروز هـمه تویی و فردا همه تو
#مولانا