eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرستان ادب
🔻 «حالا که می‌روی» ، عاشقانه‌های سیار با صدای معتمدی و موسیقی سعادتمند منتشر شد ▪️پس از دو سال تلاش، آلبوم تازه‌ای از اشعار ، با صدای تولید و روانۀ بازار موسیقی شد. آلبومی است عاشقانه که بیشتر شعرهای آن از مجموعۀ سرودۀ سیار و منتشره در «شهرستان ادب» انتخاب شده است. «حالا که می‌روی» شامل هشت قطعه، با آهنگسازی و تنظیم آهنگساز سرشناس کشورمان فرید سعادتمند، در مرکز موسیقی «مأوا» تولید شده است. عنوان این قطعات به این شرح است: «باور نمی‌کنی»، «دل‌های فروشی»، «حالا که می‌روی»، «نشانی»، «غم پنهان»، «آفرینش»، «کوچۀ انتظار» و «کجایی». معتمدی در سال‌های اخیر هدف خود را «بردن آواز ایرانی به دل جامعه» می‌داند و به همین منظور می‌کوشد با «حفظ روح موسیقی سنتی»، از عناصر پاپ در آهنگ‌های خود بهره گیرد. در آلبوم «حالا که می‌روی»، او همین راهبرد را ادامه داده است. از طرفی، سیار نیز کوشیده است شعرهای عاشقانه‌ای را پیشنهاد دهد که «در عین قوت و استحکام، بتواند با دل‌های فارسی‌زبانان ارتباط بگیرد». به نظر می‌رسد این همکاری تازۀ هنری، دست‌کم در قطعۀ «حالا که می‌روی» که پیش از انتشار آلبوم به صورت رایگان منتشر و با استقبال دوستداران موسیقی همراه شد، به هدف خود رسیده است. معتمدی در کنفرانس خبری اعلام کرد که از این همکاری راضی است و قصد دارد در آینده نیز ترانه‌های دیگری بر اساس اشعار سیار بخواند. محمدمهدی سیار متولد 1362، دانش‌آموختۀ دورۀ دکترای فلسفۀ ‌اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس، از شاعران مطرح نسل خود بوده است و در سال‌های گذشته با خوانندگانی چون سالار عقیلی، محمد اصفهانی و رضا صادقی همکاری داشته است. او نخستین کتاب خود را با عنوان «بی‌خوابی عمیق» در سال 1388 منتشر کرد. یک سال بعد، با کتاب «حق‌السکوت» توانست جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را به دست آورد. علاوه بر آن، او از سال ۱۳۸۷ در دانشگاه امام‌صادق (ع)، درس‌های ادبیات و منطق را تدریس می‌کند. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 چشم‌بندی (شعری از کتاب #لحظه_های_بی_ملاحظه سرودۀ #مبین_اردستانی) ▪️ غنیمته با تو نشستن، شده واسه یه لحظه باشه شده واسه یه لحظه این دل کنار تو بشینه پاشه یه لحظه پیش تو نشستن واسه‌م غنیمتی‌ترینه یه عمره آرزوشه این دل یه لحظه پیش تو بشینه نذار باور کنم هفت روزه هفته می‌خوام چشم‌انتظار هشت باشم می‌خوام برگردم از روزای رفته پی اون روز بی‌برگشت باشم می‌خوام برگردم از تنهاییام و دوباره چند لحظه با تو باشم تموم عمرم از اون چند لحظه نمی‌خوام حتی یه لحظه جدا شم می‌بندم چشمام‌و، شاید ببینم هوای زندگی رنگ قدیمه نشستی پیشم و اون چند لحظه تموم لحظه‌های زندگیمه می‌بندم چشمام‌و با چشم بسته شاید دنیام یه‌خرده دیدنی شه یه روز وقتی تموم شد وقت دنیا شاید حال منم فهمیدنی شه نذار باور کنم هفت روزه هفته می‌خوام چشم‌انتظار هشت باشم می‌خوام برگردم از روزای رفته پی اون روز بی‌برگشت باشم غنیمته با تو نشستن، شده واسه یه لحظه باشه شده واسه یه لحظه این دل کنار تو بشینه پاشه یه لحظه پیش تو نشستن واسه‌م غنیمتی‌ترینه یه عمره آرزوشه این دل یه لحظه پیش تو بشینه ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 شهر، روستا و حکایت حوای سرگردان (یادداشتی از بر کتاب نوشتۀ در پرونده‌کتاب «حوّای سرگردان» ) ▪️ «... «حوای سرگردان» مجموعۀ داستانی است که به‌همت محمدقائم خانی به نگارش درآمده است. دوگانۀ شهر و روستا که به‌شیوه‌های گوناگون در میانۀ داستان‌ها بارها سر بیرون می‌آورد، حکایت از چالش‌های زیستۀ نگارندۀ آن دارد. روستازاده‌ای اهل مازندران که به‌تبع تحصیلات و اقتضای اشتغال، سر از تهران درآورده و مانند خیلی‌دیگر از ما روستازادگان و شهرستانی‌ها، تفاوت این‌دو اقلیم توجهش را جلب کرده است. بی‌جهت نیست که در میان سطور این‌مجموعه‌داستان، تیکه‌هایی درخور و آبدار به سمت طبقۀ متوسط شهری تهران حواله می‌شود. طبقه‌ای که بار تحول‌های فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ایرانی را به دوش می‌کشد و بااین‌حال در کنار مرض بی‌تاریخی، به دام بی‌اقلیمی نیز اسیر شده است که تبعاتش هرگز در این‌طبقه منحصر نمانده و به‌شیوه‌های گوناگون، دامن انسان روستایی شهرستانی را نیز گرفته است... » ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10188 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آوازهای منتشر در باد ( شعری از کتاب #اجازه_هست_بگویم_که_دوستت_دارم ؟ سرودۀ #محمود_اکرامی_فر ) ▪️ ای مردم! ای آوازهای منتشر در باد من هم شما را دوست دارم، هرچه باداباد چیزی شبیه گریه و لبخندتان دیریست در بیت‌بیت شعرهایم می‌کشد فریاد در یادتان مانده‌ست آیا روزهایی را کز خنده‌هاتان بید، حتی بید گل می‌داد؟! آن روز من هم سیب بودم، سیب سرخی که با احترام از شاخه در پای شما افتاد من امتداد مهربانی‌هایتان هستم ای چشم‌های روشن من، خانه‌تان آباد! ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 #سید_مهدی_حسینی: شعر، تصویری از میزان شناخت شاعر از زبان و شیوه‌ی بیان است ▪️خلاصه‌ای از دومین رو
🔻اردوی دوم هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان ▪️گزارش تصویری روز سوم اردو : 🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/10221 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اردوی دوم هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان ▪️گزارش تصویری رو
🔻#محمدمهدی_سیار: شاعر خود را در چهار چوب از پیش تعیین شده‌ای محصور نمی‌کند ▪️خلاصه‌ای از سومین روز اردوی آقایان دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها 🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/10241 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مات (شعری از کتاب #بعد_از_بنفشه_ای_که_نیامد سرودۀ #عباس_باقری) ▪️دستی به سایه، اسب می دواند هم‌چنان در خانه های فراموش. دستی به روشنا خیل پیاده‌های ناگزیر را به پیش مرگ می‌برد در زمینه‌ی شطرنجی. دنیا هرروز مهره‌های شطرنجش را در سایه‌روشن ترفند می‌چیند و بازی‌نویس چشم از سرانگشت‌های بازیگران برنمی‌دارد. شطرنج‌بازها، امّا هنوز نمی‌دانند کی کجا چگونه در کدام لایه‌ی روزگار مات شده‌اند؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«عقاب روس» به روایت #نیکلای_گوگول (تازه‌ترین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب اختصاص دارد به رمانِ #نفوس_مرده که مهم‌ترین اثرِ #نیکلای_واسیلویچ_گوگول نویسنده و طنزپرداز شهیر روس است) ▪️«...تصور میکنم خواننده متوجه شده باشد که هرچند چیچیکوف قیافۀ مهربان به خود گرفته بود، ولی با میزبان خود آزادتر از مانیلوف گفتوگو میکرد و به‌هیچوجه رعایت تشریفات را نمیکرد. باید متذکر شد که ما مردم روسیه، اگر از جنبههای دیگر بر بیگانگان سبقت نجسته باشیم، بیشک از لحاظ مهارت و هنرمندی در معاشرت و مصاحبت بر آنان برتری داریم. آلمانیها تا روز قیامت هم نمیتوانند همۀ ویژگیها و نوع آداب معاشرت و مصاحبت ما را دریابند و ظرفیت و ریزهکاریهای آن را درک کنند. یک آلمانی با تاجرِ توتون و با میلیونر به یک لحن و طریق صحبت میکند، با آنکه خود را در برابر میلیونر فروتن و حقیر میپندارد؛ اما مردم کشور ما چنین نیستند، در میان ما مردمان زیرکی یافت میشوند که لحن صحبتشان نسبت به ملّاکینی که دویست نفر رعیت دارند با آن‌هایی که سیصد تا دارند...» ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10223 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻فراخوان ثبت‌نام اولین دوره «مدرسه رمان» منتشر شد. متن این فراخوان ادبی به شرح زیر است: ▪️«مدرسه‌ی رمان»ِ شهرستان ادب از میان نویسندگان جوان علاقمند به ادبیات کودکان، برای حضور در اولین دوره‌ی «رمان کودک» ثبت نام می‌کند. برای ثبت نام و شرکت در این دوره‌ها، از نویسندگانی دعوت می‌شود که تجارب آغازین نوشتن را پشت سر گذاشته باشند و با اصول اولیه‌ی نگارش برای گروه‌های سنی کودک و نوجوان آشنا باشند. مراحل ثبت نام در این دوره با رجوع به یکی از دو سایت «مدرسه‌ی رمان» یا «شهرستان ادب» و پر کردن فرم ثبت نام و ارسال کارنامه‌ی ادبی آغاز می‌شود. پس از بررسی‌ کارنامه‌ها، با ارسال طرح رمان، داوطلبان وارد مرحله‌ی بعد می‌شوند. طرح‌های رسیده توسط اساتید مدرسه بررسی می‌شوند و آثار منتخب، مجوز ورود به مرحله‌ی نهایی -که فرآیند یک‌ساله‌ی نگارش است- را پیدا می‌کنند. همچنین نویسندگان این دوره تخصصیِ مدرسه رمان از فرصت استفاده از دوره‌های آموزشی ماهیانه که با حضور کارشناسان و صاحب‌نظران عرصه‌ی ادبیات کودک و نوجوان برگزار می‌شود نیز برخوردار خواهند بود. قابل توجه است که نویسندگان باید طرح‌های خود را حداقل برای نگارش اثری سه جلدی – با توجه به حجم معمول برای رمان کودک - طراحی کنند. آثار به نگارش درآمده، پس از تایید اساتید مربوطه،‌ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر خواهند شد و به نویسندگان حق‌التالیف هر چاپ از آثارشان پرداخت می‌گردد. گفتنی‌ست سرکار خانم «طاهره ایبد» و جناب آقای «احمد اکبرپور» اساتید نخستین دوره آموزشی نگارشی «رمان کودک» هستند که نگارش آثار زیر نظر آنان انجام خواهد پذیرفت. مهلت ارسال کارنامه‌ی ادبی برای اولین دوره‌ی رمان کودک شهرستان ادب پانزدهم فروردین‌ماه 1398 می‌باشد. علاقمندان برای ثبت نام به نشانی‌های زیر مراجعه فرمایند: shahrestanadab.com madreseroman.com یادآوری می‌شود که وابسته به موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، نخستین و تخصصی‌ترین مدرسه آموزش رمان در ایران است که در سال 1393 گشایش یافت. مدرسه رمان با مدیریت علی‌اصغر عزتی‌پاک تا به امروز چهار دوره موفق را در عرصه رمان بزرگسال پشت سر گذاشته است و پنجمین دوره رمان بزرگسالش نیز در حال برگزاری است. ☑️ @mdrsroman ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اسفندانه (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #سعیده_کرمانی از اعضای دوره هفتم #آفتابگردان_ها در حال و هوای روزهای قبل نوروز به‌روز می‌کنیم) ▪️میراث سبز مادرم جاری‌ست از بطن قلبم تا سر انگشتم گندم به گندم پیش کفترها هرصبح‌دم وامی‌شود مشتم خورشید را می‌آورم بیرون از پشت پلک پردهٔ توری سفره به رویم می‌گشاید چشم گل می‌کند با دست من قوری سیر از محبت می‌کنم هر بار با لقمه‌هایم کودکانم را می‌خندم و آواز می‌خوانم ساکت نمی‌خواهم جهانم را در آشپزخانه غذا را باز دم می‌کنم پیمانه‌پیمانه می‌روبم اندوه خیابان را از شیشه‌های عینک خانه می‌دوزم از این ترمهٔ آبی یک آسمان را جانمازم را می‌پرورانم روی لب‌هایم نام خدای چاره‌سازم را می‌خوانم او را با هزار امید حتما دعاهایم اثر دارد مهمان من خواهد رسید از راه آری بهار از او خبر دارد می‌مانم این اسفند را چون قبل پای دعای عهد هر سالم یک جمعه می‌آید که نزدیک است چشم انتظار احسن الحالم #آفتابگردانها ☑️ @ShahrestanAdab